#سرگذشت_رعنا
#تاوان_سادگی
#پارت_بیست
اسمم رعناست ازاستان همدان
شیرین که انگار جادوش کرده بودن گفت میدونم..چون میلادگفت ازاون شب اویزونش شدی تایه تعارف کرده سوار ماشینش شدی..اونم برای وقت پرکنی باهات بوده تاعیدکه من رودیده وازمن خوشش امده واز اون روز رابطه اش رو با تو روزبه روز کمترکرده تاخودت بیخیالش بشی..داشتم از دروغهای که به شیرین گفته بود منفجر میشدم..یدفعه دادزدم چرا نمیفهمی داره بهت دروغ میگه،،شیرین گوشیش رو بازکرد ویسی که میلاد براش فرستاده بود رو بازکرد باورم نمیشد میلاد اون تیکه ازحرفهاش روکه گفته بود بدبخت من ازروی دلسوزی باهات بودم که خودت بری وضربه روحی نخوری وروزبه روز رابطه ام روباهات کم کردم وعاشق شیرین شدم..برای شیرین فرستاده بود..باورم نمیشداون عوضی کارش روخودبلد بودومن نمیدونستم چه جوری به شیرین ثابت کنم که میلاد ادم خوبی نیست..میدونستم هرچی ببشتراصرارکنم نتیجیه برعکس میده وشیرین فکرمیکنه من از روی حسادت دارم حرف میزنم..بایدمیذاشتم خودش میلادروبشناسه...
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
تو نمیتوانی احساس مردم را
نسبت به خودت را عوض کنی؛
تلاش هم نکن !
فقط زندگیت را زندگی کن و شاد باش.
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
اگر زلال باشی
دنیا
بازیباییهاش
در
وجود
تو
منعکس می شود...🌸
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
اگر یک مرد آگاه شود
فقط یک مرد آگاه شده است
اگر یک زن آگاه شود،
یک نسل آگاه خواهد شد ....!
🕴 بریگم یانگ
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
تا به روی زندگی لبخند نزنی
زندگی به تو لبخند نخواهد زد
این قانون الهی ست
که هر چه بکاری همان را درو خواهی کرد
تامیتوانی خوب بکار
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_رعنا
#تاوان_سادگی
#پارت_بیست_یک
اسمم رعناست ازاستان همدان
ازاون روزبه بعدرابطه ی شیرین بامن بد شد و هیچ کدوم ازکارهاش روبهم نمیگفت..فکر میکرد من بهش حسادت میکنم..وگاهی برای اینکه لج من رو دربیاره جلوی من تلفنی بامیلادحرف میزد وقربون صدقه اش میرفت..هر روزبه بهانه کاروکلاس اماده میشد میرفت بیرون ومن خوب میدونستم کجامیره..وهرچی به شیرین میگفتم میلاد اونی نیست که داره میگه باورش نمیشد..حتی چند بار بهش گفتم خونش نری من چندباری رفتن اون خونه مشکوکه ولی شیرین باورش نمیشدمیگفت...الان داری ازحسادت میترکی چون میلاددست ردبه سینه ات زده وبخاطرهمین داری پشت سرش این حرفهارومیزنی..خوبه رفتی خونه زندگیش روهم دیدی ومیدونی زنش بشم چیزی کم ندارم..دوستداشتم ازدست شیرین سرم روبکوبم به دیوار..کم اورده بودم.فکرمیکرد ازروی حسادت دارم این حرفهاروبهش میزنم..حرف زدن باشیرین فایده نداشت تصمیم گرفتم برم پیش میلادودوباره باهاش حرف بزنم.دوست نداشتم بخاطرمن شیرین به دردسربیفته..خودم رومقصرمیدونستم چون پای میلادرومن به زندگیش بازکرده بودم...
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
یه لبخند،
میتونه شروع یه دوستی باشه...
یه حرف،
میتونه پایان جنگ باشه...
یه نگاه،
میتونه یه رابطه رو نجات بده...
و یه نفر؛
میتونه زندگیت رو تغییر بده...
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
وقتي در زندگی به داشته هایمان
فکر میکنیم، خود را خوشبخت،
و زمانی که به نداشته هایمان
فکر میکنیم، خود را بدبخت حس میکنیم!
پس خوشبختی ما در تصور ماست
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
شادی مثل درختی است که به سمت آسمان میرود، و غم مانند ریشههایی که تا بطن زمین پایین میروند. هر دو مورد نیازند، و هرچه درختی بلندتر شود، همزمان ریشههایش عمیقتر میشوند.
🕴اوشو
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
یک عمر باید بگذرد
تا بفهمیم بیشتر غصه هایی که خوردیم
نه خوردنی بود نه پوشیدنی،فقط دور ریختنی بود...
و چقدر دیر می فهمیم که
زندگـی همین روزهاییست که
منتظـر گذشتنش هستیم.
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
نیمکت ذخیره، اگر از طلا هم باشد، ارزشش به اندازۀ زمین بازی نیست. پس وارد زمین شوید تا بتوانید طعم پیروزی را بچشید...
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_رعنا
#تاوان_سادگی
#پارت_بیست_دو
اسمم رعناست ازاستان همدان
فرداصبح به بهانه اموزشگاه ازخونه زدم بیرون رفتم سمت مغازه میلاد..وقتی رسیدم محسن مغازه بودبعدازاحوالپرسی سراغ میلادروگرفتم گفت توراه داره میاد..چند دقیقه ای منتظر موندم تاآمد..تا چشمش به من افتادگفت به به رعناخانم دوبهم زن اینطرفا..بااخم بهش گفتم چنددقیقه کارت دارم..نمیدونم میلادبه محسن چی گفت که ازمغازه رفت بیرون..میلاد گفت حرفت رو بزن زودبرو..گفتم ببین من توهمدیگروخوب میشناسیم ومن خوب میدونم که مردزندگی نیستی وفقط برای سرگرمی بامن بودی وتمام حرفات دروغه الانم داری بادروغات شیرین روفریب میدی..ازت خواهش میکنم دست ازسرمابرداراون گول حرفات روخورده وباورت کرده..میلادگفت ازکجامیدونی حرفام دروغه..گفتم چون باهمین حرفهای الکیت من روهم گول زدی وبعدخیلی راحت زدی زیرش..میلاد خندیدگفت افرین به تودخترباهوش..چرا آمدی این حرفهاروبه من میزنی..توکه میدونی دروغه بروبه خواهرت بگو..گفتم اون سرش رومثل کپک کرده توبرف ونمیخواد واقعیت روببینه..
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir