eitaa logo
اقتدار ولایی
968 دنبال‌کننده
15هزار عکس
21.5هزار ویدیو
249 فایل
مباحث سیاسی فرهنگی اجتماعی اقتصادی تاریخی ادبیات فارسی و تفسیر و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت صلوات الله علیهم اجمعین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیکر سیدحسن نصرالله کجاست و چه زمانی تشییع می‌شود؟
🔻 «محمد شیاع السودانی» با صدور فرمانی دستور داد تا در همه مناسبات رسمی از واژه «مهمانان عراق» برای آوارگان لبنانی استفاده شود 🔹دفتر نخست‌وزیری عراق اعلام کرد «محمد شیاع السودانی» با صدور فرمانی دستور داده است تا به جای استفاده از واژه «آواره» برای شهروندان لبنانی که به علت تجاوز رژیم صهیونیستی از کشور خود آواره شده و به عراق رفته‌اند، از واژه مهمانان عراق استفاده شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥استقبال رییس جمهوری برزیل از آوارگان لبنانی در فرودگاه 🔹برزیل با اعزام هواپیمای نظامی، جمعی از آوارگان لبنانی را به این کشور منتقل کرد. 🔹رئیس جمهوری برزیل (لولا داسیلوا) شخصا در فرودگاه از آوارگان لبنانی استقبال کرد. 🔹در حملات اسرائیل به لبنان، بیش از یک میلیون نفر آواره شده اند.
🔻هدیه رهبر انقلاب به سفیر ایران در لبنان 🔹️نماینده مقام معظم رهبری از مجتبی امانی سفیر ایران در لبنان که در پی جراحت وارده از انفجار پیجرها، در بیمارستانی در تهران بستری است، عیادت کرد و هدایای رهبر انقلاب را به امانی و همسرش تقدیم کرد.
از اکتبر ۲۰۲۲ که میشل عون کاخ ریاست جمهوری را ترک کرده تا امروز ، اکتبر ۲۰۲۴، دو سال است که لبنان رئیس جمهور ندارد. طبق قانون رئیس جمهور توسط پارلمان از میان مسیحیان مارونی برای مدت ۶ سال انتخاب می‌شود. همان قانون مقرر کرده نخست وزیر از اهل تسنن و رئیس پارلمان از شیعیان باشد. قدرت و اعتبار سید حسن نصرالله طی سال‌های پس از جنگ ۳۳روزه در ۲۰۰۶ همواره از مولفه‌های تعیین کننده سیاست و دولت در لبنان بوده است. حالا دقیقاً یک روز بعد از ترور سید حسن نصرالله، «ژان نوئل-بارو» وزیر خارجه فرانسه وارد لبنان شد و با «نجیب میقاتی» نخست وزیر این کشور دیدار کرد و در دیدار با نجیب میقاتی که سمت نخست‌وزیری را در اختیار دارد از تعیین رئیس جمهور برای لبنان سخن گفت.( لبنان از ۱۰۰ سال پیش تحت قیمومت فرانسه بوده و هرچند از جهت نظامی این امر منقضی شده ولی نفوذ فرانسه در سیاست و فرهنگ این کشور بر قرار است) تحلیلگران سفر وزیر خارجه فرانسه و اظهارات مقامات کاخ سفید را اینطور تفسیر میکنند که جریان ضدمقاومت قصد دارد از ضربات اسرائیل به زیرساخت‌های حزب‌الله و شهادت نصرالله براى انتخاب فوری رئیس جمهوری جدید لبنان در چند روز آینده سوء استفاده کند. در چنین شرایطی سفر مستقیم و به موقع عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به بیروت در زمانی که با تهدیدات رژیم صهیونیستی پروازهای مستقیم از ایران به لبنان ممنوع شده بود، به عنوان اعلام حمایت ایران از جریان مقاومت کمافی‌السابق و خط و نشانی برای بازی‌های مرموز آمریکا و اسرائیل در شرایط بوجود آمده تحلیل شد. 🔆 19 ➕️ @yaminpour
. ♻️ چرا رژیم صهیونیستی مشروعیت ندارد مطابق ایات قرآن، دشمنی یهودیان فقط به پیامبران الهی و یا پیروان حضرت مسیح محدود نمی‌شود، بلکه این دشمنی و عداوت، پیروان سایر ادیان و به‌خصوص مسلمانان را نیز شامل می‌شود و شاید به همین دلیل است که خداوند در آیه ۸۲ سوره مائده تأکید می‌کند که؛ «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا؛» به طور مسلّم (ای پیامبر) دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت. بر این اساس و به دلیل متعدد، جمهوری اسلامی ایران برای رژیم صهیونیستی اعتباری قائل نیست و آن را به دلایل مختلف از جمله دلایل زیر به رسمیت نمی‌شناسد: ۱. انکار خدا و تحریف کلام الهی توسط یهودیان و جنگ و ستیز آنان با پیامبران الهی. ۲. تفاوت و در واقع تعارض ایدئولوژی صهیونیست‌ها با اصول و ارزش‌های الهی و اسلامی. ۳. تأکید آیات و روایات متعدد اسلامی مبنی بر دشمنی یهود با بشریت و بویژه با مسلمانان. ۴. تکذیب یهودیان صهیونیست از سوی یهودیان واقعی و مؤمن ساکن در نقاط مختلف جهان. ۵. بی‌توجهی رژیم اشغالگر قدس به قوانین بین‌المللی که اشغالگری را مردود اعلام نموده و قطعنامه‌های متعدد سازمان ملل (البته همگی در حد شعار باقی مانده است) که رفتارهای رژیم صهیونیستی را تقریباً از بدو تأسیس محکوم و مصداق جنایت جنگی و اشغالگری اعلام نموده است. ۶. اشغال و تصرف سرزمین‌های اسلامی و استمرار این اشغالگری طی حدود ۷۰ سال گذشته با توسل به اهرم تهدید، خشونت و جنایت، با حمایت و پشتیبانی سایر کشورهای استکباری. ۷. پایه‌گذاری و بنا نهادن رژیم جعلی اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی با فریب و نیرنگ افکار عمومی جهان. ۸. رفتارهای خبیثانه و غیرانسانی صهیونیست‌ها با مسلمانان و بویژه با مردم مظلوم سرزمین‌های اشغالی. ۹. اعلام رسمی قصد زیرپا گذاشتن مجدد قوانین بین‌المللی و تداوم اشغالگری و کشورگشایی، با ترسیم دوخط آبی در پرچم این رژیم کودک‌کش، که به اعتراف سردمداران رژیم صهیونیستی، نماد دو رود نیل و فرات (حدود ۴۲ کشور در این محدوده وجود دارد) و در واقع بیانگر محدوده سرزمین موعود کذایی صهیونیست‌ها و نقشه‌های پلید آنها برای تصرف سایر سرزمین‌های اسلامی در این محدوده و چه بسا بیش از آن است. مسئله‌ای که خود به تنهایی برای بیان علت عدم رسمیت بخشیدن به هویت این رژیم جعلی و نامشروع از سوی جمهوری اسلامی ایران و دیگر کشورها کفایت می‌کند. ۱۰. قتل عام بیش از ۸۰ هزار نفر و به روایتی بیش از ۵۰۰ هزار ایرانی (بیش از نیمی جمعیت ایران در آن زمان) طی دو روز بین قرن‌های ۱۴ تا ۱۹ میلادی که به‌طور مشروح و مستند در کتاب عهد عتیق یهودیان به آن پرداخته شده است. ۱۱. برگزاری جشن سالانه این جنایت در روزهای ۱۳ و ۱۴ ماه آدار (اولین ماه سال جدید یهودی) مطابق با ۱۳ فروردین (روز سیزده بدر در ایران) توسط صهیونیست‌ها که خود، حاکی از استمرار و اصرار آنها بر طریق جنایت‌پیشگی است. چرا که صهیونیست‌ها طی سال‌های متمادی همواره این واقعه را به شکلی گسترده و مفصل جشن می‌گیرند (جشن موسوم به پوریم) و به پایکوبی می‌پردازند، بدون آنکه بابت این جنایت بزرگ و شرم‌آور اسلاف خود اظهار ندامت نموده و عذرخواهی نموده و یا حداقل از برگزاری جشن آن خودداری کنند. ۱۲. حمایت صهیونیست‌ها از تروریست‌هایی مانند؛ داعش و النصره و خصومت و دشمنی آنها با جبهه مقاومت، حمایت آنها از اغتشاشگران در داخل ایران و سایر کشورهای اسلامی، نقش آنها در ترور دانشمندان و نخبگان ایرانی و اسلامی، ترغیب آمریکا و اروپا به دشمنی و تحریم ایران و مشارکت با آنها در عمومیت بخشیدن به این روش ناجوانمردانه و ده‌ها توطئه صهیونیستی دیگر آنها علیه ایران و اسلام ثابت می‌کند، که اقدام ایران در مبارزه با صهیونیست‌ها، کاملاً منطقی و به حق است. ✍ احمدرضا هدایتی / متن کامل یادداشت: rahtooshe.com/?p=5797 🔺برای دیدن تحلیل‌های حمید رسایی عضو کانال شوید🔻 eitaa.com/joinchat/389677056C798a6dc5a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید آقا چطوری به اینهایی که می‌خواستند ریشه ملت ایران را بکنند، میگه "احمق"
. ♻️ منظومه فکری اصحاب نق ! اگر به شاهچراغ حمله کنند: جای گشت ارشاد، امنیت مردم رو تامین کنید. اگر تروریست دستگیر شود: نه به اعدام. اگر اسرائیل، نطنز و اصفهان و شهریاری و احمدی روشن را بزند: دیدید روسیه اس۳۰۰ نداد. اگر غزه اسرائیل را بزند: خون رو با خون جواب نمیدن. اگر طالبان، احمد مسعود را بزند: حکومت، حاضر به دفاع از مظلوم نیست! اگر از مظلومین فلسطین دفاع شود: نه غزه، نه لبنان! اگر تحریم کنند: به خاطر دشمنی با آمریکا است. اگر امریکا برجام رو پاره کرد: به خاطر حمله به سفارت عربستانه! اگر رییسی بدون برجام، تحریم رو بی اثر کرد: پولش رو نمی‌تونید بیارید چه فایده! اگر پول‌ها آزاد شد: همه رو دادید فلسطین! وقتی واکسن ساختیم: آب مقطره. زمانی که واکسن وارد کردیم: چینیه به درد نمی‌خوره! با عربستان جنگیدیم: دیپلماسی بلد نیستید. با عربستان ارتباط برقرار شد: چی شد عقب‌نشینی کردید؟! هیات‌ها رونق گرفت: مردم نیاز به شادی دارند. جشن غدیر برگزار شد: امارات ماهواره فرستاد شما ایستگاه صلواتی می زنید. ماهواره فرستادیم: وقتی مردم تو اجاره خونه مانده اند، ماهواره چه فایده داره! با چین قرارداد ساخت مسکن نوشتیم: کشور رو فروختید به چین و روسیه. روسیه اسلحه از ما خرید: در جنگ اوکراین دخالت کردید! اعلام بی طرفی کردیم: از اسرائیل ترسیدید. اسرائیل رو زدیم: ... 👈 تراوشات ذهن احمق ها، پایان ندارد! گاهی تلاش شما و بحث کردن با آنها بیهوده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتراف ژنرال ۴ ستاره آمریکا درباره ماجرای نابود کردن ایران! 🔸ژنرال وزلی کلارک: "قرار بود بعد از ۱۱ سپتامبر ما ۷ کشور را در ۵ سال نابود کنیم. با عراق شروع می‌شد و بعد سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و درنهایت با به اتمام می‌رسید"
قطع لینه و حشر یهود کلمه «حشر»، که نام یکی از سوره‌های مبارکه قرآن کریم است، به معنی بیرون کردن یک جمعیت از یک مکان به صورت دسته جمعی و اجباری است. «لینه» نیز به معنی درخت خرمای خرم و پربار است. این سوره، روایت ماجرای یهودیان بنی‌النضیر است که پس از عهدشکنی‌شان، رسول خدا(ص) دستور داد که یا از سرزمین ما بیرون شوید، یا آماده جنگ باشید. یهودیان ابتدا پذیرفته بودند که از سرزمین مسلمانان خارج شوند، اما منافقین به سران یهود پیام دادند که «مبادا از این سرزمین بیرون بروید! بمانید و با محمد جنگ کنید، ما هم پای کار شما هستیم»: الم تـرالى الذيـن نـافـقـوا يـقـولون لاخـوانـهـم الذيـن كـفـروا مـن اهـل الكتاب لئن اخرجتم لنخرجن معكم و لا نطيع فيكم احدا ابدا و ان قوتلتم لننصرنكم و اللّه يشهد انهم لكاذبون. این وعده منافقین، یهودیان را دلگرم کرد و تصمیم گرفتند با سپاه اسلام وارد جنگ شوند. قاصدی نزد رسول خدا(ص) فرستادند و پیغام دادند که «ما از این سرزمین بیرون نمی‌رویم، هرکاری می‌خواهی بکن!» پیامبر(ص) به سپاه اسلام دستور عزیمت به سمت قلعه‌های بنی‌النضیر را دادند. امیرالمومنین(ع) بیرق جنگ را برداشته و به راه افتادند. سپاه اسلام قلعه یهودیان را محاصره کرد. منافقین نیز طبق پیش‌بینی قرآن، به وعده خود عمل نکردند و به کمک یهودیان نیامدند. پیامبر (ص) دستور داد که رزمندگان اسلام به هر خانه‌ای می‌رسند، تخریبش کنند. همچنین دستور داد که نخل‌های نخلستان بنی‌النضیر را قطع کنند. وقتی قطع نخلستان آغاز شد، یهودیان به پیامبر(ص) اعتراض کردند که «ای محمد! تو همواره مردم را از فساد نهی می‌کردی، این درختان خرما چه گناهی دارند که قطع می شوند؟» اینجا بود که آیه شریفه «ما قطعتم من لينه او تركتموها قائمه على اصولها فباذن الله و ليخزى الفاسقين» نازل شد و روشن ساخت که قطع این درختان، دستور خدای متعال است و هدف از این دستور نیز، خوار ساختن فاسقان است. با اجرای سیاست قطع نخلستان، یهودیان پیام دادند که حاضریم از سرزمین تو بیرون شویم... (المیزان، سوره حشر) شاید این پرسش در برخی اذهان مطرح شود که مگر خرما و نخلستان چه اهمیتی داشت که دستور قطع نخل‌ها، چنین نتیجه داد؟ باید توجه کرد که در آن عصر، خرما ارزش و اهمیت زیادی در اقتصاد مدینه داشت؛ به نحوی که جای پول را در معاملات می گرفت. بیشتر غذای مردم خرما بود. روی آن معامله می کردند، دستمزدها را با خرما پرداخت می‌کردند، قرض‌هایشان را با آن ادا می‌کردند(محرمی، 1377). امروز به نظر می‌رسد سپاه اسلام در مواجهه با صهونیست‌های اشغالگر قدس، در موقعیت مشابهی قرار دارد. رهبر حکیم انقلاب اسلامی که بیانات و دستورات ایشان را باید ترجمه روز قرآن حکیم و سنت رسول خدا(ص) دانست، فرموده‌اند که کشورهای اسلامی باید «شریان‌های حیاتی رژیم صهیونیستی» را قطع کنند. اما پرسش اینجاست که این «شریان حیاتی» که مصداق «نخلستان بنی النضیر» در عصر امروز است، دقیقا چیست؟ با نگاهی دقیق به موقعیت رژیم صهیونیستی می‌توان دریافت که این رژیم از لحاظ منابع طبیعی «فقیر» محسوب می‌شود. این رژیم 92 درصد نفت مصرفی خود را وارد می‌کند(روزانه 220 هزار بشکه) که از مسیر دریای مدیترانه است؛ 90 درصد غذایش وارداتی است که آن هم از مسیر دریای مدیترانه است. 80 درصد آب شرب اسرائیل نیز از طریق شیرین‌سازی آب مدیترانه تامین می‌شود. به طور خلاصه، صهیونیست‌ها 99 درصد اقلام مورد نیاز خود را از طریق مدیترانه وارد می‌کنند. بله! مدیترانه. اتفاقا چند سال پیش، روزنامه تایمز آو اسرائیل دقیقا همین عبارت «شریان حیانی» (Lifeline) را برای «مدیترانه» به کار برده بود. امت اسلام امروز تقریبا در همان موقعیتی قرار دارد که خدای متعال در ماجرای بنی النضیر فرموده بود: «ما ظننتم ان يخرجوا»: خیال نمی‌کردید که خارج شوند. اما عمل به دستور ولایت، بلاتردید همان نتیجه ای را خواهد داشت که پیرو عمل سپاه اسلام به دستور پیامبر(ص) در ماجرای بنی‌النضیر پیش آمد. نائب حضرت ولی عصر(عج) فرموده‌اند «شریان‌های حیاتی رژیم را قطع کنید» و مصداق این شریان حیاتی نیز روشن است: «دریای مدیترانه». لذا به نظر می‌رسد طبق سنت الهی، اگر سپاه اسلام استراتژی «قطع لینه» که همان «مسدودسازی مدیترانه» به روی رژیم صهیونیستی است، اجرا کند، ماجرای حشر، یعنی خروج دسته جمعی یهویان اشغالگر قدس از سرزمین مسلمانان، اتفاق خواهد افتاد. تجارب گذشته جبهه مقاومت نشان می‌دهد که توان عملیات روی مدیترانه را دارد: چه روی تجهیزاتی نظیر آب شیرین‌کن‌ها، و چه کشتی‌هایی که حامل آذوقه و انرژی به رژیم هستند. @syjebraily
لیبرالیسم و حذف مغز و قلب از پیکر اقتصاد! 🔹فرانسوا کنه، پزشک مخصوص دربار فرانسه در قرن هجدهم میلادی، یکی از موثرترین افراد در تفکر امروز لیبرال‌های اقتصادی و از بنیانگذاران تئوری عدم مداخله -عدم اعمال مدیریت- دولت در اقتصاد است. 🔹استدلال کنه برای پرهیز دادن دولت از مدیریت اقتصاد بسیار جالب است. او می‌گوید چنانکه جریان گردش خون در بدن بدون مداخله خارجی و به بهترین وجه صورت می‌گیرد، سرمایه در اقتصاد نیز باید بدون مداخله دولت جریان یابد. 🔹حتی اگر تشبیه نظام اقتصادی به بدن انسان و سرمایه به خون را بپذیریم، این ادعا که خون بدون مداخله مدیریتی در جریان است، کاملا غلط است. خون با اعمال مدیریت مغز و قلب است که در بدن جریان دارد و مواد مورد نیاز سلول‌های مختلف را به دستور مغز و پمپاژ قلب به آنها می‌رساند. همچنین مغز است که در شرایط مختلف ضربان قلب را برای حفظ سلامت بدن کنترل می‌کند تا سرعت گردش خون را تنظیم کند. 🔹اتفاقا نقش دولت در اقتصاد نیز همین‌گونه است. این دولت است که چون مغز برای بدن، باید فرماندهی جریان سرمایه را در دست داشته باشد و آن را در کمیت و کیفیت مقتضی، به آنجا که مورد نیاز است برساند و گردش آن را کنترل کند. هیچ عضوی از مداخله مغز "آزاد" نیست. توقف مدیریت دولت بر اقتصاد، کاری با نظام اقتصادی می‌کند که توقف مغز و قلب با بدن انسان می‌کند! @syjebraily
امروز هدف قرار دادن زیرساخت‌های اقتصادی رژیم صهیونیستی، مصداق همان استراتژی ‎ در صدر اسلام در مواجهه با یهودیان بنی النضیر است. مقاومت درنگ نکند... @syjebraily
✨دست مرئی ژنرال پارک و تخصیص بهینه منابع در کره جنوبی جهش صنعتی کره جنوبی در دوره حکومت ژنرال "پارک چانگ هی" یعنی ۱۹۶۱ تا ۱۹۷۹ اتفاق افتاده است. ژنرال پارک با یک کودتای نظامی سر کار آمد و در دوره ۱۸ ساله حکومت خود که با ترورش به پایان رسید، کره جنوبی را از یک کشور عقب افتاده به یک کشور صنعتی و پیشرفته تبدیل کرد. درباره برنامه‌های توسعه ۵ ساله ژنرال پارک و سیاست‌های وی، سخن بسیار است و در فصل چهارم کتاب "دولت و بازار"، مبسوط به تجربه کره نیز پرداخته‌ام. با توجه به حال و هوای این ایام اقتصاد ایران، مرور یک رویداد جالب در دوره حکومت او، خالی از لطف نیست. بنیادگرایان بازار مدعی هستند منافع عمومی زمانی به بهترین شکل تامین می‌شود که افراد بتوانند آزادانه منافع خصوصی خود را دنبال کنند. در شرایط عدم مداخله دولت که بازار آزاد است، دست نامرئی منابع را به بهترین شکل در جهت منافع عمومی تخصیص می‌دهد. ژنرال پارک اما می‌دانست که با این خزعبلات، سرمایه‌های خصوصی در خدمت منافع کشور قرار نمی‌گیرند و بدون هدایت سرمایه به سمت تولید و نوآوری، امکان پیشرفت وجود ندارد. این بود که به استناد قانون مقابله با تجمیع غیرقانونی ثروت(LDIWA) بزرگترین سرمایه‌داران کره را دستگیر و آنها را تهدید به مصادره دارایی‌هایشان کرد. اما در جلسه با ۱۰ نفر از لیدرهای آنان، به توافقی رسید که بر اساس آن، او از مجازاتشان گذشت و آنها هم متقابلا پذیرفتند که تحت هدایت دولت در مسیر صنعتی شدن کره مشارکت کنند. اینگونه بود که همکاری تنگاتنگ دولت و بخش خصوصی کره برای توسعه آغاز شد. در واقع این دست مرئی ژنرال پارک بود که این سرمایه‌داران را به سمت تخصیص بهینه منابعشان هدایت کرد، نه مکانیسم خودتنظیم بازار و دست نامرئی آدام اسمیت! درس تجربه کره جنوبی حتما این نیست که ما هم دقیقا روش مشابهی را در پیش بگیریم و بگیر و ببند راه بندازیم. اما اولا نباید گرفتار توهمات القائی بنیادگرایان بازار شویم و نقش هدایت‌کنندگی سرمایه برای دولت قائل نباشیم، ثانیا از ابزارهای مدرن نظیر مالیات‌ها و مشوق‌ها، برای جذابیت‌زدایی از فعالیت‌های غیرمولد و جذابیت‌زایی در فعالیت‌های صنعتی و نوآورانه که برای دستیابی به اهداف برنامه‌های توسعه پیش‌بینی می‌کنیم، استفاده کنیم. در اندیشه رهبر حکیم انقلاب اسلامی، دولت نسبت به همه فعالان اقتصادی نقش هادی، حامی و ناظر را دارد. اینگونه نیست که دولت اسلامی تماشاگر باشد و اجازه دهد هر کس در جستجوی منفعت شخصی خود تلاش کند. این الگوی نئولیبرال، منجر به پیشرفت نمی‌شود، معیشت می‌سوزد و نابرابری می‌سازد؛ چنانکه تجربه خودمان و دیگران گواه است... منبع سند: Jones, L. P. and Sakong I. (1980): Government, Business, and Enterpreneurship in Economic Development: The Korean Case, Harvard University Press, Cambridge pp. 69-70 @syjebraily
ماجرا از این نقطه آغاز شد (یادداشت روز) - 1 ✍حسین شریعتمداری   ۱♦️- پیش از این در یادداشتی و به مناسبتی آورده بودیم؛ 📍«موشه دایان» یکی از معروف‌ترین فرماندهان نظامی رژیم اشغالگر قدس بود، او در جریان اشغال فلسطین و قتل عام وحشیانه مردم مظلوم این سرزمین نقش مؤثری داشت و به خونریزی و جنایت و مخصوصاً قتل عام زنان و کودکان فلسطینی شهرت داشت. روزنامه اکسپرسیون فرانسه به نقل از مقامات رژیم صهیونیستی نوشته بود: 📍«ژنرال موشه دایان معتقد بود که سران اسرائیل باید روشی را در پیش بگیرند که دیگران از آنها تلقی یک «سگ‌ هار» را داشته باشند»! سگی که بی‌ملاحظه به هر که بخواهد حمله می‌کند و گاز می‌گیرد و می‌کشد!  موشه دایان در جریان جنگ جهانی دوم بر اثر اصابت گلوله چشم چپ خود را از دست داده بود ولی تا پایان عمر 1981(1360) یک چشم‌ بند سیاه به چشم داشت و حاضر به استفاده از چشم مصنوعی و یا عینک دودی نبود و بر اساس همان دیدگاه یاد شده، اصرار داشته است که چهره مخوفی داشته باشد‌»! ۲♦️- خانم «‌نیکی هیلی‌» نماینده دولت ترامپ در سازمان ملل بعد از برکناری، در مصاحبه‌ای گفت: ترامپ به من توصیه می‌کرد که او را به عنوان رئیس‌جمهوری که غیر‌قابل پیش‌بینی است معرفی کنم و تاکید کنم که برای رسیدن به اهدافش، هیچ خط قرمزی نمی‌شناسد!  📍نیکسون رئیس‌جمهور اسبق آمریکا (در دوران جنگ ویتنام‌) نیز اصرار داشت از این ترفند استفاده کند و می‌گفت: من نام این پدیده را «‌تئوری مرد دیوانه» می‌گذارم! نیکسون گفته بود باید به جنگجویان ویتنام بگویید: «‌وقتی نیکسون عصبانی است کسی نمی‌تواند جلودارش باشد و دستش را روی دکمه بمب هسته‌ای می‌گذارد. آن‌وقت خواهید دید که هو شی مین (رئیس کمیته مرکزی حزب کمونیست ویتنام‌) دو روز بعد سراسیمه برای امضای معاهده صلح به پاریس خواهد آمد! ۳♦️- مرحوم احسان طبری (یکی از ۵ تئوریسین برجسته مارکسیسم در آکادمی علوم شوروی سابق‌) بعد از بازگشت به آغوش اسلام که با تدبیر حکیمانه حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه،  صورت پذیرفت، می‌گفت؛ تئوری «‌مرد دیوانه‌» نیکسون و پیش از او «‌نیکولا ماکیاولی‌» سیاستمدار برجسته ایتالیا در قرن پانزدهم را امام خمینی(ره) آتش زده و دود آن را برباد داده است. مرحوم طبری به بحران سال ۱۹۶۲ میان آمریکا و شوروی در کوبا اشاره کرده و می‌گفت؛ وقتی جان کندی رئيس جمهور وقت آمریکا، نیکیتا خروشچف، رهبر وقت شوروی را تهدید کرد که اگر موشک‌های میان‌برد خود را که تهدیدی برای آمریکاست، از کوبا جمع‌آوری و خارج نکند به شوروی حمله خواهد کرد، خروشچف در مقابل این تهدید مقاومت نکرد و به خواسته آمریکا که غیر‌قانونی هم بود، تن داد. ولی در ایران، شما سفارت آمریکا را تسخیر کرده و دیپلمات‌های آمریکایی را اسیر کرده‌اید با این وجود، حضرت امام، رمزی کلارک، فرستاده کارتر را که برای مذاکره عازم ایران بود، از فراز آسمان ترکیه باز می‌گرداند و می‌گوید؛ شرایط ما مشخص است و مذاکره‌ای نداریم. مرحوم طبری تاکید می‌کرد که این دیدگاه  امام خمینی دنیای سیاست را تغییر خواهد داد و بلوک ‌بندی‌های کنونی جهان را فرو خواهد ریخت. ۴♦️- وقتی امام راحل ما -رضوان‌الله تعالی علیه- با صلابت و اطمینان فرمود: «اسرائيل باید از صفحه روزگار محو شود‌»، رژیم صهیونیستی به ظاهر در اوج قدرت بود. چهارمین ارتش قدرتمند جهان! شکست‌ناپذیر! قدرت برتر منطقه! دارای برترین سیستم اطلاعاتی و امنیتی! برخوردار از حمایت‌های مالی، سیاسی، تسلیحاتی و تکنولوژیک آمریکا و کشورهای اروپایی! پیروز جنگ ژوئن ۱۹۶۷ (خرداد ماه ۱۳۴۶‌) در مقابل ۴ کشور قدرتمند مصر، سوریه، اردن و عراق! افزودن بخش‌های مهمی از خاک سه کشور مصر، اردن و سوریه به سرزمین‌های قبلاً اشغال شده فلسطین و‌...  مقابله با رژیم غاصب اسرائیل با مشخصات و مختصات یاد‌شده در نگاه همگان، ناممکن به نظر می‌رسید. به همین علت پیشنهاد حضرت امام که «‌اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود‌» را در حد و اندازه یک شعار برخاسته از احساسات انقلابی و دور از واقعیت ارزیابی می‌کردند! اما، در این میان اظهار‌نظر دیگری نیز نگاه بسیاری از صاحبنظران را به خود جلب کرده بود.
ماجرا از این نقطه آغاز شد (یادداشت روز) - 2 ✍حسین شریعتمداری بخوانید! ۵♦️- «‌اَبا اِبان- ABBA EBAN‌» یکی از استراتژیست‌های مشهور رژیم صهیونیستی بود که پست‌های کلیدی حساسی نظیر وزارت امور خارجه، وزارت آموزش و فرهنگ، معاونت نخست‌وزیر و‌... را در کارنامه خود داشت و هنگام پیروزی انقلاب اسلامی، سفیر دائمی اسرائيل در سازمان ملل متحد بود. ابا ابان، روز ۱۷ بهمن ماه ۱۳۵۷ یعنی ۵ روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مصاحبه‌ای گفته بود: «‌رخدادی که در ایران شکل گرفته و در حال وقوع است، اگر اتفاق بیفتد، زلزله‌ای در منطقه ‌ایجاد می‌شود که قبل از همه، اسرائيل را به نابودی تهدید خواهد کرد‌».  ۶♦️- قدرت‌های استکباری و سلطه‌گران از صدر اسلام تا به آن روز با آنچه در ایران شکل گرفته و در حال انجام بود، آشنا بودند و با همه توان خود با آن به مقابله برخاسته بودند. ابا ابان، نیز مانند بسیاری از آنها این پدیده را می‌شناخت؛ کوچ اسلام ناب ‌محمدی (ص) از حاشیه و از عرصه تئوری به عرصه حاکمیت. آنها می‌دانستند که ظلم‌ ستیزی، یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های اسلام است و اگر این نسخه بر کرسی حاکمیت بنشیند، اولین اثری که حتماً به دنبال خواهد داشت مقابله با قدرت ‌های استکباری و حکومت ‌های دست‌ نشانده آنها در منطقه است. امام راحل ما (رضوان‌الله تعالی علیه) غبار قرن‌ها بدعت و تحریف را از چهره اسلام ناب زدوده و این هدیه الهی را که به فراموشی سپرده شده بود، همان‌گونه که در صدر بود بر کرسی حاکمیت نشانده بود. ماجرا از این نقطه آغاز شد و اسرائیل به عنوان یک رژیم جعلی و دست ‌ساز قدرت‌ های استکباری به وضوح می‌دانست که بعد از حکومت دست ‌نشانده شاه، اولین حکومت دست ‌نشانده است که به قول حضرت امام (ره) باید از صفحه روزگار محو شود. این دیدگاه با ایمانی آمیخته به درایت بی‌مثال‌ و با جدیتی فراموش ‌نکردنی از سوی رهبر فرزانه و شجاع انقلاب دنبال شد و امروز‌... بخوانید! ۷♦️- حالا فقط نیم‌نگاهی به اطراف بیندازید و مختصات کنونی منطقه و حال و هوای امروز رژیم صهیونیستی را با زمانی که  امام راحل ما دستور محو اسرائیل از صفحه روزگار را صادر فرمود به مقایسه بنشینید. صهیونیست‌ها (بخوانید مجموعه آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و‌...) از کجا به کجا آمده‌اند؟! نه! از کجا به کجا آورده شده‌اند؟! اسرائیل بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در هر معرکه‌ای که وارد شده، با شکست رو‌به‌رو شده است ... و امروز، نه فقط سرکردگان وحشی رژیم صهیونیستی، بلکه حامیان تابلودار آنها نیز سقوط رژیم را قطعی می‌دانند. آنچه امام راحلمان در پی آن بود و خلف حاضر او بی‌وقفه دنبال فرمود به بار نشسته و ناقوس سقوط حریف در هر دو عرصه، میدان رزم و افکار عمومی مردم جهان به صدا در‌آمده است‌... چه کسی باور می‌کرد که توده‌ های عظیم مردم و دانشجویان و دانشگاهیان در آمریکا و اروپا و همه جای دنیا شعار مرگ بر اسرائیل را فریاد کنند؟ 
🔻تجلّی خویشتن انقلابی: تداوم حیاتِ ظرفیتِ اجتماعی [یکم]. آنچه که در نماز جمعه‌ی تهران اتّفاق افتاد، رخ‌نماییِ تفاخرآمیزِ بدنه‌ی اجتماعیِ انقلاب بود. موج خروشان و گسترده‌ای از مردم، آمده بودند که پایان و کرانه نداشتند.‌ هیچ جایی از مصلّا، خالی از جمعیّتِ متراکم نبود. فوران موج انسانی، حیرت‌آور بود. قدرت بسیج‌گری، همچنان وجود دارد و این‌همه، به اعتبار قدسی و وزانت معنویِ آیت‌الله خامنه‌ای در نظر و دل مردم بازمی‌گردد. یک نیروی مرکزی، همگان را برانگیخته و به عرصه سوق داده بود و آن، همین شخصیّت عظیمِ تاریخی بود.‌ او به‌عنوان امام جامعه، از آنچنان کشش و‌ جذبه‌ای برخوردار است که می‌تواند از امّت، یک تشکّل مقاومتیِ تاریخی بیافریند. [دوّم]. امروز نیز همچون گذشته، یکی از درخشش‌های اجتماعیِ انقلاب را دیدیم؛ جوشش و جریانی که در متن یک چالشِ نظامی و امنیّتی تحقّق یافت و اطمینان و اراده و ماهیتِ خویش را آشکار ساخت. هرچه که هست، خطّ تاریخیِ انقلاب در مواجهه با دشواری‌ها و تنگناها، تمام نمی‌شود و چشمه‌ی بسیجِ اجتماعیِ آن، خشک نمی‌شود. امروز، اقیانوسی از جماعتِ حماسی، جلوه‌گری کرد، درحالی‌که هیچ‌یک از دولت‌های غربی، توانایی پدید آوردن چنین خیزشی را ندارند؛ چه رسد به دولتِ صهیونیستی که به‌جای ملّتِ ریشه‌دار، مهاجرانِ آواره دارد و ساختگی و پوشالی است. از این ظرفیّت‌ِ اجتماعی که مزیّت و فضیلت ما نسبت به غرب است، کارهای بزرگ و تاریخی برمی‌آید. [سوّم]. مانند همیشه، تحلیل‌گرانی برمی‌آشوبند و اعتراض می‌کنند که چنین اجتماعاتی، نشانگر همه‌ی جامعه‌‌ی ایران نیست. من نیز ادعا نکردم که در جامعه‌‌ی ایران، هیچ لایه‌ی متفاوتی وجود ندارد و همه، این‌گونه هستند، بلکه سخنم معطوف به لایه‌ی فعّال و زنده و مؤثّر و متعهّد است. آری، لایه یا لایه‌هایی نیز هستند که سر در لاک زندگیِ شخصیِ خویش فروبرده‌اند و جز به خود نمی‌اندیشند و با عالَم تجدّد، هم‌داستان و هم‌فکر هستند. اما مگر باید از جامعه، توقّع هماهنگی و همراهی مطلق داشت و معیار را یکدستی محض دانست؟! تنوّع و تکثّر، حقیقت دارد، اما چنین لایه‌هایی، مؤثر و میدان‌دار نیستند و از دغدغه‌ها و علایق شخصی‌شان پا فراتر نمی‌گذارند.‌ ازاین‌رو، مبدأ هیچ تحوّل و جنبشی نبوده و نیستند؛ چنان‌که در اصل وقوع انقلاب نیز حاشیه‌نشین و نظاره‌گر و بی‌تفاوت بودند و در دفاع مقدّس نیز قدم از قدم برنداشتند.‌ اینان، کمّیّت خنثی هستند و نه کیفیّت کنشگر. تاریخ را آنانی می‌سازند که میل به مقاومت و ایستادن و از خود گذشتن دارند، نه سیاهه‌‌های عددیِ منفعل. [چهارم]. در اینجا باید بر این خصوصیت نظمِ سیاسیِ شیعی، بیشتر تأکید ورزید؛ اینکه فقط‌وفقط یک شخصیّت قدسی، در مرکز قدرت می‌نشیند و اوست که قوّه‌ها و استعدادهای اجتماعی را به فعلیّت و تحقّق می‌رساند و نیروها را در یک جهت، مجتمع می‌سازد. امّت بدون امام، امّت است، یعنی مبتنی بر میل به سوی یک معنا و غایت مشترک است، اما این هویّت در مقام عمل و عین، بضاعت چندانی برای پیشروی ندارد. حال چنانچه امام به امّت افزوده شود، امّت به سوی عینیّت‌ها ‌و فعلیّت‌ها سیر می‌کند و قدرت استقرارِ ساختاری و حاکمیّتی می‌یابد. همچنان‌که رسول الهی، واسطه‌ی فیض است و میان عالَم محسوس و عالم ملکوت، در آمدوشد است، امام نیز مجرای خیرات عینی و برکات عملی است؛ چنان‌که حتی حضورش در نماز جمعه - به‌مثابه میدانی عینی و مماس با مردم - این‌چنین نافذ و مؤثر است و موجبات تقویت و احیا و بازتولید را فراهم می‌کند. اکنون در هیچ‌یک از جوامع اسلامی، چنین وضعی حاکم نیست و ایران از این جهت، منزلت منحصربه‌فرد دارد. وجوه تمایز دیگر ایران، فرع بر این خصوصیت هستند. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔰 چرا اصرار دارند که کشور عبرت‌های FATF را از نو تجربه کند؟ 🔸روزنامه هم‌میهن در نوشته‌ای غلط‌انداز و تحریف‌شده می‌گوید: نباید از پیوستن به FATF تابوسازی کرد. 🔸درباره تحلیل روزنامه هم‌میهن گفتنی است که نتیجه اجرای ۳۹ بند از ۴۱ بند اکشن‌پلن مدنظر FATF از سوی دولت روحانی، دو برابر شدن تحریم‌ها و پایمال کردن حقوق ایران در برجام از سوی آمریکا و اروپا بود. اما نشریات غربگرا چنین القا می‌کنند که ایران هنوز این کارگروه دست‌ساز غرب را نوبر نکرده و باید برای رونق اقتصاد، به FATF بپیوندد! 🔸نکته قابل تامل این که اصل اقدام دولت روحانی در تعهد سپردن به FATF و اجرای پنهانی ۳۷ بند از آن، دور زدن مجلس شورای اسلامی و اقدامی خلاف قانون بود. تا این که گردانندگان غربی وف ای تی اف ضمن گروگان گرفتن برجام، دولت روحانی را مجبور کردند تا این‌بار به فزون‌خواهی‌های بی‌انتهای آنان در قالب FATF تن بدهد. 🔸دولتمردان روحانی هم که تا پیش از آن ادعا می‌کردند همه تحریم‌ها در صورت توافق هسته‌ای یک‌جا لغو خواهد شد، پس از آن ادعا کرده‌اند شرط لغو تحریم‌ها، تمکین کامل از دیکته‌های FATF است! 🔸با این حال وقتی اعضای مجمع تشخیص مصلحت از ظریف و روحانی سؤال کردند که پس از اجرای دو بند باقی‌مانده چه تضمینی هست که تحریم‌ها مانند دوره برجام افرون‌تر نشود بلکه لغو گردد، پاسخ شنیدند: هیچ تضمینی وجود ندارد! https://kayhan.ir/001FKa
🔻پرچم‌های فرهنگیِ برافراشتۀ دشمن -۱ علوم انسانیِ غربی 🖊مهدی جمشیدی اشاره: رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر خویش گفتند رزمندگان ما در دفاع مقدس برای این‌که «پرچم دشمن» در مرزهای ما برافراشته نشود، جان خودشان را قربان کردند؛ امروز نمی‌شود ملّت ایران قبول کنند که همان پرچم‌ها به وسیلۀ افراد «نفوذی» یا «فریب‌خورده»، در داخل برافراشته شوند. پرچم «نفوذ فرهنگی» و «سبک زندگیِ دشمن»، نباید در داخل کشور و در دستگاه‌ها برافراشته بشود؛ باید مراقبت کرد و در این باره، همه موظّف هستند(آیت‌الله خامنه‌ای، در دیدار پیشکسوتان و فعّالان دفاع مقدّس، ۱۴۰۳/۷/۴). این چند عبارت، دربردارندۀ دلالت‌ها و اشارت‌های مهمی دربارۀ پرچم‌های فرهنگیِ دشمن است که به برخی از آنها می‌پردازیم. جا دارد در اینجا از این حقیقت تلخ نیز سخن بگوییم که محافل فکری و رسانه‌های ما، به‌شدّت تهی از چنین تدقیقات و تأمّلاتی هستند و این نکته‌ها، بسط و شرح نمی‌یابند و به‌سادگی فراموش می‌شوند. [یکم]. نخستین و زیربنایی‌ترین پرچم فرهنگیِ دشمن، «علوم انسانیِ غربی» است که دهه‌هاست در مراکز دانشگاهی و حتی حوزویِ ما، تدریس و در واقع، ترجمه و تقلید و تکرار می‌شود و ما با این اقدام، تجدّد فرهنگی را در درون خویش، تولید و بازتولید می‌کنیم. علوم انسانیِ غربی، نه به این جهت که غربی است، بلکه به این دلیل که ماهیّت مادّی و سکولار دارد و حاصل اعراض از دین است، در برابر غایات انقلاب اسلامی قرار دارد و به همین دلیل نیز در همان سال‌های آغازین پیروزی انقلاب، امام خمینی در قالب انقلاب فرهنگی، در مخالفت با آن موضع‌گیری کردند. آموزشِ گستردۀ علوم انسانیِ تجدّدی در ایران پساانقلاب، انبوهی از دگراندیشان و التقاطی‌ها و تجدیدنظرطلبان را پدید آورده که ناشی از عدم‌عقلانیّت در نظام آموزش عالی است. بسیاری از دانشکده‌های علوم انسانی، در حال تهی‌کردن هویّت اسلامی و انقلابی از جامعه هستند و جامعۀ ایران، در حال رقیق‌شدن و کم‌مایه‌شدن است. ظرفیّت‌ها و بضاعت‌های گذشته، کاهش یافته‌اند و علوم انسانیِ تجدّدی، اینک در جان ما نشسته است. جریان اجتماعیِ تجدّد، فربه‌تر و فراخ‌تر شده است و با گردن‌کشی، به زیاده‌خواهی خیابانی رو آورده است. عجبا که ساختار آموزشیِ رسمی، با دست خویش در حال ایجاد و تثبیت هویّت‌ها و خودفهمی‌های ضد و معارض در جامعه است و به آینده‌ای که در آن، این بحران هویّتی و معنایی، متراکم و علاج‌ناپذیر خواهد شد، اندیشه نمی‌کند. [دوّم]. دهه‌هاست که تولید علوم انسانیِ اسلامی به‌عنوان یک «طرح تمدّنی»، در تعلیق به سر می‌برد و نیمه‌کاره و ناتمام، رها شده است. شورای عالی انقلاب فرهنگی که باید به‌مثابه نیروی پیشران این طرح باشد، بسیار منفعل و سرگردان و ضعیف بوده و از عهدۀ اجرای آن برنیامده است. کاری که حدادعادل در شورای تحوّل به دست گرفت، در عمل، شکست خورده و به جایی نرسیده است. او از آغاز نیز انتخاب خوبی نبود؛ نه‌فقط او، بلکه دیگرانی نیز هستند که هر چند در متن این طرح نشانده شده‌اند، اما در باطن، اعتقادی به آن ندارند. بی آن‌که نقشۀ راه بنگارند، خط تولید را فعّال کرده‌اند؛ روشن است که حاصل این نسنجیده‌کاری چه خواهد شد. یک دهه است که هشدار و انذار داده شده، ولی در شورای عالی انقلاب فرهنگی، گوش شنوایی نیست. اعضای شورا نیز یا دچار تعارف و مداهنه هستند و یا با این طرح، همدلی حداکثری ندارند. شورای عالی انقلاب فرهنگی، هم وجه معرفتی‌اش را باخته و هم از انقلابی‌گری به محافظه‌کاری عبور کرده است. [سوّم]. اندک اتّفاق‌های خوشایندی نیز که اکنون رخ می‌دهند، حاصل اراده‌های شخصی و غیررسمی هستند، نه برآمده از شورای عالی انقلاب فرهنگی. نیروهای فکریِ غیررسمی که در طلب علوم انسانیِ اسلامی هستند، با دشواری می‌کوشند تولید و تأمّل کنند، اما در حاشیه‌اند و قدرت و ساختار در اختیار دیگران است. مغزهای متفکّری که می‌توانند ره صدساله را یک‌شبه طی کنند و به پدران علوم انسانیِ اسلامی تبدیل بشوند، مهجور و منزوی‌اند و ضعفا و متوسطانِ بی‌خاصیّت و ساده‌اندیش، صدرنشین و در همه ‌جا هستند. مسألۀ اصلی، اراده است که در ساختارهای رسمی نیست؛ بلکه در متفکّران غیررسمی است. البته اینان نیز زخم‌ خورده‌اند و دچار دلسردی شده‌اند و احساس می‌کنند اگر قدمی بردارند، گرهی گشوده نمی‌شود. کارِ به ‌تأخیر افتاده را کسی گردن نمی‌گیرد و همگان ترجیح می‌دهند که به دغدغه‌های روزمرّۀ خویش بپردازند و برافراشته ‌بودن پرچم علوم انسانیِ تجدّدی را به رسمیّت بشناسند. اصحاب علوم انسانیِ تجدّدی، دانشگاه را به تسخیر خود درآورده‌اند و هیچ مخالفتی را برنمی‌تابند و مجال ساخت ‌شکنیِ نظری نمی‌دهند. هر آنچه که باید رخ بدهد، در نهایت، در جغرافیاهای معرفتیِ غیررسمی رخ خواهد داد و دانشگاه، حکم مصرف‌ کنندۀ آموزشی را خواهد داشت.
🔻پرچم‌های فرهنگیِ برافراشتۀ دشمن -۲ فضای مجازیِ غربی 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. پرچم فرهنگیِ دیگرِ دشمن که در داخل برافراشته شده، «فضای مجازیِ غربی» است که تا مغز استخوانِ ما نفوذ کرده و همۀ مناسبات فردی و اجتماعی ما را در اختیار و سیطرۀ خویش گرفته است. در کارگزاران نظام، همواره ادّعا کرده‌اند که باید این فضا، قانونمند باشد، اما در عمل، همچنان شاهد ولنگاری و هرج‌ومرجِ ارتباطی هستیم. کارگزاران نظام به‌جای این‌که در پی مدیریّت و مهار این فضای مؤثّر باشند، در رهاسازی آن و اصرار بر رفع نیمچه‌فیلترینگی که اکنون وجود دارد، گوی سبقت را از یکدیگر ربوده‌اند. صدای تحرّک و اقدامی از شورای عالی فضای مجازی نیز شنیده نمی‌شود و این شورا در وادادگی و خمودگی به سر می‌برد و شبکه‌های اجتماعیِ غربی نیز در سایۀ این انفعال و سردی و بی‌اهتمامی، در حال بلعیدن هویّت فرهنگیِ جامعۀ ایران هستند. تلخ‌تر این‌که از جمله مضمون‌های تبلیغیِ رئیس‌جمهور کنونی، رفع فیلترینگ بود و اینک دولتش در پی اجرای چنین کاری است. البته در این باره، تفاوتی میان اصول‌گرا و اصلاح‌طلب نیست؛ هر دو، چون تمنّای تداوم قدرت دارند، ذائقۀ اجتماعیِ ساخته‌شده را مبنا قرار می‌دهند و نه مصالح عالیِ معنوی و هویّتی را. در محاسبات و معادلات این دو جریان سیاسی، حقایق هویّتی و فرهنگی رنگ باخته‌اند و منفعت و قدرت، حرف اوّل را می‌زند. [دوّم]. در تمام «فتنه‌ها» و «آشوب‌ها» و «اغتشاش‌ها»ی دهۀ اخیر، همواره جمهوری اسلامی از سوی شبکه‌های اجتماعیِ غربی، ضربه‌ها و لطمه‌های اساسی خورده و بدنۀ اجتماعی‌اش، تضعیف شده است، اما کارگزاران آن، همچنان سودای گشایش و رهاسازی دارند؛ با این استدلال که اینک دیگر در موقعیّت چالش و بحران سیاسی نیستیم. روشن است که چندی بعد از رهاسازی، دوباره و چندباره، از همان سوراخ گزیده خواهیم شد و آتش تنش و بحران، از همان «سرزمینِ رهاشده»، برخواهد خواست، اما متأسّفانه سطح فهم و تحلیلِ برخی از کارگزاران نظام، آنچنان نازل و سیاست‌زده و روزمرّه است که گمان می‌کنند به صرف آرام‌شدن موقعیّت، باید شبکه‌های اجتماعیِ غربی را رها کرد. این موقعیّت، موقتی است و چندی بعد، باز هم آتش کج‌روایت‌ها به جان جامعۀ ایران خواهد افتاد و بحران سیاسی خواهد آفرید. جمهوری اسلامی در این «چرخۀ باطل»، گرفتار شده و تنها راهی که از سوی کارگزارانش اعلام می‌شود، رفع فیلترینگ است. فارغ از جنبۀ اغتشاشی و شورشی، بخش اصلیِ کار دشمن عبارت است از استحالۀ فرهنگی و مسخ هویّتی. این امر، اغلب پنهان هست، هرچند خود را در ماجرای کشف حجاب و برهنگی، نمایان کرد و نشان داد در طول دهۀ نود، شبکه‌های اجتماعیِ غربی با ذهنیّت جامعۀ ایران چه کردند و چه تغییراتی را پدید آوردند. بخش عمدۀ تغییر، «اغتشاش هویّتی» است و روزانه جریان دارد؛ درحالی‌که کارگزاران نظام، تنها نگران «اغتشاش خیابانی» هستند و به محض برطرف‌شدن آن، از گشایش فضای مجازیِ غربی دفاع می‌کنند. [سوّم]. بعید نیست که اگر این‌بار، آتش‌زیرخاکستر سربرآورد و بخش‌هایی از جامعه، تحریک و تهییج شدند، دیگر روح‌الله و آرمانی در میان نباشند که بر سرِ جان خویش در خیابان، قمار عاشقانه کنند. نوعی سرخوردگی و دلسردی در انقلابی‌های اصیل و غیررسمی پدید آمده که به‌آسانی، علاج نخواهد شد؛ هرچند نشانه‌ای بر این‌که کارگزاران نظام، متنبّه شده و در پی علاج هستند نیز دیده نمی‌شود. جبهه و جریان اصیلِ انقلاب، با کارگزاران نظام، اتمام حجّت کرده و تهدیدهای مهلکِ فضای مجازیِ غربی را بازگفته است. مسئولیّت و هزینۀ آنچه که در آینده رخ خواهد داد، بر عهدۀ مدیران حاکمیّت است و اینان باید در صورت هرگونه تنش و تلاطم، خودشان در برابر موجِ اجتماعیِ فریب‌خورده و برانگیخته‌شده، بایستند. کارگزاران نظام نباید به گونه‌ای رفتار کنند که نیروهای مؤمن و انقلابی، حس بیگانگی و تضاد با آنها بیابند و بپندارند که دیگر، نماینده‌ای در حاکمیّت ندارند. در تعلیق نهادن آرمان‌های فرهنگیِ انقلاب و ملاحظۀ جریان اجتماعیِ تجدّد را کردن و در برابر سیر فساد و پرده‌دری و هتاکی اجتماعی، طریق خاموشی و انفعال و وعده‌پراکنی را در پی گرفتن، راه به جایی نخواهد برد و شکاف و گسست را بیشتر خواهد کرد. از یک سو، جریان انقلابی به درون جهانِ آرمانی خویش فرو خواهد رفت و از جامعه و حاکمیّت، فاصله خواهد گرفت، و از سوی دیگر، جریان متجدّد به دلیل اهمال‌ها و سستی‌های حاکمیّتی، جسارت بیشتری برای بیان خویشتنِ فرهنگی‌اش خواهد یافت؛ چنان‌که امروز در خیابان‌های اصلیِ پایتخت جمهوری اسلامی، صحنه‌هایی از ولنگاری و اباحه‌گری و کشف حجاب و برهنگی را مشاهده می‌کنیم که در خواب و خیال نیز تصوّر نمی‌کردیم به چنین درّه‌ای پرتاب بشویم. کارگزاران نظام، فرهنگ اسلامی و انقلابی را به شبکه‌های اجتماعیِ غربی باختند.
🔻ارادۀ انقلابی، فن‌آوری، تاریخ جدید: موشک فراصوت به‌مثابه صُنع رهایی‌بخش 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. تولّد تاریخِ جدید از متن نزاع. اگر نگوییم همه، دست‌کم باید گفت بسیاری از تحوّلات بنیادینِ تاریخی، ریشه در منازعه‌ها و تقابل‌ها و جنگ داشته‌اند و از متن این‌چنین مواجهه‌هایی برخاسته‌اند. نظم‌های غالب و مسلّط، خواهان تعادل و ثبات هستند و از دگرگونی می‌گریزند تا وضع موجود را حفظ کنند، اما نیروهایی که در طرف مقابلِ تاریخِ غالب ایستاده‌اند و حس محرومیّت و فروبستگی دارند، تلاش می‌کنند تا این نظم منجمدشده و سرشار از توجیه‌های شبه‌معرفتی را در هم بریزند و طرحی نو در افکنند. اینجاست که به‌تدریج، ثبات و استقرار، رخت بر می‌بندد و رگه‌ها و نشان‌هایی از تحوّل نمایان می‌شوند. اگر این تضادها و اصطکاک‌ها در میان نبودند، چه‌بسا تاریخ، یک روند خطی و یکنواخت را تجربه می‌کرد و یک افق و نظم و وضع، همواره سیطره داشت. ازاین‌رو، کسانی‌که را که در طرف مقابلِ تاریخِ مستقر، ایستاده‌اند و به پیکرۀ آن ضربه وارد می‌کنند را باید نیروهای تاریخی انگاشت؛ نیروهایی که حرکت یکنواختِ تاریخ را دچار تکانه و تلاطم می‌کنند و امکان گذار تاریخی و طلوع تجربه‌های فربه و فراخِ متفاوت را فراهم می‌کنند. هرچه که هست، باید این چالش و تضاد را ستود و آن را یک زمینۀ گشاینده و پیش‌برنده قلمداد کرد که صفحه‌های جدیدی از تاریخ را نمایان می‌سازند. [دوّم]. زبانِ ناگفتگوییِ گفتگو با عالَم تجدّد. ارادۀ عالَم تجدّد از جنسِ ارادۀ معطوف به قدرت است و این قدرت، نه‌فقط ماهیّت این‌جهانی دارد، بلکه غایتش استیلا است و می‌خواهد با تصرّف و تعدّد، خویش را جهانی سازد. ارادۀ معطوف به قدرت، جوهرۀ عالَم تجدّد است و این اراده، هیچ غیر و دیگری‌ای را برنمی‌تابد و چون میل به بی‌نهایت دارد، در هیچ نقطه‌ای از تمنّا و خواستن، متوقف نمی‌شود. از اراده‌ای بی‌مرز و زیاده‌خواه سخن می‌گوییم که در وادی نظر و سیاست، خویش را گفتگویی نشان می‌دهد، اما در مقام عمل و عین، از هیچ‌گونه تقابل سخت و انسان‌ستیزانه‌ای برای استیلا فروگذار نمی‌کند. ازاین‌رو، نباید از تمدّنی که همۀ هویّت خویش را بر چنین اراده‌ای استوار کرده است، توقع گفتگو داشت و به وعده‌ها و گفته‌ها و تعهدهایش دلخوش کرد. عالَم تجدّد، هر لحظه احساس کند که دست برتر از آنش است و می‌تواند خویش را غالب و مسلّط گرداند، به‌آسانی همۀ آنچه را که بر زبان جاری ساخته، زیر پا می‌گذارد و زبانِ قدرت را پیش می‌گیرد. گفتگو، نمای بیرونی و ظاهریِ عالَم تجدّد برای فریفتن و اغوای کسانی است که از مواجهه و چالش و رویارویی و جنگ گریزانند و می‌خواهند دستاویزی برای اعتماد خویش بیابند. در برابر عالَم تجدّد، باید زبانِ قدرت را در پیش گرفت و نه زبانِ گفتگو را. گفتگو با اراده‌ای که قدرت را می‌پرستد، فقط در جایی معنا دارد که در مرحلۀ قبل، قدرت فزون‌تر یا مساوی با وی به دست آمده باشد. [سوّم]. فن‌آوری و فروپاشی ارادۀ استیلاطلب. انقلاب ایران، دو عنصر را در کنار یکدیگر نشانده است: یکی ارادۀ انقلابی که تحوّل را می‌طلبد و نمی‌خواهد ذیلِ تاریخ غرب، تعریف شود؛ و دیگری، امکان‌هایی که این اراده را تحقّق‌یافتنی کرده‌اند. این اراده، از آرمان‌شهری حکایت می‌کند که در پی تاریخِ معنوی است و حیات دینی را می‌ستاید، اما روشن است که عبور از نظم مسلّط که ماهیّت تکنیکی دارد، محتاج بهره‌گیری از قوّه‌هایی است که نظیر و معادل آن باشند. بدین‌جهت، باید یکی از مصداق‌های عنصر دوّم را فن‌آوری دانست؛ یک امکانِ مادّی و صناعی که به خدمت غایات و مقصد قدسی گمارده شده و برخلاف تمدّن غربی، در این تجربۀ تمدّنی متفاوت، استیلا را در دستورکار خویش قرار نداده است. اگر عالَم تجدّد، برآمده از ارادۀ معطوف به قدرت است، عالَم اسلامی، ارادۀ معطوف به دیانت را می‌طلبد و هدفش از نزاع و اقتدار ساختاری و گشودگی‌های تمدّنی، جز زمینه‌سازی برای تحقّق ارادۀ تشریعیِ الهی نیست. وجوه ارزش‌گذارانۀ فن‌آوری، در میدانِ نسبتی که انسان با آن برقرار می‌کند، معنا و ظهور می‌یابد و انسان نیز در اراده‌اش، صورت‌بندی می‌شود. این ارادۀ پیشینیِ انسان است که نسبتِ او را با جهان صناعی، قوام می‌بخشد و به این ترتیب، موجبات ظهورِ شکل خاصی از تمدّن و عالَم فراهم می‌شود. در زیست‌جهانی که ارادۀ معطوف به قدرت، غالب است و جولان می‌دهد، ساخته‌های جهان صناعی، سوگیری سلطه‌ای و استیلاطلبانه می‌یابند و جهان انسانی را به نفع لایه‌های خاصی از انسان، منهدم می‌کنند؛ چنانکه در تجربۀ تمدّن غربی، مشاهده کردیم که چه آتش‌ها برافروخته شد و چگونه فن‌‌آوری، سایۀ استعمار را بر سرِ دیگری‌های بیرون از این افق تاریخی، گسترانید. اما موشک‌های فراصوت ایران، امروز به دالانِ صناعیِ رهایی‌بخش تبدیل شده است و عالَم اسلامیِ ماتم‌زده را، این‌گونه به وجد می‌آورد.
🔻ایستاده در میدان: الهیات مقاومت و تاریخِ حسینی 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. در سال‌های گذشته، یکی از نیروهای سیاسیِ غرب‌گرا گفته بود در عرصۀ مواجهۀ ما با دولت صهیونیستی، این مردم هستند که هزینه خواهند داد و نه مسئولان. سخن وی، قیاس‌به‌نفس بود؛ چنان‌که وی نه در معرکۀ انقلاب بوده و نه در معرکۀ دفاع مقدس و نه از فتنه و اغتشاشِ خیابانی چیزی می‌فهمد. او سال‌ها، در خاک دشمن زیسته و به‌عنوان یک دیپلماتِ ساده‌اندیش و هراسان و لرزان، هیچ فهمی از کنش انقلابی و آدابِ ایستادن در میدان نمی‌داند. در هفتۀ اخیر نیز برخی رسانه‌های وابسته به صهیونیست‌ها که در پی جنگِ شناختی هستند، شایعه کردند که نیروهای امنیتی ایران، آیت‌الله خامنه‌ای را به نقاط امن و پناهگاه منتقل کرده‌اند. این تصویرسازی‌های معطوف به دستکاری‌های ذهنیِ مخاطب، همگی به دنبال القای این دروغ هستند که نظام جمهوری اسلامی، ریشه در عامّۀ مردم ندارد و فقط در مقام خطابه‌خوانی و تهییج و تحریک، شعار می‌دهد و از جان و زندگی مردم، هزینه می‌کند، اما خودش از میدان و مواجهه و واقعیّت‌های سخت و مخاطره‌انگیز، گریزان است. [دوّم]. اما اینک، رهبر انقلاب در لحظه‌هایی که ایران، آشکارا از طرف دولت صهیونیستی، تهدید به حملۀ نظامی شده و برای این حمله می‌توان فرض‌های مختلفی در نظر گرفت، فردا به نماز جمعۀ تهران می‌آید و در وسط میدان و در میان مردم، با آنها سخن می‌گوید. این کنش در عالَم سیاستِ غربی که آمیخته به مصلحت‌سنجی و محافظه‌کاری و خودخواهی است، معنایی ندارد و موجّه نیست. سیاست‌مداران، جانِ خویش را به معرکه نمی‌آورند و با وجودِ خویش، استدلال‌ها و گفته‌ها و آرمان‌های‌شان را اثبات نمی‌کنند، بلکه قدمی بیش از سخن و وعده برنمی‌دارند و از خویش، مایه نمی‌گذارند. اما آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان یک سیاست‌مدارِ انقلابی، که به گفتۀ خودش، انقلابی‌ است و نه دیپلمات، قواعد مواجهه و تقابل را تغییر داده و با آمدنش، عیار و اتقان گفته‌هایش را اثبات می‌کند. او بی‌واهمه و بی‌هراس، پا به میدان نهاده و می‌خواهد امنیت و شرافت و عزّت و استحکام و اطمینانِ ایران را به نمایش بگذارد و نشان بدهد که تمدّن غربی، تهی‌مایه و ازدست‌رفته و متزلزل است. اصل حضورِ میدانی و عینیِ وی، حامل این پیام تاریخی است که ایران، ایستاده و نمی‌خواهد در برابر هیچ فشاری، به عقب بازگردد و اندوخته‌ها و داشته‌هایش را به باد بدهد. کاری که این آمدن می‌کند، صد سخن نخواهد کرد. شاید غربی‌ها و صهیونیست‌ها، تحلیل آن کهنه‌دیپلماتِ ایرانیِ ترسان و لرزان را باور کرده‌اند و تصوّر می‌کنند که جامعۀ ایران، از ایدئولوژیِ مقاومت بریده و حاکمیّت نیز جز شعار و خطابه و درشت‌گویی، مایه‌ای از خویش نخواهد گذاشت. به خطا رفته‌اند و از حقیقت انقلاب، دور افتاده‌اند. [سوّم]. در سال‌های پایانی دهۀ هفتاد و زمانی که مشاجرات و مناقشات سیاسی در ایران به اوج رسیده و فشارها و تحمیل‌های غربی نیز شدّتِ آنچنانی یافته بودند، آیت‌الله خامنه‌ای تصریح کرد که اگر جبهۀ دشمن، فشار فراوان بر ما وارد آورد و قصد کند که انقلاب را برچیند، حادثۀ جنگ امام حسین علیه‌السلام رخ خواهد داد و نه حادثۀ صلح امام حسن علیه‌السلام. ایشان با این سخن، به دشمن فهماند که انقلاب، هیچ راهی برای بازگشت به گذشته باقی ننهاده و نیامده که عقب‌نشینی کند و برای ماندن صورتِ ظاهری از خویش، ارزش‌ها و غایاتش را روی میز معامله بگذارد، بلکه آمده تا بایستد و در این راه، مصلحت و محاسبه و مداهنه‌ای در میان نیست. در همین دوره بود که ایشان در همۀ دیدارهای خویش، چفیه بر گردن انداخت؛ پارچه‌ای که نمادِ ایستادگی و مقاومت و مبارزه و شهادت است و به‌مثابه یک آورده و سوغات فرهنگی، از دفاع مقدس به‌جا مانده است. این جلوه‌گریِ نمادین و رسانه‌ایِ ایشان، همچنان در جریان است و به این ترتیب، انقلاب نیز همچنان بر مدار منطقِ امام حسین علیه‌السلام در حرکت است و صلحی که حاصلش ازدست‌رفتن حاکمیّت اسلامِ سیاسی باشد، معنایی ندارد. پایان انقلاب، پایان خودِ ماست و میان این دو، جدایی و فاصله نخواهد افتاد. اگر بنا باشد که انقلاب از حرکت بازایستد و یا به ضدانقلاب تبدیل بشود، کربلای سال شصت‌ویک هجری تکرار خواهد شد و خون، سخن آخرِ ما را خواهد گفت. و این بسیار مهم است که در ارادۀ انقلابیِ رهبری که باید جامعه و امّت را بسیج کند، کمترین خلل و خدشه‌ای وارد نشده و او از ایدئولوژی مقاومت، دست نکشیده است. جنگ امروز، جنگ اراده‌هاست و طرفی که اراده‌اش را در برابر دشواری‌ها و چالش‌ها و تنگناها نمی‌بازد، فاتح معرکۀ نبرد تاریخی خواهد بود. قطعیت‌های معنوی ما، واقعیت‌های مادی را منفعل خواهند کرد؛ همان‌گونه که تاکنون، این‌چنین بوده و ایران از جزیره‌ ثبات غرب به گرانیگاه تمدن اسلامی تبدیل شده است.
🔻تجلّی خویشتن انقلابی: تداوم حیاتِ ظرفیتِ اجتماعی ✍دکتر مهدی جمشیدی [یکم]. آنچه که در نماز جمعه‌ی تهران اتّفاق افتاد، رخ‌نماییِ تفاخرآمیزِ بدنه‌ی اجتماعیِ انقلاب بود. موج خروشان و گسترده‌ای از مردم، آمده بودند که پایان و کرانه نداشتند.‌ هیچ جایی از مصلّا، خالی از جمعیّتِ متراکم نبود. فوران موج انسانی، حیرت‌آور بود. قدرت بسیج‌گری، همچنان وجود دارد و این‌همه، به اعتبار قدسی و وزانت معنویِ آیت‌الله خامنه‌ای در نظر و دل مردم بازمی‌گردد. یک نیروی مرکزی، همگان را برانگیخته و به عرصه سوق داده بود و آن، همین شخصیّت عظیمِ تاریخی بود.‌ او به‌عنوان امام جامعه، از آنچنان کشش و‌ جذبه‌ای برخوردار است که می‌تواند از امّت، یک تشکّل مقاومتیِ تاریخی بیافریند. [دوّم]. امروز نیز همچون گذشته، یکی از درخشش‌های اجتماعیِ انقلاب را دیدیم؛ جوشش و جریانی که در متن یک چالشِ نظامی و امنیّتی تحقّق یافت و اطمینان و اراده و ماهیتِ خویش را آشکار ساخت. هرچه که هست، خطّ تاریخیِ انقلاب در مواجهه با دشواری‌ها و تنگناها، تمام نمی‌شود و چشمه‌ی بسیجِ اجتماعیِ آن، خشک نمی‌شود. امروز، اقیانوسی از جماعتِ حماسی، جلوه‌گری کرد، درحالی‌که هیچ‌یک از دولت‌های غربی، توانایی پدید آوردن چنین خیزشی را ندارند؛ چه رسد به دولتِ صهیونیستی که به‌جای ملّتِ ریشه‌دار، مهاجرانِ آواره دارد و ساختگی و پوشالی است. از این ظرفیّت‌ِ اجتماعی که مزیّت و فضیلت ما نسبت به غرب است، کارهای بزرگ و تاریخی برمی‌آید. [سوّم]. مانند همیشه، تحلیل‌گرانی برمی‌آشوبند و اعتراض می‌کنند که چنین اجتماعاتی، نشانگر همه‌ی جامعه‌‌ی ایران نیست. من نیز ادعا نکردم که در جامعه‌‌ی ایران، هیچ لایه‌ی متفاوتی وجود ندارد و همه، این‌گونه هستند، بلکه سخنم معطوف به لایه‌ی فعّال و زنده و مؤثّر و متعهّد است. آری، لایه یا لایه‌هایی نیز هستند که سر در لاک زندگیِ شخصیِ خویش فروبرده‌اند و جز به خود نمی‌اندیشند و با عالَم تجدّد، هم‌داستان و هم‌فکر هستند. اما مگر باید از جامعه، توقّع هماهنگی و همراهی مطلق داشت و معیار را یکدستی محض دانست؟! تنوّع و تکثّر، حقیقت دارد، اما چنین لایه‌هایی، مؤثر و میدان‌دار نیستند و از دغدغه‌ها و علایق شخصی‌شان پا فراتر نمی‌گذارند.‌ ازاین‌رو، مبدأ هیچ تحوّل و جنبشی نبوده و نیستند؛ چنان‌که در اصل وقوع انقلاب نیز حاشیه‌نشین و نظاره‌گر و بی‌تفاوت بودند و در دفاع مقدّس نیز قدم از قدم برنداشتند.‌ اینان، کمّیّت خنثی هستند و نه کیفیّت کنشگر. تاریخ را آنانی می‌سازند که میل به مقاومت و ایستادن و از خود گذشتن دارند، نه سیاهه‌‌های عددیِ منفعل. [چهارم]. در اینجا باید بر این خصوصیت نظمِ سیاسیِ شیعی، بیشتر تأکید ورزید؛ اینکه فقط‌وفقط یک شخصیّت قدسی، در مرکز قدرت می‌نشیند و اوست که قوّه‌ها و استعدادهای اجتماعی را به فعلیّت و تحقّق می‌رساند و نیروها را در یک جهت، مجتمع می‌سازد. امّت بدون امام، امّت است، یعنی مبتنی بر میل به سوی یک معنا و غایت مشترک است، اما این هویّت در مقام عمل و عین، بضاعت چندانی برای پیشروی ندارد. حال چنانچه امام به امّت افزوده شود، امّت به سوی عینیّت‌ها ‌و فعلیّت‌ها سیر می‌کند و قدرت استقرارِ ساختاری و حاکمیّتی می‌یابد. همچنان‌که رسول الهی، واسطه‌ی فیض است و میان عالَم محسوس و عالم ملکوت، در آمدوشد است، امام نیز مجرای خیرات عینی و برکات عملی است؛ چنان‌که حتی حضورش در نماز جمعه - به‌مثابه میدانی عینی و مماس با مردم - این‌چنین نافذ و مؤثر است و موجبات تقویت و احیا و بازتولید را فراهم می‌کند. اکنون در هیچ‌یک از جوامع اسلامی، چنین وضعی حاکم نیست و ایران از این جهت، منزلت منحصربه‌فرد دارد. وجوه تمایز دیگر ایران، فرع بر این خصوصیت هستند.
🔻بی‌معنایی شکست در منطق مؤمنانه: شهادت و فضیلت عقل سرخ 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. انقلاب اسلامی ایران، از آغاز تاکنون همواره مفاهیم و منطق‌هایی را بیان کرده که در ذیل تفکّر غربی، فهم‌شدنی و موجّه نیستند و ازاین‌رو، کوشش‌های وابسته به علم اجتماعیِ تجدّدی برای عرضۀ توضیح‌های نظری و روایت‌های واقع‌گرایانه از عالَم این انقلاب، ناکام مانده است. این قبیل ناتوانایی‌های معرفتی در مقام شناخت یک واقعیّت تاریخیِ متمایز با اقتضاهای عالَم تجدّد، کمتر به اظهار عجز و ضعف علمی انجامیده و بیشتر این سمت‌وسو انتخاب شد که جامعه و انقلاب ایران، واقعیّت‌های نابهنجار و نامعقول و تصادفی معرفی شوند و به این واسطه، فقر نظریه به کژتابی واقعیّت نسبت داده شده است. علم اجتماعیِ تجدّدی، در آنجا که نتواند برای موضوع خویش، تحلیل بیافریند و گرفتار ماهیّت معمایی آن شود، بی‌درنگ به سراغ انهدام موضوع و ملامت و تخطئۀ آن می‌رود تا نشان بدهد که خودش، کفایت نظری دارد و اشکال از واقعیّت است که از نظم نظری می‌گریزد. از این جمله، مفهوم «شهادت» است که در مواجهۀ نخست، با مفاهیمی نچسب و ناتوان همچون ایدئولوژی‌زدگی و ماجراجویی و کنش عاطفی و ... تخریب می‌شود و به این ترتیب، امکان فهم آن زدوده می‌شود. یک تفسیر دیگر از مفهوم شهادت نیز که در پاره‌ای از ادبیات علوم اجتماعیِ تجدّدی به چشم می‌خورد این است که شهادت، دستاویزی برای توجیه شکست است؛ یعنی هنگامی‌که جریان انقلابی در رسیدن به هدف‌های خویش، ناکام می‌ماند و بخشی از نیروهای خود را از دست می‌دهد، پای مفهوم شهادت را به میان می‌کشد تا هم سستیِ تدبیرها و طرح‌های خود را توجیه کند و هم برای تداوم بسیج انقلابی و ایدئولوژی مقاومت، امید و انگیزه تولید نماید. [دوّم]. اما حقیقت این است که مفهوم شهادت، نه برساختۀ انقلاب ایران است و نه توجیهی دینی برای انکار شکست عملی. مفهوم شهادت، ریشه در تفکّر قرآنی دارد؛ چنان‌که در قرآن کریم، وعده داده شده است که مسلمانان در پایان نبرد، به یکی از دو حُسن دست خواهند یافت؛ یا پیروزی در جنگ و یا شهادت. این‌که جنگ، محتاج طرح و تدبیر است و باید برای پیروزی، عقلانیّت را به کار گرفت و تجربه اندوخت و بر سرِ جان و حیات انسان‌ها، اهمال نکرد، همگی صواب هستند و در هیچ‌یک، جای تردید نیست، اما در عین حال، روشن است که صحنۀ جنگ، صحنۀ مرگ و زندگی است و خواه‌ناخواه، کسانی در این معرکه، جان خود را از دست خواهند داد. اینجاست که مفهوم شهادت، توضیحی را دربارۀ این امکان فراهم می‌کند و حتی شهادت را نیز می‌ستاید و آن را فضیلت و کامیابی می‌شمارد. پس مفهوم شهادت، هرگز به معنی طرد و انکار نقشه و طرح نیست و نباید شکست‌ها را نادیده انگاشت و به‌عنوان این‌که شهادت، فضیلت است، از آنها استقبال کرد، بلکه به معنی این است که اگر پیروزی ظاهری به دست نیامد، به دلیل این‌که جنگ ما، جنگ معطوف به حقّ و خیر و صلاح و دین بوده، کشته‌شدن در آن نیز پیروزی است و به این معنا، شکست در آن راه ندارد. جنگ برای خدا، جنگ برای نفسانیّت‌ها و خودخواهی‌ها و افزون‌طلبی‌ها نیست که اگر توفیق ظاهری و مادّی حاصل نشد و مرگ در آغوش کشیده شد، همه‌چیز از دست رفته باشد. [سوّم]. منطق فضیلت شهادت، برخاسته از منطق «ما مأمور به تکلیف هستیم و نه نتیجه» است. آری، باید نتیجه را محاسبه کرد و فرض‌ها و فرصت‌ها و چالش‌ها را دید و دربارۀ آنها تأمّل کرد، اما حقیقت این است که وصول قطعی به نتیجه، در اختیار ما نیست و شاید با وجود همۀ پیش‌بینی‌ها و گمانه‌های ما، نتیجۀ اراده‌شده به دست نیامد. دراین‌حال، نباید ناامید شد و حسرت خورد؛ چون به تکلیف، عمل شده است و انجام تکلیف، خودش کمال و فضیلت است. انجام تکلیف، همواره با پیروی ظاهری همراه نیست، بلکه گاه، به شهادت می‌انجامد و نتیجۀ مادّی و ظاهری، تحقّق نمی‌یابد. اینجاست که سخن از شهادت به میان می‌آید و شهادت، یکی از دو حُسن معرفی می‌شود. در جریان انقلاب اسلامی، برخی صاحب‌نظران به امام خمینی هشدار می‌دادند که وقوع انقلاب، قطعی نیست و ادامۀ بسیج انقلابی، فایده‌ای ندارد. امام خمینی نیز در پاسخ به آنها می‌گفت نشانه‌ها و نمودها، حاکی از این هستند که انقلاب، پیروز خواهد شد، اما بر فرض هم که چنین نشد و شهادت نصیب ما شد، همچون واقعۀ جنگ صفین و جنگ کربلا، از آنجا که به تکلیف خود عمل کرده‌ایم، در حقیقت و از جنبۀ معنوی، پیروز هستیم. ایشان در پایان جنگ تحمیلی نیز که کسانی، احساس شکست می‌کردند همین منطق را تکرار کرد.
🔻رسانۀ ملّی و مخاطبانش: آنچه که لیبرال‌ها نمی‌گویند 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. گمان می‌کنم اینک بتوان با قاطعیّت گفت که مسأله‌شدگیِ رسانۀ ملّی در ذهنیّت جریان لیبرال و رسانه‌هایش، کمترین ارتباطی با بدنۀ اجتماعی و مخاطبان این رسانه ندارد و غرض، معادلۀ سیاسی و معطوف به قدرت است که این جریان از تصریح به آن هراس دارد. هر از چندی، رسانه‌های وابسته به جریان لیبرال، به اعداد و ارقامی که به نام نظرسنجی منتشر می‌شوند، استناد می‌کنند و مدعی می‌شوند که رسانۀ ملّی در دورۀ مدیریّتی جدید، دچار افت و افول شده و مخاطبانش را به رسانه‌های رقیب باخته و این سیر نزولی، ادامه نیز خواهد یافت. آنان این‌گونه تحلیل می‌کنند که گردانندگان کنونیِ رسانۀ ملّی، نگاهی بسته و جزمی و محدود و اقلّی دارند و مجال تنوّع و تکثّر نمی‌دهند و مخاطبان خویش را تنها حزب‌اللهی‌ها تعریف کرده‌اند. ازاین‌رو، رسانۀ ملّی را دیگر نمی‌توان ملّی نامید، بلکه روند انحصاری و تنگ‌دامنه، آن را به رسانۀ خاص و اندک‌سالار و فروبسته تبدیل کرده است. در این نوشتۀ مختصر، می‌کوشم از این تحلیل پُربسامد اما غلط، رمزگشایی کنم. باید نشان داد که زیر پوست این قبیل تفاسیر و روایت‌ها چه می‌گذرد و برخی لایه‌های قدرت، چه در سر دارند که با سرنیزۀ اعداد موهوم، به جنگ روایتی رو آورده‌اند. [دوّم]. سال‌ها بود که در رسانۀ ملّی، جریان‌های بینابینی و محافظه‌کار و متعلّق به نسل دوّم انقلاب، قدرت را در اختیار خویش داشتند و رویش‌های جوانانه، اندک و ناچیز بودند و به چشم نمی‌آمدند. پس از بیانیۀ گام دوّم انقلاب و تصریح رهبر انقلاب به ضرورت جوان‌سازی حاکمیّت، ورق برگشت و بنا شد جوانان مؤمنِ انقلابی، عالی‌ترین سطوح مدیریّتی را تجربه کنند. بیش از هرجا، در رسانۀ ملّی چنین اتّفاقی رقم خورد؛ انتخاب وحید جلیلی به‌عنوان قائم‌مقام فرهنگیِ رسانۀ ملّی، آشکارا نشان از چرخش مدیریّتی داشت که مخالفان و منتقدان نظریۀ رهبر انقلاب را برآشفته و عصبانی می‌کرد. وحید جلیلی، کارنامۀ فرهنگی و هنریِ حرفه‌ای و مشخصی داشت که به‌طور کامل، ذیل گفتمانِ هویّتی انقلاب می‌نشست و در برابر همۀ دعاوی و غایات جریان تجدّدی قرار می‌گرفت. اینک بنا بود که او آن تجربۀ متراکم و کامیاب را از عرصۀ غیررسمی به عرصۀ رسمی وارد نماید و در عمل، نشان بدهد که رهیافت انقلابی، قادر به تدبیر و طراحی است و هرگز، جنبۀ شعاری و سطحی ندارد. در واقع، تجربۀ غیررسمی او، مقدّمه و پیش‌درآمدی بود بر آنچه که اکنون باید در ساختار رسمی رخ بدهد. چرخش نخبگانی در حاکمیّت، به این معنا دلالت داشت که زمانۀ حاشیه‌نشینی نیروهای اصیلِ انقلابی به سر آمده و ظرفیّت‌ها و بضاعت‌های این جریان، به حدی از کمال و قوّت رسیده است که می‌تواند زمام طراحی و تدبیر را به دست بگیرد. [سوّم]. صدالبته، روشن است که مسألۀ چرخش نخبگان و جوان‌سازی حاکمیّت، فقط منحصر به جابجایی اشخاصی که تفاوت سنی و نسلی داشتند، نیست، بلکه غایت اصلی، بازسازی انقلابی در درون حاکمیّت است؛ به این معنی که ساختارهای رسمی، از جمله رسانۀ ملّی، سخت محتاج تحوّل انقلابی هستند. در دهه‌های گذشته، نیروها و جریان‌هایی در ساختارهای رسمی حضور داشتند که به دلیل فرسایش‌های درونی خویش، ساختارهای رسمی را از حیات انقلابی، دور کردند و فضا و ادبیات و جهت‌گیری‌ها، بیش‌وکم به محافظه‌کاری و دیوان‌سالاری و حتی لیبرالیسمِ فرهنگی نزدیک شد. این لغزش‌ها و کجی‌ها و غبارها، اینک باید به دست کسانی‌که بیشترین نسبت هویّتی را با انقلاب داشتند، زدوده می‌شدند و اصالت‌های انقلابی و ارزش‌های غایی، تجدید حیات می‌یافتند. براین‌اساس، وحید جلیلی بر آن شد که طرح تحوّل بنویسد و راه‌های گذار از وضع کنونی به وضعی که ناظر به مدینۀ فاضلۀ انقلاب بود را طراحی نماید. چنین نیز شد و در عمل نیز گام‌های مهمی برداشته شد، اما جریان لیبرال که از آغاز، نسبت به چنین انتخاب و جهتی، تعارض و کینه داشت، پرچم مخالفت و تحریف و ترور شخصیّت را برافراشت و مدعی شد که رویکرد جدید، مخاطب‌سوز است و به فروپاشی رسانۀ ملّی خواهد انجامید. در واقع، در اینجا نیز همچون زمینه‌های دیگر، جریان لیبرال به جامعه ارجاع داد و کوشید با لیبرال نشان‌دادن جامعه، جهت‌گیری انقلاب را ناموفق و بی‌مخاطب تصویر کند. همچنان‌که جریان لیبرال، از سیاست‌های کلان و رسمی نظام به‌عنوان خودبراندازی یاد کرد و این سیاست‌ها را در برابر مردم انگاشت، در مواجهه با طرح تحوّل انقلابی در رسانۀ ملّی نیز همین شگرد دنبال شد و می‌شود. بنابراین، بی‌پرده باید گفت مسألۀ جریان لیبرال، مخاطبان رسانۀ ملّی نیست؛ چراکه روشن است که در سطح جهانی، رسانه‌های غیررسمی و اجتماعی توانسته‌اند با تلویزیون رقابت کنند و این نیز تا حدی طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است و ارتباطی با جهت‌گیری انقلابی و ایجاد تحوّل هویّتی در رسانۀ ملّی ندارد.