eitaa logo
انرژی مثبت😍
5هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
5 فایل
به نام خدا تبلیغات نه ازنظرمارد میشود ونه تاییدمیشود😍 تعرف تبلیغات قیمت مناسب 👎 https://eitaa.com/joinchat/866648400C9a1ea12469 ایدی👎 @massomeostadi لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/438763812C2474888f1e
مشاهده در ایتا
دانلود
برای بار دوم شش سال بعد از ازدواج باردار شدم……در حقیقت ۲۰سالگی دومین تجربه ی بارداریم بود…… با شنیدن این خبر تمام غم و غصه ایی که داشتم به یکبار تبدیل به شادی و خوشحالی شد…..مثل بجه ایی بودم که در اوج‌گریه و زاری یهو با دادن وسیله ایی خوشحال میشه ….بقدری خوشحال بودم که دلم میخواست عالم و آدم رو خبردار کنم.،،………………. اینبار تحت نظر پزشک بودم و تقریبا استراحت مطلق داشتم….. وقتی وارد سه ماهگی شدم یه صبح که وقت غربالگری داشتم تا از خواب بیدار شدم به وحید گفتم:وحید…!!!!….….امروز میای باهم بریم دکتر و بعدش خرید…؟؟؟ وحید گفت:من کار دارم……بهت پول میدم و خودت برو….. با ناراحتی گفتم:میخواستم باهم بریم،،،هم نظر بدی و تنها نباشم،،،میترسم اتفاقی برای بچه بیفته….. وحید با تشر گفت:مگه بچه ایی که حتما یکی باهات بیاد؟؟؟من کار دارم و وقت نمیکنم،…. برای اینکه عصبانیش نکنم حرفمو  توی گلوم خفه  کردم و ساکت شدم،..،… وحید که رفت با احتیاط حاضر شدم و پیش خودم گفتم:اول برم دکتر تا یه وقت پول کم نیارم بعدش میرم با توجه به پولی که مونده یه شلوار میخرم……….. نمیدونم چرا تا پامو گذاشتم بیمارستان یه حس بدی بهم دست داد…..حس بدی نبود ولی یه مدل خاصی شدم ،،،،حس استرس و نگرانی….. زود به‌خودم تلفین کردم که باید شاد باشم تا اثرات استرس و نگرانی روی جنین تاثیر نزاره برای همین لبخندزنان رفتم روی تخت  و دراز کشیدم تا سونو گرافی انجام بشه….. توی چهره ی خانم دکتر خیره شده بودم که حس کردم شوکه داره مانیتور رو نگاه میکنه،،،….انگار میخواست حرفی بزنه اما رعایت حال منو میکرد……… چند بار اون وسیله رو روی شکمم بالا و پایین کرد و بیشتر فشار داد تا از چیزی که میبینه مطمئن بشه و بعدش پرسید:چند هفته بودی؟؟؟ گفتم:اونطور که دکتر گفته ۱۲هفته باید باشم….. خانم دکتر گفت: چرا جنین توی ۸هفته مونده….؟؟؟بزار بررسی کنم….. از لحن حرف زدن دکتر متوجه شدم که اتفاقی افتاده برای همین زود بلند شدم و نشستم و با نگرانی گفتم:چی؟؟؟۸هفته؟؟؟؟ماه پیش ۸هفته بود….. خانم دکتر که حال بدمو دید گفت:دراز بکش یه بار دیگه ببینم ،شاید من اشتباه کردم…. در حالیکه توی دلم خون گریه میکردم و ذکر میگفتم دراز کشیدم و دوباره سونو انجام داد و اینبار با اطمینان گفت:متاسفانه جنین مرده…..تشریف ببرید پیش دکتر….. وای…..وای…..وای،…..دنیا روی سرم خراب شد…..باور کنید دلم میخواست هیچ وقت از  روی اون تخت نتونم بلند شم و همونجا برم پیش بچه هام…… بقدری گریه کردم و اشک ریختم که خانم دکتر مجبور شد خودش منو بلند کنه و از اتاق ببره بیرون….. روی صندلی نشسته بودم و زار میزدم که یه خانمی اومد پیشم و بغلم کرد و دلداری دادو گفت:گریه نکن خانم…!!!برای من هم چند بار این مشکل پیش اومده، اما خدا کریمه…..حتما حکمتی توی این کار هست…..امیدت به خدا باشه.،.. اون خانم همینطوری دلداری میداد و منم بلند بلند گریه میکردم و نمیتونستم اروم بشم…. اوج گریه و زاریم بود که گوشیم زنگ خورد،….اصلا حوصله نداشتم گوشی رو جواب بدم و برای خانواده توضیح بدم چه اتفاقی افتاده….. چند بار گوشی زنگ خورد و قطع شد…..وقتی برای بار چهارم زنگ خورد ، اون خانم گفت:یه کم اروم باش و گوشی رو جواب بده،،،فکر کنم پشت خط هر کیه حتما خیلی نگران حالته….. با چشمهای اشک بار صفحه ی گوشی رو نگاه کردم اما بقدری اشکم مثل سیلاب از چشمم جاری میشد که نتونستم صفحه رو بخونم…. اون خانم نگاه کرد و گفت:نوشته وحید….!!!جواب بدم…..؟؟؟ با اشاره ی سرمو حرفشو تایید کردم اما توی دلم گفتم:اگه وحید نگرانم بود همراهم میومد نه اینکه  یه زن باردار که قبلا هم سقط داشته رو تنها بفرسته و الان هی زنگ بزنه،،،،….حتما فقط برای بچه زنگ میزنه نه بخاطر من…… ادامه پارت بعدی👎
. پیر شدن به کوهنوردی شباهت دارد : هرقدر بالاتر میروی نیرویت کمتر میشود ؛ اما افق دیدت وسیع تر میگردد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍😊 @Energyplus_ir
. ترس میتواند باعث سقوط انسان شود، و تمرکز بر هدف می تواند به صعودش کمک کند. همه ‌چیز بستگی به ذهن خود انسان دارد! 👤تورگوت اویار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍😊 @Energyplus_ir
. تنهایی تان را با کسی تقسیم کنید که سالها بعد هم شما را همان گونه که هستید بخواهد با موی سپیدتان چروک پوستتان و لرزش دستانتان ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍😊 @Energyplus_ir
. مراقب حـرفهایتان باشید وقـتے زدہ شدند فقط قابل بخشش هستید نہ فراموش شـدن.....☕️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍😊 @Energyplus_ir
یه روز عصر وحید اومد خونه وسریع  دوش گرفت تا بره بیرون،،،آخه اون موقع ها پاش به پارتی و مهمونی هم باز شده بود…. تا دوش گرفت و حاضر شد فهمیدم که با کسی قرار داره و میخواهد بره پارتی برای همین یه بهونه اوردم و گفتم:من‌حالم خوب نیست و امشب رو نرو………… چپ چپ نکاهم کرد و گفت:مثلا چته؟؟؟بادمجون بم آفت نداره….. گفتم:از نظر روحی حالم خوب نیست…..حداقل امشب رو باهم بریم بیرون و یه دور بزنیم ،،. گفت:نه ،،.نمیتونم ،،،من با دوستام قرار گذاشتم…….. یادم نیست چی گفتم و چی شنیدم که شروع کرد به کتک زدن من…..خیلی بد کتک زد طوری که النگوم توی دستم خم و له شد…… منو کتک زد و عصبی از خونه رفت بیرون……هم بخاطر کتکی که خورده بودم و  هم بخاطر تنهایی و بد شانس بودنم کلی گریه کردم……اشتهای شام رو هم نداشتم برای همین رفتم روی تخت و دراز کشیدم….. وقتی ساعت از دوازه گذشت بهش زنگ زدم اما جواب نداد……تا ساعت ۲ چند بار تماس گرفتم ولی دریغ از جواب…….. نگران و ناراحت سعی کردم بخوابم ولی مگه خوابم میبرد……حوالی ساعت سه بود که خودش تماس گرفت و گفت:من شب رو نمیام،،تو بخواب و منتظرم نباش…… سرم  عجیب بخاطر گریه هایی که کرده بودم درد میکرد…..رفتم یه قرص بردارم بخورم که یهو در خونه باز شد…..یه لحظه ترسیدم ولی با دیدن وحید نفس راحتی کشیدم و گفتم:تو که گفتی شب ‌نمیای؟؟چرا دروغ میگی….؟؟؟الان یهو وارد خونه میشی نمیگی من میترسم؟؟؟ وحید که معلوم بود مست و توهمی هست شروع به گشتن خونه کرد و گفت :کجا قایم کردی؟؟؟ گفتم:حالت خوبه؟؟؟کی رو؟؟؟؟ جواب نداد و بعد از اینکه خیالش راحت شد رفت خوابید،…..انگار چون خودش خیانت میکرد و مرزهای اخلاقی رو رعایت نمیکرد تصور میکردم منم مثل خودشم و برای اینکه ازش انتقام بگیرم بهش خیانت میکنم…… زندگیمون به همین روال گذشت….وضع مالیمون روز به روز بهتر میشد اما روحیه ی من بدتر……دوباره خونه رو عوض کرد و منطقه ی بالاتر یه خونه ی سه خوابه گرفت ……اینم بگم که خیلی به ظاهر زندگی میرسید…. تا اینکه یه شب وحید به گوشیم زنگ زد و گفت:ساره…!!!…اگه یه بچه بیارم خونه قبول میکنی ازش نگهداری کنی؟؟؟؟؟؟؟ با ذوق گفتم:ارررره…..چرا که نه….!!!!….بچه ی کیه؟؟؟؟ گفت:اون مهم نیست …..با خودم میارم تا ببینی……. تا دوازده شب بیدار موندم و بالاخره وحید با یه پسر بچه ی پنج ساله که موهاش کچل و یه دستشم کمی سوخته بود اومد…. تا بچه رو دیدم گفتم:بچه ی کیه؟؟؟ وحید کفت:راستش یکی از کاسبهای محل کارم یه خانم رو صیغه کرده بود از شانس بدش باردار میشه و این پسر بدنیا میاد،…اون اقای کاسب یعنی پدر این بچه چون خودش زن و بچه و حتی نوه داره نمیتونه از این پسر بچه نگهداری کنه،،،میگه آبروم میره…این بچه رو داد به من و گفت چون شما بچه ندارید ببر خونتون و بچه ی شما بشه…..حتی گفت از نظر قانونی هم شناسنامه اشو بنام ما میگیره و کلا پسر ما میشه….. درسته که ۲۳سالم بود اما ۸سالی میشدکه  در حسرت بچه بودم…..با دیدن وضعیت اون پسر بچه سریع بغلش کردم و بردم حموم و یکی از اتاقهارو براش آماده کردم و مثل بچه ی خودم خوابوندمش…..پدرش یه سری وسایل و لباس و اسباب بازی هم براش گذاشته بود که توی اتاق چیدم….. خیلی ذوق داشتم و با مهربونی به بجه رسیدگی میکردم……این بچه توی رفت و اخلاق وحید هم تاثیر گذاشته بود و زندگیمون داشت روی خوش به ما نشون میداد و اون فاصله ایی که بین منو وحید افتاده بود رو  کم کم داشت پر میکرد………….. ادامه پارت بعدی👎
. گاهى با یک قطره ، لیوانى لبریز میشه گاهى با یک كلام ، قلبى آروم میشه گاهى بایک بى مهرى ، دلى میشكنه گاهی با یک لبخند ، دلی خوش میشه پس مراقب این "گاهی"ها باشیم درحالى كه ناچیزند ، همه چیزند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍😊 @Energyplus_ir
قشنگ تــریــــــن ،،، قرض الحسنہ واریز همیشگی " لـبـخـنـد " بہ حساب دیگران است... جالبہ بدونید سود سپردہ ش بیشتر از واریزیه.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍😊 @Energyplus_ir
. ۴ مرحله ی طلایی رسیدن به اهداف 1⃣راجع به آرزوهایمان حرف بزنیم 2⃣عکس آرزوهایمان را هر روز ببینیم 3⃣رسیدن به آرزوهایمان را حس کنیم 4⃣ببینید امروز برای رسیدن به آرزوهایمان چه اقدامهایی باید انجام بدیم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍😊 @Energyplus_ir
. 💞زندگی یک جادوست زیبایی زندگی در ثانیه بعدی است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍😊 @Energyplus_ir
. ﻏﺮﻭﺭ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﺗﻨﺪﺭﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍﺳت. ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺍﺳﺖ. ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﺍست. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍😊 @Energyplus_ir
. اگرقضاوت نکردی دروغ نگفتی،خودرابرترندیدی زورنگفتی،حق به جانب نبودی حسادت نکردی دیگران رابخشیدی محبت کردی به دیگران خوبی وکمک کردی آن وقت میتوانی بگویی من قلبم پاک است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍😊 @Energyplus_ir