◾️دو دســت بــــریده اش کــــافیست . . .
بــــرای گــــــرفتن دســـت تمــــام عـــــالمیــــــان . . .
▪️ألسَــــلاَمُ عَلَیکَــــــــ یَــــــا أبـــوُالفَضل ِ اَلعَبّــــــاس▪️
⚫️ فرارسیدن تاسوعای حسینی تسلیت باد
⭐️💙⭐️
🔵 @EsteghlalFc_irNews
به گزارش سایت رسمی باشگاه استقلال، امروز یکی از رسانههای ورزشی در خبری مدعی شد که دیاباته در آستانه جدایی از استقلال قرار دارد که خبر فوق به این وسیله تکذیب میشود.
⭐️💙⭐️
🔵 @EsteghlalFc_irNews
این تیم هیچکسی را نداشت. رسانهای نداشت. فارس و تسنیم نداشت. جهرمی و عراقچی را نداشت. وزیر و سفیر نداشت.
اما آنها با مُشتهای گرهزده آمدند. تاریخ از این فریادها، از این مُشتها خواهد نوشت؛ از تیمی که در یک جنگ نابرابر به سالها بیعدالتی سیلی زد.
⭐️💙⭐️
🔵 @EsteghlalFc_irNews
پست همسر اسطوره و عذرخواهی بابت یک ویدیو
مکتب تاج یعنی این 💙
⭐️💙⭐️
🔵 @EsteghlalFc_irNews
با اعلام نامجومطلق، مجیدی در فینال روی نیمکت مینشیند.
🆔
🔵 @EsteghlalFc_irNews
کانال بین الحرمین - ناشناس.mp3
4.19M
#شب_نهم_محرم_97🖤
تو این شب ها به یاد امام عصرمون باشیم
که از هممون دل شکسته تر و تنهاتره
اللهم عجل لولیک الفرج
🖤 آمین🖤
🔴داستان عجیب زعفر جنی در ڪربلا
هنگامی ڪه واقعه ی جانسوز ڪربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی ڪه رئیس شیعیان جن بود در بئر ذات العلم، برای خود مجلس عروسی بر پا ڪرده بود و بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود در همین حال ناگهان متوجه شد ڪه از زیر تختش صدای گریه و زاری می آید.
زعفرجنی گفت : ڪیست ڪه در وقت شادی من ، گریه می ڪند ؟؟؟؟
ادامه این داستان عجیب و حیرت انگیـــز در لینڪ زیر 🔽
https://eitaa.com/joinchat/2477522982Cac87f4500a
هواداران استقلال | Esteghlal
🔴داستان عجیب زعفر جنی در ڪربلا هنگامی ڪه واقعه ی جانسوز ڪربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی ڪه رئیس ش
🔴 خیلی عجیبه😳
⚫️ ادامشو در لینک بالا حتما بخونید ❌👆👆
.
#داستان_مرتاض_هندی_علامه_طباطبایی
🔴 آیت الله شبیری زنجانی: مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت. از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر - بعدها : امام موسی صدر- گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن. مرتاض گفت درون آن سینی بنشین. ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.
⭕️ مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی بردیم. ما نگران بودیم که... 😱😳
ادامه داستان در کانال زیر ارسال شد😳👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2477522982Cac87f4500a