💠 تطهیر فرش یا لباس نجس با آب قلیل
💬سؤال:
فرش یا لباس نجس با آب قلیل، چگونه پاک می شود؟
✅ پاسخ:
اگر فرش به بول (ادرار)، نجس شده بعد از برطرف شدن عین نجاست، دو مرتبه آب قلیل روی آن ریخته شود، به صورتی که به تمام نقاط آن برسد و بنابر احتیاط باید هر دفعه فشار یا تکان داده شود. اگر به غیر بول (ادرار)، نجس شده، بعد از برطرف شدن عین نجاست، یک بار این کار انجام می شود.
🔹 بنابر احتیاط واجب، باید آب از آن هر چند با کمک دست، خارج شود.
📚 پی نوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای.
@Emam_kh
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥قصه کارخانه توپ سازی امیرکبیر
🔹امیرکبیر می خواست کارخانه توپ سازی بسازد تا ایران از نظر قدرت نظامی تقویت شود!
شایعه کردند مردم گرسنه هستند و امیرکبیر دنبال جنگ راه انداختن.
(یعنی دوقطبی نان و جنگ برای عوام)
🔸 هرجا هرکس فقیری میدیدند به کارخانه توپ امیرکبیر فحش می داد!
🔸امیرکبیر دستور داده بود توپ هایی بسازند که حتی در بارندگی نیز شلیک کند. همین طور توپ هایی بسازند که برخلاف توپ های انگلیسی و روسی، لوله شان یکپارچه ریخته شود تا محکم باشند و شلیک دقیق تر و سنگین تری داشته باشند. در قهوه خانه ها و شیرهکشخانه ها،بساط تمسخر و طنزها ساختند.
♦️کاری کردند که شاه (که علاقهی زیادی به امیرکبیر داشت) ؛ با دست خودش حکم قتلش را امضاء کرد!!
بعداز شهادت امیرکبیر ، انگلیس ، بوشهر و خارک را تصرف کرد تا ایران استقلال هرات و افغانستان را قبول کند.
با قرارداد پاریس ، آنهارا از ایران جدا کردند.
نتیجه مردم گرسنه تر شدند چرا؟
چون هرات دریچه تجارت ایران با خاور دور بود.(وسرچشمه گندم سیستان)
و بعد قحطی بزرگ معروف...
به همین سادگی !!
🔺با قتل امیرکبیر کارخانه به ثمر رسیده نافرجام ماند و تمام کارگران و صنعتگران آموزش دیده، توسط میرزا آقاخان نوری، اخراج شدند!
♦️تیغ دوقطبی نان و جنگ هنوز میتواند امیرکبیرها نابود کند.
♦️چندبار از این حربه دشمنان مکررا زخم خوردیم.
هنوز هم این شیوه استعمار جواب میدهد؟🤔
♦️حافظه تاریخی ملتها ضعیف است پس باید مکرر تاریخ میهن را مرور کنیم.
🇮🇷 @Emam_kh
دست_تقدیر۲
قسمت_هجدهم
صدای دستپاچه صادق در گوشی پیچید: رضاجان باید یه کاری برام انجام بدی
رضا که هنوز باورش نمیشد صادق پشت خط هست گفت: سلام آقا صادق، کجایین شما؟! ما همه نگرانتون بودیم.
با شنیدن نام صادق، ولوله ای در خانه افتاد و رقیه زودتر از رؤیا خودش را به رضا رساند و اقدس همانطور که خیره به رضا بود جلوتر آمد و رقیه گوشی را قاپید و گفت: کجایی مادر؟! دلمون هزار راه رفت، من یکی که داشتم قالب تهی می کردم، صادق اگر تو طوریت بشه به خدا من میمیرم، دیگه طاقت یه داغ دیگه ندارم، آخه..آخه تو یادگار محیای منی..
صادق با لحنی آرام و مهربانی گفت: قربونت بشم مامان رقیه، من حالم خوب خوب هست، یه اتفاق افتاد چند ساعتی ارتباطم با همکارا قطع شد، حالا بزار یه خبر خوب بهتون بدم تا مامان جون گلم بعد از این استرس زیاد، خوشحال بشه،البته هنوز مطمئن نیستم اول باید با بابام حرف بزنم تا یه چیزایی را تایید کنه و بعد...
رقیه وسط حرف صادق پرید و گفت: بگو مامان قربونت بشه، بگو تا ببینم چی میگی...صادق نفسش را آهسته بیرون داد و گفت: فکر کنم که دکتر کیسان محرابی واقعا برادر من هست اما اون میگفت اسم پدرش یه چیزی دیگه است اون گفت ابو...ابومعروف... آره یه همچی اسمی بود
رقیه با شنیدن اسم ابومعروف دستهایش شروع به لرزیدن کرد و یکدفعه روی مبل پشت سرش ولو شد و زیر لب گفت: خدا از ابو معروف نگذره...پس خودشه...اون پسر محیای منه...اون داداش تو هست و بعد همانطور که اشک هاش جاری شده بود و انگار میترسید سوال مهم تری بپرسد که جوابش دلش را به درد بیاره، با لحنی آهسته و با لکنت گفت: کیسان...کیسان از مادرش چ..چ..چی می گفت؟!
صادق که حال اونم دست کمی از مامان رقیه نداشت گفت: تا جایی متوجه شدم مادرم زنده است، اما انگار الان ایران نیست و بعد با لحنی قاطع گفت: اما مامان رقیه، خیالت راحت باشه من مادرم را پیدا می کنم و میارم پیشت ...
رقیه هق هقش بلند شد که صادق گفت: حالا که خبر سلامتی دخترتون را شنیدین گوشی را بدین آقا رضا..
رقیه بدون حرفی گوشی را داد به رضا و صادق گفت: ببین رضاجان! یادته چند وقت پیش با هم یه برنامه ها ریختیم و قرار شد یه چیزایی را امتحان کنیم؟!
رضا که متوجه منظور صادق شده بود گفت: آره...آره...الان چکار کنم؟
صادق گوشی را توی دستش محکم گرفت و همانطور که به صاحب سؤییت که فرشته نجاتش شده بود نگاه می کرد گفت: اون میکروفن و ردیابی که با فن اوری خودت ساخته بودیم را به ماشین کیسان چسپوندم، البته قبلش فعالش کردم.
الان میری پشت سیستم، با دقت سیگنالهاش را دنبال می کنی، آقا مهدی هم درجریان میگذاری، باید تا قبل هفتاد و دو ساعت کیسان را پیدا کنیم، ما می تونیم از طریق کیسان به جای مادرم محیا برسیم و از اون گذشته، نقشه های خوبی برای موساد دارم.
رضا با تعجب گفت: موساد!!
صادق سرش را تکان داد و گفت: فقط کاری را گفتم انجام بده، من با اولین پرواز میام مشهد..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴
🏴 8 ربیع الأوّل
شهادت امام عسكری علیه السلام
امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 هـ در سن 28 سالگی به دست معتمد عبّاسی به شهادت رسید. (1)
قول دیگر 13 محرّم است. (2) معتمد به عباسیّین سفارش می کرد که بر آن حضرت تنگ بگیرند. او و معتز و مهتدی چندین مرتبه امام عسکری علیه السلام را حبس کردند. (3)
آن حضرت 22 ساله بودند که امام هادی علیه السلام به شهادت رسیدند، و مدّت امامت آن حضرت شش سال بود. در شبی که فردای آن روز به شهادت رسیدند نامه های زیادی به مردم مدینه نوشته بودند.
هنگام نماز صبح، بعد از آن که امام عصر علیه السلام آن حضرت را وضو دادند و جوشانده ای به حضرتش دادند، به شهادت رسیدند. (4)
وقتی مردم سامرّا با خبر شدند، همه بازار ها بسته شد و مردم کنار منزل آن حضرت جمع شدند.
وزراء و اتباع خلیفه و بنی هاشم و علویّات داخل منزل بودند. در سامرّا صدای شیون و گریه از هر سو به گوش می رسید و قیامتی بر پا شده بود. (5)
امام زمان علیه السلام آن حضرت را غسل داده بعد از کفن آن حضرت بدن مطهّر را جهت نماز آوردند.
جعفر برادر حضرت جلو آمد که بر بدن مبارک نماز بخواند. همین که خواست تکبیر بگوید امام زمان علیه السلام در حالی که طفلی گندمگون، پیچیده موی، گشاده دندان مانند پاره ماه بود از حجره بیرون آمد و ردای جعفر را کِشید و او را از آن مکان دور کرد و بر پدر بزرگوارش نماز خواند و آن حضرت را نزد قبر پدر بزرگوارش حضرت هادی علیه السلام دفن نمودند. (6)
جعفر این واقعه را برای معتمد نقل کرد. همه جا را در جستجوی حضرت گشتند، ولی اثری از آن حضرت ندیدند.
در سال شهادت امام عسکری علیه السلام _ سال 260 هـ _ محدّث جلیل جناب فضل بن شاذان نیشابوری از دنیا رحلت فرمود. او صاحب 180 تألیف است و امام عسکری علیه السلام سه بار بر او رحمت فرستاده اند. (7)
اللهم عجل لولیڪ الفرج
📚 منابع :
1. کافی : ج 1، ص 503. و ... .
2. تهذیب المقال : ج 3، ص 532. و ... .
3. کافی : ج 1، ص 513. و ... .
4. کمال الدّین : ص 473. و ... .
5. کافی : ج 1، ص 505. و ... .
6. کمال الدّین : ص 475. و ... .
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ حالوهوای مسجد جمکران در شب شهادت امام حسن عسگری(علیهالسلام)
@Emam_kh
اگر فضای مجازی قانونمند شود، تبدیل به فرصت خواهد شد
▪️رهبر معظم انقلاب:
🔸یک کشور در اختیار شما است که در قبالش وظیفه دارید، در قبالش مأموریّت دارید؛ نمیشود حکمرانی شما را نقض کرد، نباید نقض کنند. مسئلهی [حکمرانی] این است.
🔸من به این مناسبت فضای مجازی، حرف خودم را و آن مبنای خودم را گفتم، قبلاً هم گفتهام، بعضیها جور دیگری تبیین میکنند یا میفهمند یا نمیخواهند بفهمند، امّا حرف من این است: فضای مجازی در کشور باید قانونمند بشود؛ آنوقت یک فرصت خواهد شد. اگر ما توانستیم در فضای مجازی حکمرانی قانونمند داشته باشیم، فضای مجازی برای کشور یک فرصت میشود، وَالّا ممکن است تهدید بشود.
@Emam_kh
🔴 متخصصین گرانی
در شرایطی که متخصصین دولت وفاق ملی برای گرانی بنزین علامت می دادند ناگهان در یک حرکت رونالدینیویی نان را به طور رسمی گران کردند!!
یادمان نرود با جماعتی طرفیم که با دیدگاه های اقتصادی لیبرالی بسیار تند، بیش از سی سال تجربه گران کردن دارند و اگر در هیچ کاری تخصص نداشته باشند در گران کردن خبره اند. این تازه آغاز ماجراست ...
#مکتب_گران_کن
✍ "قاسم اکبری"
🇮🇷 @Emam_kh
حجاب بهانه است، حاکمیت خدا نشانه است...
در بحث پوشش و حجاب:
چگونه است که اگر من از تبعیتِ خالق دست بردارم و از مخلوقش تبعیت کنم، می شود آزادی!
ولی اگر از تبعیتِ مخلوقی مثل خودم دست بردارم و از خالقم تبعیت کنم، می شود حجاب اجباری!!؟
یاعلی🌹
#طلبه_ای_در_قم
محمد صالح مشفقی پور
@Emam_kh