creep [kriːp] v. #verb #unit10 #level3
To creep is to move quietly and slowly.
→ The cat slowly crept down the tree.
خزیدن، پاورچین رفتن، دزدکی رد شدن
کلمه creep یعنی آهسته و بیصدا حرکت کردن.
→ گربه آرامآرام از درخت پایین خزید.
➖➖➖➖➖➖➖➖
divorce [dɪˈvɔːrs] n. #noun #unit10 #level3
Divorce is an event in which a marriage is ended.
→ Divorce rates have increased in the past twenty years.
طلاق
کلمه divorce رویدادی است که در آن یک ازدواج پایان مییابد.
→ نرخهای طلاق در بیست سال گذشته افزایش یافته است.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
imitate [ˈɪmɪteɪt] v. #verb #unit10 #level3
To imitate someone is to do exactly what they do.
→ He imitated his favorite superhero by putting on a costume.
تقلید کردن، الگو گرفتن
کلمه imitate از کسی یعنی دقیقاً کاری را که او انجام میدهد، انجام دهید.
→ او با پوشیدن لباس مبدل(لباس مخصوص شخصیت مورد علاقه)، ابرقهرمان مورد علاقهاش را تقلید کرد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
infant [ˈɪnfənt] n. #noun #unit10 #level3
An infant is a baby.
→ The infant cried all night.
نوزاد، شیرخوار
یک infant یک نوزاد است.
→ نوزاد تمام شب گریه کرد.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
kidnap [ˈkɪdnæp] v. #verb #unit10 #level3
To kidnap someone is to take them illegally.
→ She was terrified to find out her son was kidnapped.
ربودن، آدمربایی کردن، بچه دزدی کردن
کلمه kidnap کسی یعنی او را به طور غیرقانونی ببرید.
→ او از اینکه پسرش ربوده شده بود، وحشتزده شد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
nap [næp] n. #noun #unit10 #level3
A nap is a short sleep, usually during the day.
→ I took a short nap because I stayed up late last night.
چرت، خواب کوتاه
یک nap یک خواب کوتاه است، معمولاً در طول روز.
→ من یک چرت کوتاه زدم زیرا دیشب تا دیروقت بیدار بودم.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
- ناشناس.mp3
حجم:
21.17M
🎙 نسخه صوتی لایو اینستاگرامی دکتر امیر اشرفی (پاتولوژیست و استاد دانشگاه از استرالیا) و مهدی اسلامی (فرمانده قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی)
🟣 پیرامون موضوع :
"مخالفت جدی با واکسن های کرونا و راهکارهای جایگزین آن"/جلسه اول
این فایل صوتی جنجالی را از دست ندهید .
nowhere [ˈnouhwɛə:r] adv. #adverb #unit10 #level3
You use nowhere to say that a place or thing does not exist.
→ Unfortunately, water was nowhere to be found.
هیچجا، هیچ مکانی
از nowhere برای گفتن اینکه مکان یا چیزی وجود ندارد، استفاده میکنید.
→ متاسفانه، آب هیچجا پیدا نمیشد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
pat [pæt] v. #verb #unit10 #level3
To pat something is to hit it softly with your hand.
→ I patted some lotion onto my face.
نوازش کردن، آرام ضربه زدن، آهسته دست زدن به، دست نوازش بر سر کسی کشیدن
کلمه pat چیزی یعنی با دست خود به آرامی به آن ضربه بزنید.
→ مقداری لوسیون را روی صورتم نوازش کردم (به آرامی مالیدم).
🌸 @Essential_English_Words 🌸
relief [rɪˈliːf] n. #noun #unit10 #level3
Relief is a feeling you get when something bad or challenging ends.
→ I felt a sense of relief when I heard the good news.
آرامش، آسودگی، تسکین، راحتی، فراغت
یک relief حسی است که وقتی چیزی بد یا چالشبرانگیز به پایان میرسد، به شما دست میدهد.
→ وقتی خبر خوب را شنیدم، احساس آرامش کردم.
➖➖➖➖➖➖➖➖
reproduce [riːprəˈdjuːs] v. #verb #unit10 #level3
To reproduce is to make something exactly how someone else did it.
→ The children tried to reproduce their house using toy blocks.
بازتولید کردن، تکثیر کردن، دوباره ساختن، دوباره تولید کردن، از نو عمل آوردن
کلمه reproduce یعنی چیزی را دقیقاً همانطور که شخص دیگری انجام داده، بسازید.
→ کودکان سعی کردند خانهشان را با استفاده از بلوکهای اسباببازی دوباره بسازند.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
rhyme [raɪm] n. #noun #unit10 #level3
To rhyme is to have the same sounds at the end of a word.
→ Humpty Dumpty is an old rhyme that children learn in school.
قافیه، همقافیه بودن، شعر گفتن، شعر، نظم
کلمه rhyme یعنی کلمات در انتهای خود صداهای یکسانی داشته باشند.
→ هامپتی دامپتی یک شعر قدیمی است که کودکان در مدرسه یاد میگیرند.
➖➖➖➖➖➖➖➖
suck [sʌk] v. #verb #unit10 #level3
To suck is to put something in your mouth and try to get flavor out of it.
→ The baby sucked milk from her bottle.
مکیدن، شیر خوردن، شیره کسی را کشیدن
کلمه suck یعنی چیزی را در دهان خود قرار دهید و سعی کنید طعم آن را بگیرید.
→ نوزاد شیر را از بطری خود مکید.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
urgent [ˈəːrdʒənt] adj. #adjective #unit10 #level3
If something is urgent, it is important and needs to be done now.
→ He had to leave now; it was urgent.
فوری، اضطراری، ضروری، مبرم
اگر چیزی urgent است، یعنی مهم است و باید فوراً انجام شود.
→ او باید الان (همان لحظه) میرفت؛ فوری بود.
➖➖➖➖➖➖➖➖
vanish [ˈvænɪʃ] v. #verb #unit10 #level3
To vanish is to go away suddenly.
→ All the passengers vanished from the train station.
ناپدید شدن، محو شدن، غیب شدن، به صفر رسیدن
کلمه vanish یعنی ناگهان از بین رفتن.
→ همه مسافران از ایستگاه قطار ناپدید شدند.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
wagon [ˈwæɡən] n. #noun #unit10 #level3
A wagon is a cart you use to carry heavy things.
→ He used his wagon to carry some of his gifts.
گاری، واگن، ارابه، بارکش
یک wagon وسیلهای است که برای حمل اجسام سنگین از آن استفاده میکنید.
→ او از گاری خود برای حمل برخی از هدایایش استفاده کرد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
wrinkle [ˈrɪŋkəl] n. #noun #unit10 #level3
A wrinkle is a line on a person’s face that happens as they get old.
→ My grandfather has some wrinkles on his face.
چین و چروک، آژنگ
یک wrinkle خطی است روی صورت یک شخص که با بالا رفتن سن ظاهر میشود.
→ پدربزرگم چند چین و چروک روی صورتش دارد.
🌸 @Essential_English_Words 🌸