غَـــريــق ؛
_
لب من بر لب تو گر برسد واویلاست ؛ مثل این است که یک خرس به کندو بزند ..
غَـــريــق ؛
شانه ات را بیاور، بگذار سرم بر رویش فرو بریزد و از میانِ همهی آن افکار شلخته و بو گرفته، دوستت دارم هایم را ببینی که برایت پیچکِ سبزی میشوند و خودرا به وجودت آویزان میکنند.