#noun #unit14 #level1
scene [siːn] n.
A scene is one part of a book or movie.
→ A movie is made up of many short pieces or scenes.
صحنه ، سکانس
یک scene بخشی از یک کتاب یا فیلم است.
→ یک فیلم از بسیاری از قطعات کوتاه یا صحنهها تشکیل شده است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit14 #level1
sheet [ʃiːt] n.
A sheet is a thin flat piece of paper.
→ I only needed a single sheet of paper to do my homework.
ورق، برگه
یک sheet یک قطعه نازک و صاف از کاغذ است.
→ من فقط به یک برگه کاغذ برای انجام تکالیفم نیاز داشتم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit14 #level1
silly [ˈsɪli] adj.
If someone or something is silly, they show a lack of thought.
→ I made a silly mistake of dropping mom’s vase.
احمقانه
احمقانه [ˈsɪli] صفت.
اگر کسی یا چیزی silly باشد، نشان می دهد فاقد تفکر است.
→ من اشتباه احمقانه ای مرتکب شدم که کوزه مادر را انداختم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit14 #level1
store [stɔː] n.
A store is a place where you can buy things.
→ I picked up a few things at the grocery store.
فروشگاه، مغازه
یک store جایی است که میتوانید چیزهایی بخرید.
→ من چند چیز از فروشگاه مواد غذایی برداشتم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit14 #level1
suffer [ˈsʌfə] v.
To suffer is to feel pain.
→ Her headache made her suffer all day.
رنج بردن
کلمه suffer به معنی احساس درد است.
→ سردرد او باعث شد که تمام روز رنج ببرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit14 #level1
technology [tɛkˈnɒlədʒi] n.
Technology is new things made by using science.
→ He loves technology such as laptop computers.
فن آوری
کلمه technology به معنای چیزهای جدیدی است که با استفاده از علم ساخته میشود.
→ او عاشق فناوری مانند کامپیوترهای لپتاپ است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_Wordssilly_technology.mp3
زمان:
حجم:
1.04M
silly...technology
short story #unit14 #level1
داستان کوتاه
A Magical Book
Sarah loved to read. She read novels and poems. She loved the beautiful descriptions and phrases. She loved reading work from poets and novelists. She didn’t like video games or technology. She was on the basketball team, but she didn’t like sports. Her parents made her play basketball. In fact, Sarah’s parents made her do many things. But she didn’t want to do those things. She just wanted to sit and read all day.
One day, a small book came in the mail. It was for Sarah. The book looked very special. It was printed on sheets of gold.
یک کتاب جادویی
سارا عاشق خواندن بود. او رمانها و شعرها را میخواند. او عاشق توصیفات و عبارات زیبا بود. او دوست داشت آثار شاعران و رماننویسان را بخواند. او بازیهای ویدئویی یا تکنولوژی را دوست نداشت. او در تیم بسکتبال بود، اما او ورزش را دوست نداشت. والدینش او را مجبور به بازی بسکتبال کردند. در واقع، والدین سارا او را مجبور به انجام بسیاری از کارها میکردند. اما او نمیخواست آن کارها را انجام دهد. او فقط میخواست تمام روز بنشیند و بخواند.
یک روز، یک کتاب کوچک در صندوق پستی آمد. آن برای سارا بود. کتاب بسیار خاص به نظر میرسید. آن روی صفحاتی از طلا چاپ شده بود.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
Sarah began to read. The outline of the story was simple. It was about a magical place. Strange things happened there. One example from the book was about a boy who could control people. In one scene, he made his friends tell funny jokes.
Sarah loved the book. She read it all the time. Then something strange happened. The book gave Sarah a special power. She could control other people. She was like the boy in the book. During one exam, she made her friend tell silly jokes. Her friend got in trouble.
After school, Sarah did not make a direct trip home. On the way, she went to the local store.
سارا شروع به خواندن کرد. طرح داستان ساده بود. داستان در مورد یک مکان جادویی بود. اتفاقات عجیبی در آنجا میافتاد. یک مثال از کتاب در مورد پسری بود که میتوانست افراد را کنترل کند. در یک صحنه، او دوستانش را وادار به تعریف لطیفههای خندهدار کرد.
سارا کتاب را دوست داشت. او همیشه آن را میخواند. سپس اتفاق عجیبی افتاد. کتاب به سارا یک قدرت خاص داد. او میتوانست دیگران را کنترل کند. او شبیه پسر در کتاب بود. در یک امتحان، او دوستش را وادار به تعریف لطیفههای احمقانه کرد. دوستش دچار مشکل شد.
بعد از مدرسه، سارا به طور مستقیم به خانه نرفت. در راه، او به فروشگاه محلی رفت.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
She wanted to play more tricks on people. She caused problems. She made people fall down. She laughed and had fun.
Finally she left and started to walk home. Then she saw something. Her basketball coach was about to walk in front of a bus. He was looking the other way. She had to stop him! She used her power. She controlled him. She made him stop walking.
Sarah learned something that day. It was better to help people than make them suffer. So, she put a limit on how she used her power. She did not want to do bad things with it anymore. She only wanted to do good.
او میخواست به مردم ترفندها و کلک های بیشتری بزند. او مشکلاتی ایجاد می کرد. او مردم را به زمین می انداخت. او می خنديد و سرگرم می شد.
سرانجام او راهش را ادامه داد و شروع به راه رفتن به سمت خانه کرد. سپس او چیزی را دید. مربی بسکتبال او درحالی که به سمت دیگری نگاه میکرد، درحال قدم گذاشتن جلوی یک اتوبوس بود. او باید او را متوقف میکرد! او از قدرتش استفاده کرد. او او را کنترل کرد. او او را وادار کرد که از راه رفتن دست بردارد.
سارا در آن روز چیزی یاد گرفت. بهتر بود به مردم کمک کند تا اینکه آنها را رنج دهد. بنابراین، او محدودیتی برای چگونگی استفاده از قدرتش تعیین کرد. او دیگر نمیخواست با آن کارهای بد انجام دهد. او فقط میخواست کارهای خوب انجام دهد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_WordsA_Magical_Book.mp3
زمان:
حجم:
841.6K
A Magical Book