#adjective #unit30 #level1
proper [ˈprɒpə] adj.
If something is proper, it is right.
→ It is not proper to throw your garbage on the road.
مناسب ، مخصوص ، بجا ، شایسته ، به موقع
اگر چیزی proper باشد، درست است.
→ پرتاب زبالههایتان به خیابان مناسب نیست.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit30 #level1
scan [skan] v.
To scan something is to look at it very carefully.
→ You must scan each person closely.
( دقیقاً ) بررسی کردن ، ( موشکافانه ) نگاه کردن، اسکن کردن
کلمه scan چیزی به معنی نگاه کردن دقیق به آن است.
→ شما باید هر فرد را با دقت بررسی کنید.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit30 #level1
section [ˈsɛkʃ(ə)n] n.
A section is a part of something larger.
→ The green section of the graph is the most important part.
بخش ، قسمت ، قطعه ، برش
یک section قسمتی از چیزی بزرگتر است.
→ بخش سبز نمودار مهمترین قسمت است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit30 #level1
surface [ˈsəːfɪs] n.
The surface of something is the top part or outside of it.
→ The surface of the moon is very rough.
سطح ، رویه
کلمه surface چیزی قسمت بالایی یا خارجی آن است.
→ سطح ماه بسیار ناهموار است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#short_story #unit30 #level1 #English
داستان کوتاه
Cats and Secrets
In English, there is a common idiom “let the cat out of the bag.” It means to tell a secret. But where did this idiom start?
It came from a section of England. Long ago, people there went from town to town to sell things like vegetables, clothes, and pigs. They had strong beliefs about honesty. They didn’t like lying. One day, a man went to the section’s center to sell things.
“I have a baby pig for sale! It won’t cost much,” he said.
گربهها و اسرار
در زبان انگلیسی، اصطلاحی رایج به نام «let the cat out of the bag» وجود دارد. این اصطلاح به معنای افشای یک راز است. اما این اصطلاح از کجا آمده است؟
این اصطلاح از یک منطقه در انگلستان سرچشمه میگیرد. در گذشته، مردم آنجا از شهری به شهر دیگر میرفتند تا چیزهایی مانند سبزیجات، لباسها و خوکها بفروشند. آنها درباره صداقت باورهای قوی داشتند. آنها دوست نداشتند دروغ بگویند. یک روز، مردی به مرکز منطقه رفت تا چیزهایی بفروشد.
او گفت «من یک بچه خوک برای فروش دارم! ارزان است»
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
He held the animal above his head. His style was different from honest people’s style. He was a master of tricking people and lying.
A woman named Beth scanned his pig. He offered her the pig for one gold coin. That was a very small amount. Beth gave him the coin. He put it in his pocket. He walked ahead of Beth to get the pig.
He gave her a closed bag and said, “Here’s your pig.” He then left very quickly.
Beth looked at the bag’s surface. It was moving. She opened it to let the pig out. A cat was inside! “He tricked me! That isn’t proper,” she said.
او حیوان را بالای سرش نگه داشت. شیوهاش با شیوه افراد صادق متفاوت بود. او استاد فریب مردم و دروغ گفتن بود.
یک زن به نام بث، خوک او را بررسی کرد. او (مرد) خوک را به قیمت یک سکه طلا به او (زن) پیشنهاد داد. این یک مقدار بسیار کم بود. بث سکه را به او داد. او آن را در جیبش گذاشت. او جلوتر از بث رفت تا خوک را بگیرد.
او به او یک کیسه بسته داد و گفت: «خوک تو اینجاست.» سپس به سرعت رفت.
بث به سطح کیسه نگاه کرد. آن در حال حرکت بود. او آن را باز کرد تا خوک را خارج کند. یک گربه داخل آن بود! او گفت «او مرا فریب داد! این درست نیست»
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
Later, the man returned to trick more people. Beth saw him and the memory of the cat came back. She told her friends. They stopped him. But no one knew what to do next.
Someone said, “We need an independent and fair person to decide that.” They went to the judge. Beth told him about the cat in the bag.
The judge asked, “Is there evidence? Can you demonstrate how he did it?”
“Look in his bag,” said Beth. She opened it and let a cat out of the bag. They learned the man’s secret, and he went to jail.
That’s how the idiom “let the cat out of the bag” came to mean to tell a secret.
بعداً، مرد برگشت تا مردم بیشتری را نیز فریب دهد. بث او را دید و خاطره گربه به ذهنش بازگشت. او به دوستانش گفت. آنها او را متوقف کردند. اما هیچکس نمیدانست بعداً چه کاری انجام دهد.
کسی گفت: «ما به یک فرد مستقل و منصف برای تصمیمگیری در این مورد نیاز داریم.» آنها به دادگاه رفتند. بث به او در مورد گربه در کیسه گفت.
قاضی پرسید: «آیا شواهدی وجود دارد؟ آیا میتوانید نشان دهید که او چگونه این کار را انجام داده است؟»
بث گفت «در کیسهاش را نگاه کنید». او آن را باز کرد و یک گربه را از کیسه خارج کرد. آنها راز مرد را فهمیدند و او به زندان رفت.
به همین دلیل است که اصطلاح «let the cat out of the bag» به معنای افشای یک راز آمد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۳۰✔️
🔄 میانبر به ابتدای درس ۳۰
eitaa.com/Essential_English_Words/4657
گروه چت و رفع اشکال
eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d
اصطلاحات ، پادکست ، داستان صوتی
تقویت مهارت شنیداری، گفتاری 👇
🌺 @English_House