#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_هفتادونه
اسمم مونسه دختری از ایران
پروانه مثل وحشی هاپریدوسط گفت بایدهمین الان بره وگرنه من میرم..دستم روازدست احمدکشیدم بیرون بدون هیچ حرفی بااون سروضع بهم ریخته وصورتی که پرازچنگهای پروانه بودازخونه زدم بیرون...وسط کوچه متوجه شدم حتی کفش هم نپوشیدم..صدای داد و بیداد احمد وکتک خوردن پروانه به گوشم میرسید ولی اگرپروانه روهم میکشت برام مهم نبود...داغی که پروانه به دلم گذاشته بود انقدرسنگین بود که باهیچی التیام پیدا نمیکرد...میدونستم عشقم روبرای همیشه ازدست دادم مثل دیونه هاتوکوچه راه میرفتم هدف مشخصی نداشتم که یهویکی من روکشیدسمت خودش سرم روگرفت توبغلش میگفت مونس ببخش نتونستم درحقت برادری کنم...توان مقاومت هم نداشتم احمدمن روسوارماشینش کرد...اون زمان یه ژیان داشت وراه افتاد سمت کرج انقدرشوک بهم وارد شده بودکه احمدمیگفت مونس ترو خدا گریه کن بذارسبک بشی سکته میکنی...تنهاحرفی که میزدم دادن ادرس به احمد بود در حد چند جمله....
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
از من میشنوید اونیکه به شما یاد داد زندگی رو ببینید و از خوشحالیهای ریزریز لذت ببرید، آدم شماست. بیشتر کنارش باشید.
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
شادمانی از شادی دیگران
و احساس رنج از رنج آنان ؛
گویاترین نشان "انسانیت" است.
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
بی خیال قضاوت ها!
این مردم
در چیستی زندگی خودشان هم مانده اند
اگر به حرف این ها اهمیت بدهی
هر کس برایت حکمی صادر می کند
گوش هایت را بگیر
توی لاک خودت بمان
و برای خودت زندگی کن...!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
گاهی باید دورتان یک دیوار بکشید،
نه برای اینکه دیگران را از خودتان دور کنید، بلکه برای اینکه ببینید چهکسی
برای دیدنتان دیوار را خراب میکند...
ژانپل سارتر
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_هشتاد
اسمم مونسه دختری از ایران
خلاصه احمد من رورسوندخونه لیلا مثل یه مرده متحرک بودم که بااحمدواردحیاط شدم..عباس تامن روبااون سروضع دیدحمله کردسمت احمدازسرصدای عباس لیلاامدبیرون...اونم تامن روبااون صورت زخمی وموهای اشفته دید دو دستی زد تو سرش دویدسمتم..حتی نمیتونستم حرفبزنم که عباس احمدبدبخت رونزنه
دوتاازهمسایه هاامدن جداشون کردن،احمد داد میزد بابا من شوهر خواهرشم بذاریدحرفبزنم عباس امدسمتم گفت مونس حرفبزن چه بلای سرت امده کاراین مرتیکه است...باسرم گفتم نه،احمد امد کنارم نشست زیرچشمش کبود بود و گوشه لبش خونی،گفت مونس ترو خداحرف بزن وبراشون تعریف کن،لیلا بلندم کردبه زور من روبردخونه یه لیوان ابگرم باگریه بهم داد..عباس واحمدم اروم شده بودن امدن تواتاق..عباس میزد روپاش میگفت به جان مادرم بفهمم کی این بلا رو سرش اورده زندش نمیذارم...لیلا داد زد سرعباس گفت زبون به جیگر بگیر ببینم چی شده...بعدبه احمدگفت تعریف کن پسرم بگوچی شده احمدکل ماجراروبراشون تعریف کردو گفت من شرمندش شدم....
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
دو شخص رو هرگز فراموش نکنید:
شخصی ڪه همه چیزش رو باخته
تا شما برنده شوید "پدرتون"
شخصی ڪه در تمام رنج ها ڪنارتون
بوده "مادرتون"
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
همیشه لازم نیست
چهره ای زیبا یا صدایی دلنشین
داشته باشی
همین که قلبت زیبا باشد
و زیبا ببینی، کافیست
تا بتوانی خیلی ها را
مجذوب خود کنی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️🍃
صبح است پنجرهی خوشبختی
را باز می کنم و با صداقت نور لبخند
را به روی زندگی می گشایم 🌸
💥 سلام دوستان گلم 😍
✨ #صبح_بخیر✨
#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_هشتاد_یک
اسمم مونسه دختری از ایران
احمد گفت زن من بدکینه خانوادش روبه دل گرفته وقتی مونس روباروی خوش پذیرفت،فکرمیکردم دوری وغربت دلش روبه رحم اورده ومیخواد درحق این دخترمادری کنه،چه میدونستم میخوادانتقام بگیره،احمدگفت به جان دوتابچه هام پروانه روزنده نمیذارم ازخونه ام بیرونش میکنم...لیلا گفت احمداقابرادری شمادرحق مونس به ماثابت شدقسمت میدم به جون همون دوتابچه ات کاری به پروانه نداشته باش خدای این دخترم بزرگه بروسرخونه زندگیت
شایدپروانه ام مقصرنیست اونم زخم خورده است خواسته اشتباه مادرش روباخواهرش تسویه کنه احمدرفت ولیلابادوا گلی زخمهای من روشست
من همچنان ساکت بودم حرف نمیزنم
عباس گفت ننه چراحرف نمیزنه،،لیلا یکدفعه سیلی محکمی زدتوگوشم بغضم ترکیدشروع کردم گریه کردن..مثل کسی که عزیزی ازدست داشته باشم شیون میکردم..لیلا هم پابه پای من گریه میکرد..چند روز حال روزخوبی نداشتم وهمش خواب بودم ونمیتونستم برم کارخونه..از عباس سراغ امین رومیگرفتم میگفت کارخونه نمیادکسی ازش خبرنداره..هرکسی هم سراغ تورومیگیره میگم مریضی نمیتونی بیای کارخونه....
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
از کتابفروشی پرسیدند:
وضع کسب و کار چگونه است؟؟
گفت: بسیار بد...!
چون آنهایی که پول دارند اهل مطالعه نیستند و آنهایی که سواد دارند پول ندارند!
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
شکهایت را باور نکن و هیچ گاه به باورهایت شک نکن...
🕴نلسون ماندلا
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir