neglect ( v. ) #verb #unit2 #level3
To neglect someone or something is to not take care of it properly.
→ William neglected his room, so it is a complete mess.
غفلت کردن، بیتوجهی کردن، نادیده گرفتن، قصور کردن، انجام ندادن (وظیفه و ...)
کلمه neglect از کسی یا چیزی یعنی به درستی از آن مراقبت نکردن. ( اتاق به هم ریخته ویلیام مثال خوبی است؛ احتمالاً مادرش از دستش عصبانی میشود! 😉)
→ ویلیام به اتاقش بیتوجهی کرد، بنابراین کاملاً به هم ریخته است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
newcomer ( n. ) #noun #unit2 #level3
A newcomer is a person who has recently arrived at a place or a group.
→ The students happily welcomed the newcomer to the school.
تازهوارد
یک newcomer کسی است که اخیراً به مکانی یا گروهی رسیده و وارد شده است.
→ دانشآموزان با خوشحالی از تازهوارد مدرسه استقبال کردند.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
offense ( n. ) #noun #unit2 #level3
An offense is behavior that is wrong or breaks a law.
→ Stealing a car is a very serious offense.
جرم، تخلف، بیاحترامی، توهین، اهانت، بزه، جرم
کلمه offense رفتاری است که اشتباه است یا قانونی را نقض میکند.
→ دزدیدن ماشین یک جرم بسیار جدی است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
overlook ( v. ) #verb #unit2 #level3
To overlook something is to not notice it, or to not realize that it is important.
→ Brenda overlooked the last step and had a bad fall.
نادیده گرفتن، از قلم انداختن، متوجه نشدن، غفلت کردن، پی نبردن
کلمه overlook چیزی یعنی متوجه آن نشدن یا نفهمیدن که چقدر مهم است.
→ برندا آخرین مرحله را نادیده گرفت و به شدت زمین خورد.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
repay ( v. ) #verb #unit2 #level3
To repay is to pay back or to reward someone or something.
→ She repaid her friend for all of his hard work with a small gift.
جبران کردن، پس دادن، پاداش دادن، تلافی کردن، عوض دادن، برگرداندن
کلمه repay یعنی پول چیزی را پس دادن یا به کسی برای کاری پاداش دادن. ( یک راه خوب برای نشان دادن قدردانی! )
→ او تمام زحمات دوستش را با یک هدیه کوچک جبران کرد.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ridiculous ( adj. ) #adjective #unit2 #level3
If something is ridiculous, it is silly or strange.
→ Steve looked ridiculous with those huge blue sunglasses.
مسخره، مضحک، خنده دار
اگر چیزی ridiculous باشد، یعنی احمقانه یا عجیب و غریب است.
→ استیو با آن عینک آفتابی آبی بزرگ، مسخره به نظر میرسید.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
satisfactory ( adj. ) #adjective #unit2 #level3
If something is satisfactory, it is good enough.
→ Mina often received satisfactory grades since she studied so hard.
رضایتبخش، قابل قبول، خرسند کننده
اگر چیزی satisfactory باشد، یعنی به اندازه کافی خوب است.
→ مینا اغلب نمرات رضایتبخشی میگرفت، زیرا بسیار سخت درس میخواند.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
shepherd ( n. ) #noun #unit2 #level3
A shepherd is a person who protects and cares for sheep.
→ The shepherd moved the sheep to another field.
چوپان
یک shepherd کسی است که از گوسفندان محافظت و مراقبت میکند. ( یک شغل مهم و البته بسیار آرامشبخش، مخصوصاً در دشتهای سبز! )
→ چوپان گوسفندان را به مزرعه دیگری برد.
🌸 @Essential_English_Words 🌸