سامری در فیسبوک
قسمت_سوم
دوباره کلاس درس شروع شد، دوباره حساب و هندسه و نقشه کشی و پرگار و گونیا و ...
همبوشی با بی حوصلگی خودکار دستش را روی میز پرت کرد و خودکار با صدای بلندی به میز و بعد هم روی زمین افتاد به طوریکه توجه همه را به خود جلب کرد.
استاد جاسم الخلیل عینکش را کمی جابه جا کرد و صدا زد: احمد همبوشی، با کی دعوا داری؟! اینهمه غیبت کردی، خیلی لطف کردم بیرون ننداختمت، حالا این ادها چیه در میاری؟!
احمد دستش را زیر چانه اش زد و گفت: خسته ام استاد، از این زندگی، از این درسهای سخت، از اینهمه حساب و نقشه کشی بیهوده، آخرش چی؟! این ترم آخرمه ، دلم خوشه دانشجوی شهرسازی هستم، کدوم شهر را میدن به من بسازم؟! چه کسی منو حمایت می کنه تا از استعدادم استفاده کنم؟! اصلا من و امثال من برای کی مهم هستیم؟!
استاد نگاه تندی به او کرد و گفت: از سابقه ات خبر دارم، خیلی شهرها هست که افراد نخبه ای مثل تو بسازن، همونطور که مثل چند وقت پیش تو بوق کرنا کردی که می خوای یه کمک فوق العاده به صدام کنی یا اون وقتی را به یادت بیار که عواید بعضی مسلمین را جمع می کردی تا دنیای ای بدبختا را زیر و رو کنی
حرف استاد نصف و نیمه بود که کلاس مانند بمبی منفجر شد و صدای خنده دانشجوها از هر طرف بلند شد، چون استاد با یاد آوری سوابق درخشان احمد همبوشی که مدام با نقشه های قبلی قصد خالی کردن جیب یک مشت دانشجوی ساده دل را داشت، باعث خنده همه شد.
دانشجوهای این دانشگاه، خاطرات زیادی از نبوغ احمد همبوشی داشتند و انگار تیغ تیز احمد یک بار هم شده جیب هر کدام از اونا را زده بود.
همبوشی با چشمان از حدقه بیرون زده اطرافش را نگاه کرد و رو به استاد گفت: هعی روزگار، ما در چه حالیم و شما در چه حالی، واقعا کاری جز مسخره کردن من ندارین؟!
استاد کتاب دستش را باز کرد و گفت: اتفاقا خیلی کار داریم، منتها وجود تو نمیذاره به کارمون برسیم، زودتر کلاس را ترک کن تا ما هم به درسمون برسیم
احمد با عصبانیت گفت: ترک کنم کجا برم؟! من دانشجوی...
استاد به میان حرف او پرید و گفت: برو همونجایی که این چند وقته بودی برررو
احمد قیافه حق به جانب گرفت و همانطور که سرش را پایین انداخته بود آهسته گفت: چهل روز هست معتکف مسجد کوفه شده ام و فازغ از دنیای شما به عبادت...
و انگار با زدن این حرف خنده دارترین جوک سال را گفته باشد، دیگر صدای او در خندهٔ دانشجوها گم شد.
استاد جاسم الخلیل، مشغول تعریف حرکات احمد همبوشی بود، هرچه که او بیشتر می گفت، اساتید دانشگاه صدای قهقه شان بیشتر و بیشتر می شد، اما در آن بین مردی با دقت به حرفهای جاسم الخلیل گوش می کرد، مردی که نگاهش مانند شکارچی های کار کشته بود، او خیره به نقطه ای نامعلوم بر روی نقشهٔ روی دیوار بود و زیر لب گفت: خودش است و با زدن این حرف از جا بلند شد و با شتاب دانشگاه را ترک کرد.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞
💚ایمان چیزی نیست که تو بتوانی آن را ببینی یا لمس کنی!
ایمان را باید در قلبت احساس کنی ...
وقتی دیگران ناامید شدهاند
ایمان تو را به تلاش و تقلا وا میدارد
ایمان به تو انگیزه خوب بودن و خوب زیستن میدهد
ایمان تو را در مقابله با سختیها قوی میکند.
ایمان برای تو آرامش میآورد
ایمان برای تو راه میگشاید،
حتی اگر امروز هیچ راهی نبیــنی
ایمان به تو قدرت پرواز میدهد
حتی اگر که خسته یا زخمی شدهای ...
ایمان همان چیزیــست که تو به آن نیاز داری،
درست به اندازه نفس کشیدنهایت...
حواست هست؟؟
لطفاً بگذار کنار دلشورهها و نگرانیهای همیشگی را
و ایمان را جایگزین ترسها کن ...
🦋خدا هنوز هست
تو هنوز نفس میکشی
و زندگی هنوز جریان دارد ...
💚یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا ﴿١٣٦﴾
🤍ای اهل ایمان! ایمان بیاورید..
سوره نساء
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عبا رو هم بدید 😂😂😂
@Emam_kh
🔴 ادامه مصیبت سلبریتی بازی
باور کنید تا حالا فکر می کردم این سلبریتی های دوزاری و به درد نخور و همیشه هزینه ساز و پرادعا و پرتوقع، (چه فوتبالیست چه بازیگر) از خدایشان است که به برنامه ای در صداوسیما بیایند تا با مردم صحبت کنند، حالا مقداری پول ناچیز هم به حسابشان واریز می کنند؛
نگو برخی از همین ها درخواست های چندصد میلیونی و گاه میلیاردی برای حضور چند دقیقه ای در سیما دارند!!
آقایان چشممان روشن!!
نیاورید این ها را. نه جذابند و نه کسی منتظر دیدنشان. به علاوه با این کار الگویشان می کنید و چند روز بعدش در فضای مجازی یک افتضاح اخلاقی به بار می آورند و به فرهنگ جامعه و اذهان جوانان و نوجوانان ضربه می زنند.
این پول ها را صرف ساخت برنامه های بهتر و مخاطب پسندتر و خداپسندانه تر کنید ...
#ماه_مبارک_رمضان
#نوروز
#نفوذ
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
⁉️چطور مزدورصفتیِ سایت #ویکیپدیا رو به تصویر بکشیم؟
🔺اینـــــــــــــــــطوری...
🔹دختری که به خاطر عوارض جسمانی خودش به مرگ طبیعی فوت شده؛ استفاده از لفظ کشته شدن
🔸پسری که با برای نجات دو دختر از دست اراذل درگیر شده و چاقو خورده؛ استفاده از لفظ مرگ
🗓به مناسبت ۴فروردین سالروز شهادت طلبهی باغیرت،شهید علی خلیلی
#استانداردهای_دوگانه
#جنگ_روایت_ها
✍میلاد خورسندی
🇮🇷 @Emam_kh
⛔️فریب فضای مجازی و رسانهها را نخوریم
🔸در کوچهها و آپارتمانها را که نگاه کنیم هنوز موقع سحری، چراغ خانهها یکییکی روشن میشود.
🔸هنوز در مهمانیهای خانوادگی، درباره «زندگی_پس_از_زندگی» بحث میکنند.
🔸هنگام تحویل سال جمعیت چند میلیونی رو میبینیم که در مکان های زیارتی و مذهبی مثل حرم امام رضا (علیه السلام)، کربلا، حرم امام زادگان، گلزار شهدا و... سال نو خود را با زبان روزه شروع میکنند.
🔸هنوز هم فامیل به دخترها و پسرهای روزهاولی، ماشاءالله می گویند و انها با شوق و ذوق از خاطرات روزه گرفتنشان میگویند.
🔸دختر و پسرهایی در بین نزدیکان و آشنایان روزه داری میکنند که اصلا به ظاهرشان نمیاید.
🔸هنوز نزدیک اذان مغرب که می شود، فوج فوج جمعیت را میبینیم که به سمت خانههایشان میروند تا افطار کنند و خیابانها راهبندان میشود. بعضیها هم به مساجد میروند تا بعد از اقامه نماز به جماعت در مسجد، افطار کنند.
🔸هنوز صدای اذان از مأذنهها بلند است.
🔸هنوز بیدینها پویش روزهخواریِ علنی راه میاندازند تا با رمضان مبارزه کنند.
این یعنی رمضان هست و دهها میلیون نفر روزهدارند.
✅مبادا هوچیگری و سروصدای بلند رسانهها و روزهخوارها ناامیدمان کند.
✅مبادا «برو بابا کی دیگه روزه میگیره» گفتنهای چند نفر، عصبیمان کند و جامعه را کافر بپنداریم.
✅مبادا دچار خطای_شناختی بشویم.
#جنگ_شناختی
🇮🇷 @Emam_kh
🍀برای رفع سرماخوردگی و آنفولانزا
گریپ فروت را با پوست 4قاچ کنید و داخل قابلمه آب بیندازید و بجوشانید. آنرا هم بزنید و یک قاشق غ عسل به آن اضافه کنید و محلول به دست آمده را بنوشید
.
🥀🍏🥀🍏🥀
📢 بهار معنویت بهار طبیعت
✏️ حضرت آیتالله خامنهای: امروز، هم نسیم بهار طبیعت و هم نسیم بهار معنویّت برای همهی بندگان مؤمن و صالح قابل استفاده است. ۱۴۰۳/۱/۱
@Emam_kh
🔴 دفاع با کش شلوار!
🔻میزان هجمه ای که در یک سال و نیم گذشته برای عادی سازی کشف #حجاب و بی بند و باری صورت گرفته را در نظر بگیرید.
میزان فساد و فحشای فضای مجازی کشور در سال های اخیر و همچنین در یک سال و نیم گذشته را در نظر بگیرید.
میزان اهتمام دشمن و بی بند و بارهای داخلی و فتح سنگر به سنگر آنها در زمینه حجاب و عفاف را در نظر بگیرید.
👈 آنگاه نوع ایستادگی و مقابله برخی مسئولین با یک تهاجم گسترده برای تغییر هویت فرهنگی را با آن سطح از اقدامات دشمن و بی بند و بارهای داخلی مقایسه کنید.
⚠️ مانند این می ماند که آن طرف با موشک های بالستیک و هایپرسونیک ضد فرهنگی در حال #براندازی_فرهنگی و استحاله است و این طرف در برابر بمباران، با کش شلوار در حال سنگ زدن و دفاع است!!!
البته کش شلوار که هیچ! برخی هم هستند که هنوز حجاب برایشان اولویت ندارد!
زیر آتش بمباران دشمن و این حد از غفلت؟!
@Emam_kh
4_6012591143634604484.mp3
22.29M
☘ محمدرضا رنجبر
🌒 شب دویست و شصت و دوم
#حجر
#صفحه_ ۲۶۲
✅ ترجمه صوتی و تصویری ، کاری است از موسسه پیامبر مهر و رحمت
@mrranjbar3
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ویدیو وایرال شده از همخوانى زیبای اسماءالحسنى توسط نقاشها حین کار در لحظه افطار
@Emam_kh
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
پندانه🌸🍃
✍️ بیمارانی در دل این دنیا
🔹پزشکی میگفت:
وارد اتاق احیا شدم. پیرمردی با چهره نورانی روی تخت خوابیده بود. نگاهی به پرونده او انداختم. بر وی عمل قلب انجام داده بودند که در خلال آن دچار خونریزی شده بود. به همین سبب خون به برخی از قسمتهای مغزش نرسیده و به کما رفته بود.
🔸دستگاهها به او وصل بودند و با تنفس مصنوعی هر دقیقه ۹ بار نفس میکشید.
🔹یکی از فرزندانش کنار او بود. دربارهاش پرسیدم، گفت پدرش سالهاست در یک مسجد موذن است.
🔸نگاهش کردم. دستش را تکان دادم. چشمانش را باز کردم. با او صحبت کردم. هیچ واکنشی نشان نمیداد. وضعیتش خطرناک بود.
🔹پسرش کنار گوشش شروع به حرفزدن کرد. اما او چیزی نمیفهمید.
🔸گفت:
مادر حالش خوبه. برادرها هم حالشون خوبه. دایی از سفر برگشت.
🔹و همینطور با او صحبت میکرد. اما پیرمرد در همان وضعیت بود و عکسالعملی نشان نمیداد. دستگاه تنفس هر دقیقه ۹ بار به او نفس میداد.
🔸ناگهان پسر در گوش پدرش گفت:
مسجد مشتاق توست. بهجز فلانی که اشتباه اذان میگه کس دیگهای نیست که اذان بگه. جای تو توی مسجد خالیه.
🔹همین که اسم مسجد و اذان را برد، سینه پیرمرد لرزید و شروع به نفسکشیدن کرد. به دستگاه نگاه کردم؛ نشان میداد که ۱۸ تنفس در دقیقه دارد. پسر اما خبر نداشت.
🔸سپس گفت:
پسرعمو ازدواج کرد. برادرم فارغالتحصیل شد.
🔹باز پیرمرد از حرکت ایستاد و تنفس به ۹ بار در دقیقه رسید که توسط دستگاه بود.
🔸این را که دیدم پیش او رفتم و کنار سرش ایستادم. دستش را تکان دادم. چشمانش را باز کردم. هیچ حرکتی نداشت. هیچ واکنشی نشان نمیداد. تعجب کردم.
🔹به گوشش نزدیک شدم و گفتم:
الله اکبر، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح.
🔸در همین حال دستگاه تنفس را نگاه میکردم. تعداد ۱۸ تنفس را در دقیقه نشان میداد. چه بیماری بود او! بلکه چه بیمارانی هستیم ما!
💠 «مردانی که نه تجارتی و نه خریدوفروشی آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و دادن زکات مشغول نمیدارد؛ از روزی میترسند که دلها و دیدهها در آن زیر و رو میشود. تا خدا آنان را بر اساس بهترین کاری که انجام دادهاند، پاداش دهد و از فضل خود به آنان افزون دهد و خدا هر که را بخواهد بدون حساب روزی میدهد.»(نور: ۳۷و۳۸)
🔹این بود حال آن بیمار. اکنون تو ای کسی که از بیماریها و دردها دوری، آیا از نعمتها و فضل بیشمار او برخوردار نیستی؟
🔸آیا نمیترسی که فردا در برابر خداوند بایستی و به تو بگوید:
بندهام آیا بدن سالم به تو ندادم؟ آیا روزیات را نگستردم؟ آیا بینایی و شنواییات را سالم نگرداندم؟
🔹و تو بگویی:
آری.
🔸سپس بگوید:
پس چرا با نعمتهای من معصیتم کردی؟
💢 چه داری بگویی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 پـروردگارا
مرا بینشی عطا فرما تا تو را بشناسم
و دانش عطا فرما تا خود را بشناسم
مرا صحتی عطا فرما تا از کار لذت ببرم
و ثروتی عطا فرما تا محتاج نباشم
مرا نیرویی عطا فرما
تا در نبرد زندگی فائق شوم
و همتی عطا فرما تا گناه نکنم
مرا صبری عطا فرما
تا سختیها را تحمل کنم
و طبعی عطا فرما که با مردم بسازم
مرا بزرگواری عطا فرما
که با دشمنم مدارا کنم
و بینشی عطا فرما
تا زیبائیهای جهان را ببینم
مرا عشقی عطا فرما
تا تو و همه را دوست بدارم
و سعادتی عطا فرما
تا خدمتگزار دیگران باشم
مرا ایمانی عطا فرما
تا اوامرت را اطاعت کنم
و امیدی عطا فرما
تا از ترس و اضطراب بر کنار باشم
مرا عقلی عطا فرما تا از خود نگویم
و معنویتی عطا فرما
تا زندگی معنی داشته باشد
آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
شبتون در پناه امن الهی 🌸🍃
@Emam_kh
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
دلنوشته رمضان
✍️ کویری بودم تشنه....
که بارش باران نگاه تو، سیرابم کرد....
❄️ جنس نگاه تو، از جنس سحرهای رمضان است ... یوسف
من، اولین نگاه تو را، در رمضانی بی نظیر، پیدا کرده ام....
❄️نميدانم میان تو.... و... لیله القدر.. چه سری هست ..؟؟ که هر آنچه را، تو نگاه میکنی.. لیله القدر، بر قيمتش می افزاید...
راز میان شما هر چه هست، باشد!!!
من دلخوشم به تو... که همین حوالی نفس می کشی... و سیاهی قلب هايمان، نگاهت را از ما، ساقط نمی کند...
❣️فقط ط ط....
یک درد می ماند...که سالهاست، در کنار اطمینان قلبهایمان، خودنمایی می کند...
"نداشتنت"... درد بی درمانی است..؛ یوسف
و اين درد را تنها کسی لمس می کند، که یکبار حرارت آغوش تو، مستش کرده باشد....
❄️یقین دارم..؛
بی تو ماندن...محال است...
بی تو رسیدن... محال است...
بی تو نفس کشیدن... محال است...
اما من همچنان بدون تو، زنده ام!!!
❄️تا آمدن تو... فقط یک قدم راه مانده است..
من...باید... قدم...بردارم....
تا....تو...را.... پیدا....کنم....
❣️درد نداشتنت...با نسخه زیر...درمان میشود...
راکد....نباش!!!
بی خیال...نباش!!
ساکن...نباش!!!
برو....می یابی اش.....
✍️ و من....باید، این رمضان... بسویت.. قدم بردارم....
برای قدم هايم، امن یجیب بخوان..؛ یوسف
@Emam_kh