از گابریل گارسیا مارکز پرسیدند:
اگر بخواهی کتابی صد صفحه ای درباره " امید " بنویسی، چه می نویسی؟
گفت:
99 صفحه رو خالی میذارم، صفحه آخر، سطر آخر می نویسم:
یادت باشه دنیا گِرده، هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی شاید در نقطه آغاز باشی.
زندگی ساختنی است، نه ماندنی.
بمان برای ساختن ،نساز برای ماندن.
و منتظر نباش کسی برایت گل بیاورد، خاک را زیر و روکن، بذر را خودت بکار، از آن مراقبت کن، و با امید گل خواهد داد.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از شیخ بهایی پرسیدند:
خدا را در کجا یافتی؟
گفت :در قلب کسانی که بی دلیل مهربانند.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_سی_نه
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
نوید اصلا تعادل روحی نداشت و زود رنگ عوض میکرد و یه ادم دیگه ایی میشد برای همین خیلی ازش میترسیدم…..رسیدیم و نوید دستشو دور بازوم حلقه کرد و وارد سالن شدیم……مادرشوهرم اومد استقبالمون و حسابی تحویل گرفت و رفتیم پیشمهمونا….. آخه مهمونی پاگشای ما بود و کلی مهمون هم دعوت کرده بود………جمع خیلی خوب و صمیمی بودند….همشون بگو بخند داشتند و شوخ بودند و توی سر و کله ی هم میزدند…..فقط نوید بود که خیلی متینو با وقار یه گوشه نشسته بود و گاهی به کارای اونا لبخند میزد….یه کم که گذشت ،دختر دایی نوید اومد پیشمون و رو به نوید گفت:نمیخواهی دل از پاییز بکنی تا بیاد پیش ما،…؟؟؟؟بزار بیاد تا کمیزنونه گپ بزنیم……دختر دایی بدون اینکه منتظر جواب نوید باشه دست منو گرفت وکشید و بلندم کرد…..نوید با لبخند گفت:چیکار به زن من داری؟؟؟ما دیگه متاهلیم و با مجردا کاری نداریم…..دختردایی ادای نیما رو در اورد و منو به زور برد پیش خودشون.
ادامه در پارت بعدی 👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
═══✧❁🥀یازهرا🥀❁✧═══
استوری
#فاطمیه #ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا (س)🏴
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
YEKNET.IR - shoor - fatemie 2 - 1402 - helali.mp3
4.48M
🏝#مداحی
مادر گلم رو خدا
زیبا🖤
𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇
#فاطمیه #ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
وقتی که واقعا برایت اهمیتی نداشته باشه که دیگران درموردت چطور فکر می کنند
به یک درجه ای از آزادی می رسی که بعدش می توانی به هر موفقیتی دست پیدا می کنی.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
یه مدتی بود که از خودم نا امیدشده بودم.
درس نمیخوندم، تلاش نمیکردم تا زمانی که
عضو این باشگاهشدم ،
• @ Bashgahe_khodsazi @ . .
• @ Bashgahe_khodsazi @ . .
زندگیمو تغییر داد !!
و الان معدل درسام 20 بهپایین نیست فقط
بهخاطر کمکای این باشگاه :)) 🙂❤️🩹
#ثبتنامدرباشگاه_به_تعدادمحدود !!
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_چهل
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
از همون فاصله ی دور نگاه نوید رو روی خودم احساس میکردم که فقط به من زل زده بود و ششدانگ حواسشو داده بود به من….یک ساعتی که گذشت نوید طاقت نیاورد و اومد دست منو گفت و با لبخند گفت:دلم برای پاییزم تنگ شده…..همه باهم خندیدند و گفتند:ای بابا….زن ذلیل………دختر دایی با لبخند رو به من گفت:پاییز …!!!شمارتو بهم میدی؟؟؟میخواهم در تماس باشیم……..قبل از اینکه بخواهم شماره امو بدم نوید زود گفت:من شماره اتو دارم ،،خودم به پاییز میدم تا باهات تماس بگیره…..اینو گفت و بعدش دستمو کشید و رفتیم سرجای اولمون نشستیم…..وقتی نشستیم نوید شروع کرد به سین جیم کردنم که چی گفتید و چی شنیدید؟؟؟همه رو باید دونه دونه توضیح میدادم….حسابی ازدستش کلافه شده بودم که مادرشوهرم دعوت کرد سر میز شام…تا پای میز رسیدیم و نشستم، موبایل نوید زنگ خورد و رفت به یمی از اتاقها و مشغول حرف زدن شد…..توی این فاصله دختردایی(سارا)اومد کنار من و برادرش سینا درست روبروی من نشستند……
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
وقت طلا نیست،
وقت زندگی است.
و هیچ چیز با ارزش تر از،
زندگی نیست ....
قدر لحظه ها را بدانیم...
عمر و زندگی المثنی ندارد...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir