He mentioned his plan to the captain of a ship. The captain was exploring the world. The captain felt bad for Simon and said, “I will take you to foreign countries.” They left the next day.
Near the conclusion of their international trip, the weather turned bad. A wave pushed Simon off the boat. But he was alive. He swam toward an island. After a longtime he got there.
At first he was upset. He was lost and alone. “I’ll never go home again,” he thought. He had a lot of problems, but he survived. He built a house in a tree.
او نقشه خود را به کاپیتان یک کشتی گفت. کاپیتان در حال جهانگردی بود. کاپیتان نسبت به سیمون احساس ترحم و همدردی داشت و گفت: «من شما را به کشورهای خارجی خواهم برد.» آنها روز بعد حرکت کردند.
در نزدیکی پایان سفر بینالمللیشان، هوا بد شد. یک موج سیمون را از کشتی به بیرون پرت کرد. اما او زنده بود. او به سمت یک جزیره شنا کرد. بعد از مدتی طولانی به آنجا رسید.
در ابتدا او ناراحت بود. او گم شده بود و تنها بود. او فکر کرد «من هرگز دوباره به خانه برنمیگردم». او مشکلات زیادی داشت، اما زنده ماند. او یک خانه در یک درخت ساخت.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
He lived on a diet offish. He made tools from wood and bones. He made a cup to drink rainwater.
Slowly he learned to be happy on the island. He swam every day. He had trouble sometimes, but he always found a way to fix the problem. Life was simple. He liked it.
Finally, people on a ship saw Simon on the island. They wanted to take him home. But Simon was happy. He gave them a long speech about life. He said he wanted to stay. He liked his new, simple life more than his old life.
او با رژیم غذایی ماهی زندگی میکرد. او ابزارهایی از جنس چوب و استخوان میساخت. او یک فنجان برای نوشیدن آب باران ساخت.
به آرامی او یاد گرفت که در جزیره خوشحال باشد. او هر روز شنا میکرد. گاهی اوقات مشکلاتی داشت، اما همیشه راهی برای حل مشکل پیدا میکرد. زندگی ساده بود. او آن را دوست داشت.
سرانجام، افرادی در یک کشتی سیمون را در جزیره دیدند. آنها میخواستند او را به خانه ببرند. اما سیمون خوشحال بود. او یک سخنرانی طولانی در مورد زندگی ایراد کرد. او گفت که میخواهد بماند. او زندگی جدید و سادهاش را بیشتر از زندگی قدیمیاش دوست داشت.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۱۹ ✔️
🔄 میانبر به ابتدای درس ۱۹
eitaa.com/Essential_English_Words/3437
گروه چت و رفع اشکال
eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d
کانال دیگر ما
نکات کاربردی و اصطلاحات
@English_House
Eitaa-3.1.14.apk
حجم:
14.57M
🆕 عرضه نسخه جدید اندروید
🔹ضمن تبریک سال نو و میلاد باسعادت مولیالموحدین، امیرالمومنین امام علی(ع) #نسخه_جدید_ایتا با شماره ورژن 3.1.14 به کاربران عزیز تقدیم میشود
🔸در طلیعهی #گام_دوم_انقلاب در این نسخه #چهل_قابلیت_جدید ارائه شده است
@Essential_English_Words
#verb #unit20 #level1
achieve [əˈtʃiːv] v.
To achieve something is to successfully do it after trying hard.
→ I was happy that I could achieve my goal.
رسیدن ، دست یافتن
کلمه achieve به چیزی به معنی موفقیت در انجام آن پس از تلاش سخت است.
→ من خوشحال بودم که توانستم به هدفم دست یابم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit20 #level1
advise [ədˈvʌɪz] v.
To advise someone is to tell them what to do.
→ My mother often advises people about their money.
توصیه دادن ، مشورت دادن ، نصیحت کردن ، پند دادن
کلمه advise به کسی به معنی این است که به او بگویید که چه کاری انجام دهد.
→ مادرم اغلب به مردم در مورد پولشان مشاوره می دهد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adverb #unit20 #level1
already [ɔːlˈrɛdi] adv.
If something happens already, it happens before a certain time.
→ It is already time for the movie to start. Let’s go in.
**قبلاً ، پیش از این / (به طور غیر مستقیم) در حال حاضر، هم اکنون**
برای اشاره به زمانی استفاده میشود که یک عمل یا اتفاق قبل از زمان فعلی یا قبل از زمان مورد انتظار رخ داده است
اگر چیزی already اتفاق بیفتد، قبل از یک زمان خاص اتفاق میافتد.
→ هم اکنون (درست قبل از این لحظه) زمان شروع فیلم فرا رسیده است. بیایید داخل شویم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸