eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
short story داستان کوتاه 👇 The Lion and the Rabbit A cruel lion lived in the forest. Every day, he killed and ate a lot of animals. The other animals were afraid the lion would kill them all. The animals told the lion, “Let’s make a deal. If you promise to eat only one animal each day, then one of us will come to you every day. Then you don’t have to hunt and kill us.” The plan sounded well thought-out to the lion, so he agreed, but he also said, “If you don’t come every day, I promise to kill all of you the next day!” شیر و خرگوش یک شیر ظالم در جنگل زندگی می‌کرد. هر روز، او حیوانات زیادی را می‌کشت و می‌خورد. حیوانات دیگر می‌ترسیدند که شیر همه‌ی آن‌ها را بکشد. حیوانات به شیر گفتند: «بیا یک معامله بکنیم. اگر تو قول بدهی که فقط یک حیوان در روز بخوری، پس یکی از ما هر روز به سراغ تو خواهد آمد. بعد دیگر نیازی نیست که ما را شکار کنی و بکشی.» طرح به نظر شیر خوب و با برنامه آمد، بنابراین او موافقت کرد، اما او همچنین گفت: «اگر هر روز نیایید، من به شما قول می‌دهم که روز بعد همه‌ی شما را بکشم!» continue...👇 ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 eitaa.com/Essential_English_Words 🌸
Each day after that, one animal went to the lion so that the lion could eat it. Then, all the other animals were safe. Finally, it was the rabbit’s turn to go to the lion. The rabbit went very slowly that day, so the lion was angry when the rabbit finally arrived. The lion angrily asked the rabbit, “Why are you late?” “I was hiding from another lion in the forest. That lion said he was the king, so I was afraid.” The lion told the rabbit, “I am the only king here! Take me to that other lion, and I will kill him." The rabbit replied, “I will be happy to show you where he lives.” بعد از آن، هر روز یک حیوان به سراغ شیر می‌رفت تا شیر بتواند آن را بخورد. سپس، همه‌ی حیوانات دیگر در امان بودند. سرانجام، نوبت خرگوش بود که به سراغ شیر برود. خرگوش آن روز بسیار کند حرکت می‌کرد، بنابراین شیر وقتی خرگوش بالاخره رسید، عصبانی بود. شیر عصبانی از خرگوش پرسید: «چرا دیر کردی؟» «من از یک شیر دیگر در جنگل مخفی شده بودم. آن شیر گفت که او پادشاه است، بنابراین من ترسیدم.» شیر به خرگوش گفت: «من تنها پادشاه اینجا هستم! مرا به سراغ آن شیر دیگر ببر، تا او را بکشم.» خرگوش پاسخ داد: «من خوشحال خواهم شد که به شما نشان دهم او کجا زندگی می‌کند.» continue 👇 ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 eitaa.com/Essential_English_Words 🌸
The rabbit led the lion to an old well in the middle of the forest. The well was very deep with water at the bottom. The rabbit told the lion, “Look in there. The lion lives at the bottom.” When the lion looked in the well, he could see his own face in the water. He thought that was the other lion. Without waiting another moment, the lion jumped into the well to attack the other lion. He never came out. All of the other animal in the forest were very pleased with the rabbit’s clever trick. خرگوش شیر را به یک چاه قدیمی در وسط جنگل برد. چاه بسیار عمیق بود و آب در ته آن بود. خرگوش به شیر گفت: «در آنجا نگاه کن. شیر در ته آن زندگی می‌کند.» وقتی شیر به داخل چاه نگاه کرد، می‌توانست صورت خود را در آب ببیند. او فکر کرد که آن شیر دیگری است. بدون اینکه لحظه‌ای صبر کند، شیر به داخل چاه پرید تا به شیر دیگر حمله کند. او هرگز بیرون نیامد. همه حیوانات دیگر در جنگل از حیله‌گری هوشمندانه خرگوش بسیار خوشحال بودند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ ⭕️برای تقویت مکالمه و صحبت کردن، سعی کنید خلاصه داستان را بازگو کنید. ✅ خلاصه گویی راهی مؤثر برای تقویت اسپیکینگ یا همون مکالمه 🌸eitaa.com/joinchat/2154889218C7ebc5e87cd 🌸
اتمام درس ۱ ✳️ ⭕️ این درس تمام شد. سعی کنید حروف اضافه هر فعل را که در داستان آمده به خاطر بسپارید، به عنوان مثال: promise (to). ⭕️ به ساختار جملات توجه کنید. خلاصه گویی فراموش نشود. ⭕️ چندین بار فایل صوتی را گوش کنید. ✅ این نکات به تقویت مهارت مکالمه و صحبت کردن شما کمک می کند.
🌺 تنها خوشحالی در این زندگی، دوست داشتن و دوست داشته شدن است. 🌺
🌺 ده درصد زندگی چیزی هست که برات اتفاق میفته و نود درصد، عکس العملیه که تو بهش نشون میدی 🌺
☘️ In The Name Of God ☘️ level1 unit2 درس دوم
adventure [ədˈventʃər] n. An adventure is a fun or exciting thing that you do. → Riding in the rough water was an adventure. ماجراجویی یک adventure یک کار سرگرم‌کننده یا هیجان‌انگیز است که انجام می‌دهید. ← قایقرانی در آب‌های خروشان یک ماجراجویی بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 eitaa.com/Essential_English_Words 🌸
approach [əˈproʊtʃ] v. To approach something means to move close to it. → The boy approached his school. نزدیک شدن کلمه approach به چیزی به معنای (نزدیک شدن به آن ) حرکت به سمت آن و کم کردن فاصله است. ← پسر به مدرسه‌اش نزدیک شد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 eitaa.com/Essential_English_Words 🌸