eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از میخواهم قوی باشم
😊سلامی دوباره هفتمین شبیه که من مهمون این کانالم و قرار شد امشب برچسب‌ها را براتون توضیح بدم توی برچسب‌ها شعرهای تک بیتی و مهندسی شده، درباره موضوع حجاب، چاپ شده این برچسب‌ها شفاف و قابل نصب پشت خودرو هستند (این اشعار مستقیم به موضوع حجاب اشاره ندارد اما در این برچسب ها هشتک حجاب وجود دارد تا مشخص شود کنایه شعر به چه موضوعی است). 🔸این طرح طبق برنامه قراره بصورت مداوم ادامه داشته باشه و ما کانال به کانال پیش میریم تا تعداد قابل توجهی از خودرو های کشور را پوشش بدیم و فضای جامعه کاملا قدرتمند تحت تاثیر قرار بگیره. ▫️علت انتخاب قالب شعر اینه که شعر اثر گذاری بیشتری داره ♦️با فراگیر شدن این طرح در سراسر کشور، جهت فشار اجتماعی تغییر خواهد کرد (ان شاالله) و در جهت تقویت هر چه بیشتر عفاف و حجاب قرار خواهد گرفت و کم کم افراد بد حجاب احساس می کنند که گرچه افراد جامعه نسبت به بدحجابی چندان واکنش سختی نشان نمیدن، اما موضوع رعایت حجاب برای جامعه بسیار مهمه و عملکرد افراد بدحجاب با حساسیت زیر ذره بین افکار عمومیه. 👌این یعنی یک طرح فرهنگی جدی و مردمی برای اصلاح وضع حجاب در کشور. اشعاری که برای مرحله اول انتخاب شده👇 1⃣رخ نمایی کرد گل، این شد دلیل چیدنش 🔹هر که باشد جلوه گر، از ریشه می گردد جدا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 2⃣ای خوشا آنکه میان هوس خویش و خدا 🔹از سر خویش گذشت و نفس یار گزید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 3⃣بلبل از صوت خوش خود به قفس افتاده هرکه زیبا بکند جلوه گرفتار شود 🔹 افرادی هم که دوست ندارند از اشعار بالا استفاده کنند، می تونند از لوگوی پویش که در قالب برچسب چاپ شده، استفاده کنند. 👋فردا شب بیشتر توضیح میدم ۷ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هرکی ۱۰ دقیقه وقت داره و میخاد همه ی توضیحات را یه جا بخونه به این آی دی مراجعه کنه @hemayat_puyesh
shoot [ʃuːt] v. To shoot is to fire something like a bullet at someone or something. → The hunter raised his gun to shoot at the target. شلیک کردن ، تیر زدن، تیراندازی کردن کلمه shoot به معنی شلیک چیزی مانند گلوله به سمت کسی یا چیزی است. → شکارچی تفنگ خود را برای تیراندازی به هدف بالا آورد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
sound [saʊnd] v. To sound means to make a noise. → The alarm clock sounded and woke us all up. صدا کردن ، صدا دادن ، به صدا درآمدن کلمه sound به معنی ایجاد صدا است. → ساعت زنگ‌دار به صدا درآمد و همه‌مان را بیدار کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
swim [swɪm] v. To swim is to move through water. → I love to swim in the ocean. شنا کردن کلمه swim به معنی حرکت در آب است. → من دوست دارم در اقیانوس شنا کنم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
web [wɛb] n. → Mom cleaned the spider webs out of the garage. تار ، تار عنکبوت، شبکه → مامان تارهای عنکبوت را از گاراژ پاک کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
داستان کوتاه The Camp Stacie wanted to stay at a nice hotel for vacation. But her parents sent her to a terrible camp instead. For breakfast, Stacie liked fresh juice and chocolate milk, but she got water at the camp. In the afternoon she wanted to write poems, but she had to swim. The camp was near an airport with loud planes. Spider webs hung over her bed. To her, the kids’ average behavior was very bad. No girl matched her personality. She hated it. اردوگاه استیسی می‌خواست در یک هتل زیبا برای تعطیلات بماند. اما والدینش او را به جای آن به یک اردوگاه بد فرستادند. برای صبحانه، استیسی آبمیوه تازه و شیر شکلاتی دوست داشت، اما در اردوگاه آب به او دادند. بعد از ظهر او می‌خواست شعر بنویسد، اما او باید شنا می‌کرد. اردوگاه نزدیک به یک فرودگاه با هواپیماهای پر سر و صدا بود. تارهای عنکبوت بالای تخت او آویزان بود. به نظر او، رفتار متوسط بچه‌ها بسیار بد بود. هیچ دختری با شخصیت او مطابقت نداشت. او از آن متنفر بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
One day, they had a class. Mental exercise sounded good to Stacie. But it was a course on water safety. They learned how to be safe passengers on a boat. Stacie didn’t ever plan to go on a boat. The next day, they played a game. There were a red team and a blue team. Stacie was on the blue team. Each team had to try to remove the other team’s flag from a pole. They also had to use water guns. “I’m not much of an athlete,” she said. But she still had to play. Stacie took a water gun and looked for somewhere to hide. یک روز، آن‌ها کلاسی داشتند. ورزش ذهنی برای استیسی خوب به نظر می‌رسید. اما این یک دوره در مورد ایمنی در آب بود. آن‌ها یاد گرفتند که چگونه مسافران ایمنی در یک قایق باشند. استیسی هرگز قصد رفتن به قایق را نداشت. روز بعد، آن‌ها یک بازی انجام دادند. یک تیم قرمز و یک تیم آبی وجود داشت. استیسی در تیم آبی بود. هر تیم باید سعی می‌کرد پرچم تیم مقابل را از یک تیرک بردارند. آن‌ها همچنین باید از تفنگ‌های آبی استفاده می‌کردند. «من ورزشکار خیلی خوبی نیستم»، او گفت. اما او هنوز هم باید بازی می‌کرد. استیسی یک تفنگ آبی برداشت و به دنبال جایی برای پنهان شدن بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
A boy said, “Stacie, you advance to the middle. I will go right. Those two will go left.” Stacie still didn’t want to play. She walked into the forest and saw a red team player coming. Stacie hid behind a tree and then jumped out and shot the other player. “This is fun!” Stacie thought. Several minutes after advancing further, Stacie saw the red flag. A red team member was watching over it. She shot him with her water gun. Then she lowered the flag and ran back to her team. “I got it!” she yelled. The blue team won! Stacie was the hero. For the rest of the week, Stacie had fun. She even made new friends. یک پسر گفت: «استیسی، تو به وسط برو. من به سمت راست می‌روم. آن دو به سمت چپ می‌روند.» استیسی هنوز هم نمی‌خواست بازی کند. او وارد جنگل شد و یک بازیکن تیم قرمز را دید که می‌آمد. استیسی پشت یک درخت پنهان شد و سپس بیرون پرید و بازیکن مقابل را با تفنگ آبی زد. استیسی فکر کرد «این خیلی لذت بخشه!» چند دقیقه بعد که جلوتر رفت، استیسی پرچم قرمز را دید. یک عضو تیم قرمز مراقب آن بود. او او را با تفنگ آبی زد. سپس او پرچم را پایین آورد و به سمت تیم خودش دوید. او فریاد زد «من آن را گرفتم!» تیم آبی برنده شد! استیسی قهرمان بود. برای بقیه هفته، استیسی خوش گذراند. او حتی دوست‌های جدیدی پیدا کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۲۳ ✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۲۳ eitaa.com/Essential_English_Words/3881 گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d اصطلاحات و نکات کاربردی تقویت مهارت شنیداری، گفتاری , داستان صوتی 👇 🌺 @English_House
☘ In the name of God ☘ درس بیست و چهارم