یه وقتیم ، یه کسی که دوستش داری یه حرفی رو به آدم میزنه که دیگه آدم هیچ وقت دلش باهاش صاف نمیشه دیگه هیچوقت نمیتونی مثل قبل به اون آدم نگاه کنی حتی اگه به اندازه ی تمام وجودت دوسش داشته باشی ، حرفی که شاید از هزارتا غریبه هم بشنوی ولی بی تفاوت از کنارشون بگذری چون جایگاه اون آدم توی قلبت با بقیه فرق داشته و تو انتظارشو نداشتی .
آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر میکند ؛ فکر میکند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است !
اما وقتی به آن میرسد میبیند که هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده است ، دور چشمهایش چین افتاده ، پاهایش ضعف میرود و دیگر نمیتواند پلهها را سه تا یکی کند . .
چهلسالگی .
قیمتِ یک بوسه گفتی ترکِ دین و مذهب است ؛ من اگر کافر شوم ، چند بوسه بر من میدهی؟