eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
118 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه 💂‍♀🐏 The Shepherd and the Wild Sheep Once there was a shepherd. Every night he counted and gathered his sheep. He was sure never to overlook any of them. One night, he saw some wild sheep had joined his herd. He hoped to acquire the newcomers. It snowed that night. In the morning, the shepherd couldn’t take his sheep out of his lodge. Instead, he had to feed them inside. He gave a small amount of wheat to his own sheep. But he gave more of the food to the wild sheep. He thought the extra wheat would discourage them from leaving. چوپان و گوسفندان وحشی روزی روزگاری چوپانی بود. هر شب گوسفندانش را می‌شمرد و جمع می‌کرد. او مطمئن بود که هیچ کدام را نادیده نمی‌گیرد. یک شب، دید که چند گوسفند وحشی به گله‌اش پیوسته‌اند. او امیدوار بود که این تازه‌واردها را به دست آورد. آن شب برف بارید. صبح، چوپان نتوانست گوسفندانش را از اقامتگاهش بیرون ببرد. به جای آن، مجبور شد در داخل به آنها غذا بدهد. او مقدار کمی گندم به گوسفندان خودش داد، اما غذای بیشتری به گوسفندان وحشی داد. او فکر کرد گندم اضافی آنها را از رفتن منصرف می‌کند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_WordsThe_Shepherd_and_the_Wild_Sheep.mp3
زمان: حجم: 1.56M
It snowed for several days. During that time, the shepherd’s sheep ate very little. The wild sheep, however, ate very well. At last, the snow melted, and they ventured outdoors. As soon as he opened the door of his hut, the wild sheep started to run away. “Wait! This is how you repay me? After I treated you so kindly, why do you run away?” the shepherd asked. His voice was full of hatred. چند روزی برف بارید. در طول آن مدت، گوسفندان چوپان خیلی کم خوردند. اما گوسفندان وحشی خیلی خوب غذا خوردند. بالاخره برف آب شد و آنها به بیرون رفتند. به محض اینکه چوپان در کلبه‌اش را باز کرد، گوسفندان وحشی شروع به فرار کردند. چوپان با صدایی پر از نفرت پرسید: “صبر کنید! اینجوری جواب محبت منو میدید؟ بعد از اینکه اینقدر باهاتون مهربون بودم، چرا فرار می‌کنید؟”
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
#short_story داستان کوتاه 💂‍♀🐏 The Shepherd and the Wild Sheep Once there was a shepherd. Every ni
زمان: حجم: 1.15M
The wild sheep stopped and turned toward the shepherd. “We’re leaving because you fed us better than your own sheep,” one of the wild sheep replied. “You tried to deceive us with your ridiculous plan. Yesterday you treated us kindly, but tomorrow you might be different. If more wild sheep joined your herd, you would treat us as inferior sheep.” As the wild sheep ran away, the shepherd understood his offense. He knew this awkward situation was his own fault. He had not been a satisfactory caretaker. He was a fake friend to the wild sheep. Because of this, he had neglected his own herd. گوسفندان وحشی ایستادند و به سمت چوپان برگشتند. یکی از گوسفندان وحشی پاسخ داد: “ما داریم میریم چون شما به ما بهتر از گوسفندای خودتون غذا دادید. شما سعی کردید با نقشه مسخره‌تون ما رو فریب بدید. دیروز با ما مهربون بودید، اما شاید فردا فرق کنید. اگه گوسفندای وحشی بیشتری به گله شما اضافه می‌شدند، شما با ما مثل گوسفندای درجه دو رفتار می‌کردید.” همانطور که گوسفندان وحشی فرار می‌کردند، چوپان به اشتباه خود پی برد. او می‌دانست این وضعیت ناخوشایند تقصیر خودش است. او یک سرپرست رضایت‌بخش نبود. او یک دوست قلابی برای گوسفندان وحشی بود. به همین دلیل، او گله خودش را نادیده گرفته بود. 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹 🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۲✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۲ سطح ۳ eitaa.com/Essential_English_Words/6559 🔄 میانبر به دروس سطح ۱ eitaa.com/Essential_English_Words/4875 🔄 میانبر به دروس سطح ۲ eitaa.com/Essential_English_Words/6558 اصطلاحات ، پادکست 👇 🌺 @English_House
alley ( n. ) An alley is a narrow road behind houses or buildings. → The alley behind my house looks dirty. کوچه، پس‌کوچه یک alley یک راه باریک است که پشت خانه‌ها یا ساختمان‌ها قرار دارد. → کوچه پشت خانه من کثیف به نظر می‌رسد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ax ( n. ) An ax is a tool used to cut wood. → She used an ax to cut some wood for the fire. تبر، تیشه تبر ابزاری است که برای بریدن چوب استفاده می‌شود. → او از تبر برای بریدن مقداری چوب برای آتش استفاده کرد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
bunch ( n. ) A bunch is a group of the same things. → She was hungry, so she ate the entire bunch of grapes. دسته، خوشه، مجموعه یک bunch به گروهی از چیزهای مشابه گفته می‌شود. → او گرسنه بود، بنابراین کل خوشه انگور را خورد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ chore ( n. ) chore [tʃɔːr] n. A chore is a job that you have to do but don’t like. → It’s Nikki’s chore to do the dishes every Tuesday and Wednesday night. کار اجباری، وظیفه خانه, کارهای عادی و روزمره، کار مشکل و ناخوشایند یک chore کاری است که باید انجام دهید اما دوستش ندارید. ( مثل ظرف شستن… آه ) → وظیفه نیکی این است که هر سه‌شنبه و چهارشنبه شب ظرف‌ها را بشوید. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
decent ( adj. ) decent [ˈdiːsənt] adj. When something is decent, it is OK or good enough. → Eric did a decent job painting the fence. مناسب، قابل قبول، آبرومند، خوب و درست و حسابی وقتی چیزی decent است، یعنی خوب یا به اندازه کافی خوب است. ( شاید عالی نباشد، اما کار را راه می‌اندازد! ) → اریک کار قابل قبولی در رنگ کردن حصار انجام داد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ disgrace ( n. ) disgrace [dɪsˈgreɪs] n. Disgrace is a feeling of shame. → He felt a sense of disgrace after failing his big exam. شرم، ننگ، بی‌آبرویی، رسوایی، فضاحت کلمه disgrace احساس خجالت و شرمندگیست. → او پس از رد شدن در امتحان بزرگش، احساس شرمندگی کرد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
elbow ( n. ) The elbow is the middle part of a person’s arm that lets you bend it. → She pointed to her elbow to show me where she hurt herself. آرنج آرنج قسمت میانی بازوی انسان است که به شما امکان می‌دهد آن را خم کنید. → او به آرنجش اشاره کرد تا به من نشان دهد کجا به خودش آسیب زده است. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ grateful ( adj. ) grateful [ˈgreɪtfəl] adj. When you are grateful for something, you are happy that it happened. → The girls were grateful to have a chance to spend time with their grandfather. سپاسگزار، قدردان وقتی برای چیزی grateful هستید، خوشحالید که اتفاق افتاده است. ( یک احساس خوب که قلب آدم را گرم می‌کند.) → دختران از اینکه فرصتی برای گذراندن وقت با پدربزرگشان داشتند، سپاسگزار بودند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
irritate ( v. ) To irritate means to annoy someone. → She was irritated when her brother told her that he had lost her camera. عصبانی کردن، آزار دادن، تحریک کردن کلمه irritate یعنی کسی را آزار دادن. → او عصبانی شد وقتی برادرش به او گفت که دوربینش را گم کرده است. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ kid ( v. ) To kid is to make a joke to make someone believe something which is not true. → I am not really mad. I was kidding when I said I was angry. شوخی کردن، دست انداختن کلمه kid یعنی لطیفه‌ای بگویید تا کسی چیزی را باور کند که حقیقت ندارد. → من واقعاً عصبانی نیستم. وقتی گفتم عصبانی هستم، شوخی می‌کردم. 🌸 @Essential_English_Words 🌸