But the animals needed light. So they decided to hold a competition. They wanted to find the smartest animal in Darkland. That animal had to steal light from the president. They advertised the competition everywhere. All the animals came.
The animals all showed off their skills. The audience watched and then voted for the animal with the most knowledge. The winner was a tall bird named Raven. They assigned him the job of getting light.
The next morning, Raven ate breakfast and then left his home. “How will I gain light from the president?” thought Raven. He needed to trick the president somehow. Then, Raven had an idea.
اما حیوانات به نور نیاز داشتند. بنابراین آنها تصمیم گرفتند یک مسابقه برگزار کنند. آنها میخواستند باهوشترین حیوان در تاریکستان را پیدا کنند. آن حیوان باید نور را از رئیس جمهور میدزدید. آنها مسابقه را همه جا تبلیغ کردند. همه حیوانات آمدند.
حیوانات همه مهارتهای خود را به نمایش گذاشتند. تماشاگران تماشا کردند و سپس به حیوانی که بیشترین دانش را داشت، رای دادند. برنده یک پرنده بلند قد به نام ریون بود. آنها به او ماموریت به دست آوردن نور را محول کردند.
صبح روز بعد، ریون صبحانه خورد و سپس خانهاش را ترک کرد. ریون فکر کرد «چگونه میتوانم نور را از رئیس جمهور بگیرم؟» او باید به طریقی رئیس جمهور را فریب میداد. سپس، ریون یک ایده داشت.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
Raven could make his voice sound like anything!
Raven walked up to the president’s door. He made the sound of a crying baby. He cried very loudly. Soon, the president opened the door.
“Be quiet!” the president yelled. Right then, Raven quickly made his move. He flew by the pig and found the soft bag. He took it outside. The sun was inside the bag!
Raven flew high and put the sun in the sky. The president was very mad. Raven tricked him! But the other animals were very happy. At last, they had light—all because of Raven's smart thinking.
ریون میتوانست صدایش را شبیه هر چیزی کند!
ریون به در خانه رئیس جمهور رفت. او صدای یک نوزاد گریان را درآورد. او خیلی بلند گریه میکرد. به زودی، رئیس جمهور در را باز کرد.
رئیس جمهور فریاد زد «ساکت شو!» در همین لحظه، ریون به سرعت حرکت کرد. او از کنار خوک پرواز کرد و کیسه نرم را پیدا کرد. او آن را به بیرون برد. خورشید داخل کیسه بود!
ریون به ارتفاع بالا پرواز کرد و خورشید را در آسمان قرار داد. رئیس جمهور خیلی عصبانی بود. ریون او را فریب داده بود! اما سایر حیوانات خیلی خوشحال بودند. در نهایت، آنها نور داشتند - همه به لطف تفکر هوشمندانه ریون.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۲۹✔️
🔄 میانبر به ابتدای درس ۲۹
eitaa.com/Essential_English_Words/4591
گروه چت و رفع اشکال
eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d
اصطلاحات ، پادکست ، داستان صوتی
تقویت مهارت شنیداری، گفتاری 👇
🌺 @English_House
سلام
چیزی براتون میفرستم عشق کنید ولی قول بدین برا همه خیلی دعا کنین
ابتکار بسیار زیبا از تولیت حرم امیر المومنین روی نوشته زیر انگشت بزن
www.imamali.net/vtour
وارد حرم شدید توجه کنید روی هر فلشی که کلیک میکنید يه مقدار صبر کنید تصویر شفاف ميشه. ودر هر صحن باچرخش و عقب جلو کردن میتوان کاملا زیارت کردهر جای حرم که دوست داريد زیارت کنید. بنده رو هم دعا کنید. زیارتتون قبول باشه
التماس دعا
اللهم عجل لوليك الفرج
#preposition #unit30 #level1
above [əˈbʌv] prep.
If something is above, it is at a higher level than something else.
→ He straightened the sign that was above the crowd.
در بالا ، بالای سر ، مافوق ، فراز
اگر چیزی above باشد، در سطح بالاتری نسبت به چیز دیگری است.
→ او تابلویی را که بالای جمعیت بود صاف کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adverb #unit30 #level1
ahead [əˈhɛd] adv.
If something is ahead of something else, it is in front of it.
→ The blue car drove on ahead of us.
درپیش، جلو ، رو به جلو، جلو
اگر چیزی **ahead**چیز دیگری باشد، در مقابل آن است.
→ ماشین آبی جلوتر از ما حرکت می کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit30 #level1
amount [əˈmaʊnt] n.
An amount is how much there is of something.
→ Can I use my card to pay for the entire amount?
میزان ، مقدار ، مبلغ
یک amount میزانی است که از چیزی وجود دارد.
→ آیا میتوانم کارت خود را برای پرداخت کل مبلغ استفاده کنم؟
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit30 #level1
belief [bɪˈliːf] n.
A belief is a strong feeling that something is correct or true.
→ A preacher or priest should have a strong belief in God.
اعتقاد ، باور ، عقیده
یک belief یک احساس قوی است که چیزی درست یا درست است.
→ یک واعظ یا کشیش باید اعتقاد قوی به خدا داشته باشد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸