🔴 زن ایرانی شیعه خود جای خود را در اربعین پیدا کرد
◾️هیچ کس زن ایرانی را به خاطر مشقات سفر اربعین، به اربعین دعوت نکرد بلکه همدلی و عواطف عمیق زنان ایرانی با حضرت زینب و سایر بانوان حرم انها را به اربعین اورد و آنها هر روز بیشتر جای خود را در مشقات پیاده روی اربعین پیدا میکنند.
▪️انچه که نتیجهی حضور زنان در اربعین هست عبارت است از مبارزه جدی با الگوی سیاسی فرهنگی قالب کشورهای جهان که بر اساس زن امانیست غربی است و ارائهی الگوی جدید عفیف و موثر با مبارزه جدی با روزمرگی و ارائه سبک زندگی جدید همدلانه مکتبی شیعه به جهانیان و در سایهی همذات پنداری عمیق با حضرت زینب که سختیهای سفر به زن شیعه میچشاند بستری برای رشد و یافتن فهم جدیدی از هویت شیعی در دینداری و مبارزه با ظلم میشود. اری عنصر فرهنگ ساز زن میتواند فرهنگ اربعین را در خانه وشهرها تکثیر دهد و اینچنین هست که اربعین مقدماتی برای ظهور میشود.
✍عالیه سادات
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹شباهت دو خادم در مسیر پیاده روی اربعین حسینی به شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس
جهت شادی روح تمامی شهدای انقلاب اسلامی و امام شهیدان صلواتی هدیه بفرمایید..
@Emam_kh
🔴 ١٢معیار رهبری برای تشکیل یک کابینه متدین
🔸رهبر معظم انقلاب امروز به تعامل مجلس با دولت جهت تشکیل کابینه تاکید کردند. البته این تعامل بیقید و شرط نبود، ١٢ معیار مهم برای انتخاب وزرا ازجانب دولت و تایید آنها توسط مجلس مطرح کردند که عبارت بود از:
🔸امین باشد،
🔸صادق باشد،
🔸متدین باشد،
🔸از بُن دندان به جمهوری اسلامی به نظام اسلامی معتقد باشد.
🔸ایمان یک شاخص مهم است.
🔸امید به آینده و نگاه مثبت به افق. آنهایی که افق به نظرشان تاریک است، کاری نمیشود کرد، نمیشود به اینها مسئولیت داد، مسئولیتهای اساسی و کلیدی داد.
🔸تشرّع و متشرّع بودن. یکی از معیارهای مهم است.
🔸اشتهار به پاکدستی، به صداقت یک معیار است.
🔸سابقه سوء نداشته باشند، این یک معیار است.
🔸نگرش ملی داشته باشند. یعنی غرق در مسائل جناحی و سیاسی و اینها نشوند، نگاه ملی به کشور داشته باشند. ۱۴۰۳/۴/۳۱
🔹فردا هنگام رأی اعتماد برای وزرا یهعده نیان بگن رهبری اینهمه فرمودند با دولت تعامل کنید ولی نمایندگان مجلس چوب لاچرخ دولت گذاشتن درحالیکه حضرت آقا معیار هم برای کابینه معرفی کردن فقط نگفتن تعامل کنید.
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
@Emam_kh
📸 توییت معنادار پسر شهید فخری زاده در واکنش به ادعاهای عراقچی
🇮🇷 @Emam_kh
20.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 دوربین مخفی جالب
- دخترم تو چرا باید تو این سن وصیت نامه بنویسی⁉️
شب شهادت حضرت رقیه (سلام الله )
@Emam_kh
💠 خوردن مال مخلوط به حرام
💬 سؤال:
حکم غذا خوردن در خانه کسی که مال حلال و حرام او مخلوط شده است، چیست؟
✅ پاسخ:
تا زمانی که یقین به حرام بودنِ غذای مصرفی نداشته باشید، مصرف غذا اشکال ندارد. ضمن اینکه بر فرض یقین داشته باشید که اموال صاحب خانه مخلوط به حرام است، لازمهاش یقین به حرمت چیزی که مصرف میکنید نیست.
🔹 البته، اگر یقین به حرام بودن آنچه از اموال او مصرف میکنید، داشته باشید، استفاده از آن برای شما جایز نیست مگر آنکه جدایی از آن خانواده و قطع رابطه با آنان برای شما، سختی داشته باشد که در این صورت استفاده از اموال مخلوط به حرام آنان اشکال ندارد، ولی ضامن مال دیگران که در اموال مورد مصرف شما وجود دارد، هستید.
📚 پینوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله خامنهای.
@Emam_kh
دست_تقدیر۸۵
قسمت_هشتاد_پنجم
ابو معروف بار دیگر با صدای بلندتر فریاد زد: فرمانده عزت الباردی! در همین حین در باز شد و فرمانده عزت خودش را هراسان به داخل اتاق انداخت او هم می خواست سر از کار محیا در آورد و ببیند فراری دادن اسیرها زیر سر اوست یا نه؟ و هم اینکه می خواست بداند چه رابطه ای بین محیا و ابومعروف هست کهکاملا مشهود بود این دو نفر از قبل یکدیگر را می شناختند. بنابراین داخل شد و پایی به هم چسباند و گفت: بله قربان! امر بفرمایید.
ابومعروف نگاه خشمگینی به فرمانده عزت الباردی کرد و گفت: ببینم با چه جرأتی این خانم محترم را اینجا اسیر نگه داشته اید؟ و با اشاره به شکم برجسته محیا ادامه داد: آن هم با این وضعیت!
فرمانده عزت به تته پته افتاد و می خواست بگوید که او را بین ایرانیان اسیر کرده و دو رگه است که، ابومعروف به او مهلت نداد و همانطور که با تهدید او را نگاه می کرد، گفت: مگر نمی دانی او از نزدیکان من است؟! او به شما نگفته که اهل تکریت است؟ به شما نگفته که نزدیکی زیادی با ابومعروف دارد؟! به چه جراتی او را نگه داشته اید؟! شما چطور کسی را که هموطنتان است اسیر می گیرید و از آن بدتر با وجود وضعیت جسمانی اینچنینی او را وادار می کنید در محیطی مردانه بماند و مانند یک خدمتکار برای تو و سربازانت کار کند؟! شما به خاطر این کارتان حتما توبیخ خواهید شد و بعد چند قدم به فرمانده نزدیک شد و با اشاره دستش به درجه های روی شانه او گفت: من ترتیبی می دهم که این درجه ها را از شما بگیرند و همانطور که این خانم را اینجا اسیر کرده اید شما را در مخوف ترین زندان عراق زندانی کنند.
فرمانده عزت که انگار شوکی بزرگ به او وارد شده بود گفت: به خدا من نمی دونستم از نزدیکان شماست و بعدم نمی دونم این خانم چه به شما گفته اما من سعی کردم به خاطر اینکه هموطن بود با احترام با او برخورد کنم، من حتی او را زندانی هم نکردم و همیشه خانه ای جدا تحت اختیارش می گذاشتم.
ابو معروف چشمانش را از حدقه بیرون آورد و گفت: تو خیلی غلط کردی که این خانم را اینجا نگه داشتی، مگر جای زن در میدان جنگ است؟! و بعد صدایش را بلند تر کرد وادامه داد: یکی از سربازان به این خانم کمک کند تا وسایلش را بسته بندی کند، من او را با خود میبرم.
محیا با دیدن برخورد محکم و تند ابو معروف به خاطر او با یک فرمانده بعثی، تعجب از نگاهش می بارید و کمی گیج شده بود، دستش را روی قلبش گذاشت و کمی خوشحال بود، چرا که می دانست بی شک عباس و آقای سعادت و دوستانشان بیرون این ساختمان، منتظر هستند تا محیا را نجات دهند.
محیا با اشاره ابومعروف بیرون رفت تا وسایلش را جمع کند، او خنده اش گرفته بود، چرا که هیچ وسیله ای برای جمع کردن نداشت.
در که بسته شد، ابو معروف سرتاپای فرمانده عزت را که از ترس مانند موشی در خود فرو رفته بود نگاه کرد و بعد سرش را به گوش فرمانده نزدیک کرد وگفت: می خواهی نجاتت دهم و همه چیز را نادیده بگیرم؟!
فرمانده عزت که باورش نمیشد این حرف را از ابومعروف که بین بعثی ها به خاطر غضبش به عزرائیل معروف بود، بشنود. آب دهانش را به سختی قورت داد و همانطور که سرش را تکان میداد گفت:ب...ب...بله قربان
ابو معروف قهقه ای پیروزمندانه زد و گفت: راه حلش خیلی راحت است، اگر پیشنهادم را بپذیری، ترتیبی میدهم که نه تنها درجه هایت را از تو نگیرند بلکه ترفیع درجه هم بگیری و حتی از حضور در خط مقدم جنگ هم معاف شوی..
فرمانده عزت که همچی چیزی را بخواب هم نمی دید گفت: چکار باید بکنم، یعنی پیشنهادتون چیه ژنرال؟!
ادامه دارد...
📝ط:حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼