اینُ پین کنین و برای خودتون داشته باشین؛
از تنهایی نترسید،
از اینکه دایره اطرافیانتون کوچیک بشه نترسید،
از اینکه با آدم ها کم رفت و آمد کنید نترسید یا کنار گذاشته بشید نترسید،
از این بترسید که توسط ِآدم هایی احاطه بشید که دوزاری و بدرد نخورن.
همینقدر صریح؛
«دوزاری» کلمه مناسبیه برای ادم هایی که بلد نیستن
کی چطور رفتار کنن و چی بگن
و چه چیزی رو به زبون بیارن.
نترسید اگه چارچوبتون رو حفظ کنید و طرد بشید
باور کنید آدم های حسابی فقط و فقط جذب ادم هایی میشن که سفت و محکم پای چارچوباشون میمونن.
@Energy2🍎
یادِ بچگیها و سایه بعد از ظهر و توتهای کال روی آجرِ فرش، صدای نامفهومِ دوره گردها، انگار خواب بوده و حسرتش حالا به بزرگیِ یک حشره چسبنده روی سینه آدم میماند ...
@Energy2🍎
قشنگترین دعایی که شنیدم این بود:
«وَ لاتُعَنِّنی بِطَلَبِ مالَمْ تُقَدِّرْ لی فیهِ رِزْقاً.»
در جستجوی آنچه برایم مقدر نکردهای، خستهام مکن...
@Energy2🍎
#بوی_مادر
توی مراحل احیا و مراقبت از نوزاد، یه مرحله ای هست به اسم خشک کردن!
یعنی چی؟
یعنی با یه حوله ی نرم و خشک، تن و بدن نوزاد رو با احتیاط خشک و تمیز میکنن...
موقعی که این مرحله رو به کارآموزای علوم پزشکی - حالا با هر رشته ای - آموزش میدن، تاکید میکنن تا جایی که میتونن دست کوچولوی تازه متولد شده رو کاری باهاش نداشته باشن، حتی شده فقط کف دستاشو بذارن همون جوری بمونه، خشکش نکنن...
چرا؟
برای اینکه بوی مادر روش بمونه، که وقتی نوزاد رو میذارن روی سینه ی مادر - جوری که دستاش کنارِ سرشه و مقابل صورتش - بفهمه این بوی بهشتی که توی دستاش جامونده از کجاست؛ بفهمه این آدم همون عطریو داره که نه ماه باهاش زندگی کرده، که دلتنگی نکنه، که آروم بگیره، که نترسه...
جالبه نه؟
میخوام بگم حتی اون موجودِ کوچولوی تازه واردم با همه ی بی خبریش، با همه ی ادراک نداشته ش، میفهمه عشقو، میفهمه تعلقِ خاطر رو، میفهمه مفهوم ابدی و ازلی به نام مادر رو!
میخوام بگم فرقی نمیکنه کی باشی و صاحب چه مقامی باشی و چه سن و سالی داشته باشی، در هرحال بی نهایت خوشبختی اگه سایه ی مادر بالای سرته، آرامش دنیارو داری اگه هنوز عطر تن مادرت توی خونه میپیچه...
@Energy2🍎