غَـــريــق ؛
_
زمانخیلیزوددارهمیگذرهکاشمیشدزمانُ ببرمعقبتوشبِسوممحرم ؛ سالهجدیدداره میادُمنازالاننگراناربعیننگرانِ اینکه نکنه دوبارهازقافلهجابمونم ..
سالیکگذشتخیلیبدشروعشدُتمومشد ؛ انشاءاللهساله جدید هیشکیازقافلهجا نمونه :))
التماس دعا*
فاطمهسادات_ایوا_ .
¹⁴⁰²/¹²/²⁶
قشنگ ترین عکسا زمانی گرفته میشن که حواستون نیست و این عکسا رو کسی ازتون گرفته که تمام حواسش پیش شما بوده !
خیلی تلاش کردم بفهمم چرا خیلی از اتفاقا رخ داده ولی هرچقدر بیشتر تلاش کردم ، بیشتر نفهمیدم .
شاید اگه از اولش بگیم قِسمتمون همین بوده ، هم خودمونو راحت کردیم هم توی بیشترین فهمِ ممکن ، موضوع رها شده .
واقعا یه وقتهایی زندگی کردن یادم میره یادم میره برای چی زنده هستم ، برای چی صبحها از خواب بیدار میشم ، برای چی از خونه بیرون میرم ، یادم میره برای چی دارم ادامه میدم .
انقدر همه چیز سخت میشه که فراموش میکنم قبلا چطور زندگی میکردم قبلا فکر میکردم زمان همهچیز رو حل میکنه ، الان نمیدونم دقیقا چه چیزی شرایط رو درست میکنه ..
شاید به اون دوره و اون اتفاقات عادت میکنم که باز هم نمیدونم عادت کردن چیز خوبیه یا نه ؛ نمیدونم ، نمیدونم ، نمیدونم .
هیچچیزی نمیدونم گاهی اوقات چند روز طول میکشه ، بعضی وقتها چند هفته و شاید چند ماه بالاخره یک روز از خواب بیدار میشم و میبینم که انگار همهچیز سبکتر و قابلتحملتر شده .
یهو میبینم دارم یک آهنگ رو با صدای بلند گوش میدم ، بلند میخونم و بالا و پایین میپرم ، میبینم دوباره شروع کردم به انجام دادن کارهای مورد علاقهم ، به جمع کردن ریختوپاشی که درست کردم ، به قدم زدن توی خیابونها وقتی هیچ هدفی ندارم ..
یه وقتیم ، یه کسی که دوستش داری یه حرفی رو به آدم میزنه که دیگه آدم هیچ وقت دلش باهاش صاف نمیشه دیگه هیچوقت نمیتونی مثل قبل به اون آدم نگاه کنی حتی اگه به اندازه ی تمام وجودت دوسش داشته باشی ، حرفی که شاید از هزارتا غریبه هم بشنوی ولی بی تفاوت از کنارشون بگذری چون جایگاه اون آدم توی قلبت با بقیه فرق داشته و تو انتظارشو نداشتی .