eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
product [ˈprɒdʌkt] n. A product is something that is made. → My sister has many beauty products in her room. تولید ، محصول یک product چیزی است که ساخته می‌شود. → خواهرم در اتاقش محصولات زیبایی زیادی دارد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
property [ˈprɒpəti] n. Property is something that someone owns. → The house is now my property. دارایی ، مال و اموال کلمه property چیزی است که کسی صاحب آن است. → اکنون این خانه دارایی من است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
purchase [ˈpəːtʃɪs] v. To purchase something is to buy it. → I recently purchased a new car. خریدن کلمه purchase چیزی به معنی خریدن آن است. → من اخیراً یک ماشین جدید خریدم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
recommend [rɛkəˈmɛnd] v. To recommend something is to say that someone should do it. → My doctor recommended that I get some exercise. توصیه کردن ، سفارش کردن کلمه recommend چیزی به معنی گفتن این است که کسی باید آن را انجام دهد. → پزشک من توصیه کرد که من مقداری ورزش کنم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
select [sɪˈlɛkt] v. To select something is to choose it. → I hope that I selected the right answers on the test. انتخاب کردن ، برگزیدن کلمه select چیزی به معنی انتخاب کردن آن است. → امیدوارم که من پاسخ‌های درست را در آزمون انتخاب کرده باشم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
tool [tuːl] n. A tool is something that helps you do a task. → We used a tool to fix the window. ابزار، وسیله، کارافزار یک tool چیزی است که به شما کمک می‌کند یک کار را انجام دهید. → ما از یک ابزار برای تعمیر پنجره استفاده کردیم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
treat [triːt] v. To treat is to act in a certain way toward someone. → The cats treated the mouse very nicely. رفتار کردن کلمه treat به معنی عمل کردن به نحوی خاص با کسی است. → گربه‌ها با موش بسیار مهربان رفتار کردند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
داستان کوتاه The Little Red Chicken A little red chicken had a store in a small town. She sold many different items to people in the town. The people loved her products. One day, a cat came to her property. He saw the sign that indicated where the chicken’s store was located. He wanted to purchase bread, but the chicken’s store was almost empty. She had only a bag of wheat.* “You can use the wheat to make bread,” the chicken said. “No, I don’t want to work,” the cat said. “I just want to buy bread.” The cat became angry and left the store. مرغ کوچک قرمز یک مرغ کوچک قرمز در یک شهر کوچک فروشگاهی داشت. او اقلام مختلفی را به مردم شهر می‌فروخت. مردم محصولات او را دوست داشتند. یک روز، یک گربه به ملک او آمد. او تابلویی را دید که نشان می‌داد فروشگاه مرغ در کجا واقع شده است. او می‌خواست نان بخرد، اما فروشگاه مرغ تقریباً خالی بود. او تنها یک کیسه گندم داشت. مرغ گفت «شما می‌توانید از گندم برای تهیه نان استفاده کنید». گربه گفت «نه، من نمی‌خواهم کار کنم». «من فقط می‌خواهم نان بخرم.» گربه عصبانی شد و فروشگاه را ترک کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
Later, the little red chicken saw the cat in a crowd. “I will help you make the bread,” she said. But the cat treated her badly. He did not even communicate with her. He did not want to do any work. So the chicken decided to make the bread. She selected the exact amount of wheat to make fresh bread. She used a stone to pound the wheat to get it ready. Soon, her bread was ready. The cat came and saw the bread on a dish. “Give me some of your bread,” he said. بعداً، مرغ کوچک قرمز گربه را در یک جمعیت دید. او گفت «من به شما کمک می‌کنم نان درست کنید». اما گربه با او بد رفتار کرد. او حتی با او ارتباط برقرار نکرد. او نمی‌خواست هیچ کاری انجام دهد. بنابراین مرغ تصمیم گرفت نان درست کند. او مقدار دقیق گندم را برای تهیه نان تازه انتخاب کرد. او از یک سنگ برای کوبیدن گندم استفاده کرد تا آن را آماده کند. به زودی، نان او آماده شد. گربه آمد و نان را روی یک ظرف دید. او گفت «به من مقداری از نان‌تان بدهید. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸