eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
plate [pleɪt] n. A plate is a flat round thing that you put food on. → I put my plate down so I could put some food on it. بشقاب یک plate یک شیء مسطح و گرد است که غذا روی آن می‌گذارید. → من بشقابم را کنار گذاشتم تا بتوانم مقداری غذا روی آن بگذارم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
receive [rɪˈsiːv] v. To receive something is to get it. → I received a present on my birthday. دریافت کردن ، رسیدن ، گرفتن کلمه receive چیزی به معنی گرفتن آن است. → من در روز تولدم یک هدیه دریافت کردم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
داستان صوتی a quake to remember از امروز در کانال 👇 🏡 @English_House 🏡
reward [rɪˈwɔːd] n. A reward is something given in exchange for good behavior or work. → He was given a reward for his excellent performance. جایزه ، پاداش یک **reward**چیزی است که در ازای رفتار یا کار خوب داده می‌شود. → او به دلیل عملکرد عالی‌اش یک پاداش دریافت کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
set [sɛt] v. To set something is to put it somewhere. → Please set the dice down on the table. گذاردن ، نهادن ، قرار دادن کلمه set چیزی به معنی گذاشتن آن در جایی است. → لطفاً تاس‌ها را روی میز قرار دهید. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
steal [stiːl] v. To steal is to take something that is not yours. → The men tried to steal money from the bank. دزدیدن ، سرقت کردن ، ربودن کلمه steal به معنی برداشتن چیزی است که مال شما نیست. → مردان تلاش کردند تا پول را از بانک بدزدند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
thief [θiːf] n. A thief is someone who quietly takes things that do not belong to them. → A thief broke into our home and took my mother's jewelry. دزد ، سارق یک thief شخصی است که آرام‌آرام چیزهایی را که متعلق به او نیست، برمی‌دارد. → یک دزد به خانه‌مان وارد شد و جواهرات مادرم را برد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
short story داستان کوتاه A Better Reward Jenny delivered food for a restaurant. She read the newspaper and said, “Uh oh.” There was a story about a thief. He stole food, and no one had seen him. Even the police couldn’t catch him. Jenny was a little scared. She worked close to that area. The newspaper included a message from the police: “If anything strange occurs, call us. If you help us catch the thief, you’ll earn a reward.” Jenny talked to Jim. He managed the restaurant. “Do you know about the thief?” پاداش بهتر جینی برای یک رستوران غذا می‌رساند. او روزنامه را خواند و گفت: «اوه هو.» در آنجا داستانی در مورد یک سارق بود. او غذا می‌دزدید و هیچ‌کس او را ندیده بود. حتی پلیس هم نمیتوانست او را بگیرد. جینی کمی ترسیده بود. او در نزدیکی آن منطقه کار می‌کرد. روزنامه شامل پیامی از پلیس بود: «اگر هر چیز عجیبی اتفاق بیفتد، با ما تماس بگیرید. اگر به ما کمک کنید تا سارق را بگیریم، شما پاداشی دریافت خواهید کرد.» جینی با جیم صحبت کرد. او مدیر رستوران بود. «از سارق خبر داری؟» ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
“Yes,” he said. “But he steals more than one person can eat. And why haven’t the police stopped him yet? It’s a mystery. If you see him, contact the police. Don’t run after him.” Jenny drove to a customer’s house. She left her car and opened the gate to the house. But then she heard a noise by her car. She yelled, “Thief!” She wasn’t scared. She wanted the reward! She did the opposite of what Jim told her to do. “Hey,” she yelled. “Get back here!” She set the food on the ground and ran to her car. But the thief had already left with the food. Jenny followed a noise around the corner. او گفت «بله». «اما او بیشتر از آنچه یک نفر بتواند بخورد، می‌دزدد. و چرا پلیس هنوز او را متوقف نکرده‌ است؟ این یک معما است. اگر او را دیدی با پلیس تماس بگیر. دنبالش نرو.» جینی به خانه یک مشتری رفت. او ماشینش را ترک کرد و به سمت درب خانه رفت. اما سپس او صدایی را در نزدیکی ماشینش شنید. او فریاد زد: دزد!» او نترسیده بود. او به دنبال پاداش بود! او خلاف کاری را که جیم به او گفته بود انجام داد. او فریاد زد «هی». «برگرد اینجا!» او غذا را روی زمین گذاشت و به سمت ماشینش دوید. اما سارق قبلاً با غذا فرار کرده بود. جینی صدایی را دنبال کرد و به گوشه‌ای رفت. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸