eitaa logo
همیشه به‍🪷ار | Evergreen
2.6هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
564 ویدیو
0 فایل
سلام 🖐 سلام 🖐 مرسی از توجه و نگاه زیباتون 😍😘
مشاهده در ایتا
دانلود
ایده واسه خانوم های خوش سلیقه و با حوصله تزیین زیبای سرویس بهداشتی 👌 ☺️ 💚 همیشه به‍🪷ار | Evergreen @Ever_green_n 🪷🪷🪷 منتظر روزمرگی ها و ترفنداتون هستم👇 @Helena_dd
یه ایده جالب واسه خنک نگه داشتن نوشیدنی مهمونی ☺️ کافیه داخل قالب های یختون یه گل قرار بدید که همراه با آب یخ بزنه 👏 💚 همیشه به‍🪷ار | Evergreen @Ever_green_n 🪷🪷🪷 منتظر روزمرگی ها و ترفنداتون هستم👇 @Helena_dd
هدایت شده از تبلیغات رویای گمشده
⚠️🚫فقط خانم های وارد شوند بدون اینکه همسرتون بفهمه بییایین اینجا👇🏾👏🏾😱 https://eitaa.com/joinchat/2343895831C8ea11cb9e8 🥮🥧🥮🥧🥮🥧🥮🥧🥮
همیشه به‍🪷ار | Evergreen
💙💙 -دخترم! عزیزکم! مهتاج همه چیو راجع‌به تو می‌دونه! خیلی دلش می‌خواد بتونه کمکت کنه سر و سامون بگی
💙💙 سعی کردم به خودم مسلط باشم .. دست و صورتمو شستم .. نفس عمیق کشیدم و با یه لبخند تصنعی رفتم سمت مهمونا! مهتاج و مادر سرگرم گفتگو با بقیه بودن. چششون که بهم افتاد همه نگرون حالمو پرسیدن! +عزیزم خوبی؟ -خوبم کتایون خانم! +چیزی شد یهو ریختی به‌هم؟ ما حرفی زدیم و کاری کردیم؟ -نه نه اصن! این چه حرفیه! فقط یه لحظه حس کردم حالم خوش نیس .. الان بهترم! مهتاج با دست اشاره زد بشینم کنارش. آروم رفتم سمتش! +بیا بشین دخترم! دو کلوم با هم اختلاط کنیم! -جانم! بفرمایید!
همیشه به‍🪷ار | Evergreen
💙💙 سعی کردم به خودم مسلط باشم .. دست و صورتمو شستم .. نفس عمیق کشیدم و با یه لبخند تصنعی رفتم سمت
💙💙 -سیمین همه چیو دربارهء تو به من گفته! حتا گفت که واسه آینده‌ت نگرانه! دوس داره سر و سامون بگیری .. واسه همینم من ازت پرسیدم قصد ازدواج داری یا نه! نکنه از حرف من ناراحت شدی؟ +نه اصلن! ممنونم از لطفتون! اما حقیقتش اینه من فعلن خیال ندارم ازدواج کنم! دلم می‌خواد نقاشیمو ادامه بدم و توو کارم پیشرفت کنم! -باشه دختر گلم! من دیگه در رابطه با ازدواج و این داستانا باهات حرف نمی‌زنم که خاطرت مکدر نشه .. خوبه عزیزم؟ +اختیار دارید! این چه حرفیه! کمی با هم حرف زدیم و بعد جمع رو ترک کردم و رفتم آشپزخونه تا میز شامو بچینم! پیک رستوران، پنج دیقه پیش سفارشا رو آورده بود و غذاها داغ داغ بودن! مادر هم واسه کمک به من اومد آشپزخونه و دوتایی غذاها رو ریختیم توو ظرف و همراه مخلفات و نوشیدنی گذاشتیم سر میز! میز غذاخوری یه گوشه از پذیرایی بود! وقتی از چیدن بساط شام فارغ شدیم .. مادر مهمونا رو صدا زد! وقتی اومدن سمت ما و چششون به غذاها افتاد .. همه با تشکر و قدردانی نشستن پشت میز و مشغول شدن! منم یه نگاهم به ساعت بود و یه نگاهم به در! انتظار سینا رو می‌کشیدم .. اما از شانس بدم انگاری امشب خیال نداشت بیاد خونه!
همیشه به‍🪷ار | Evergreen
💙💙 -سیمین همه چیو دربارهء تو به من گفته! حتا گفت که واسه آینده‌ت نگرانه! دوس داره سر و سامون بگیری
💙💙 سینا: بعد از ساعت‌ها چرخیدن بی‌هدف توو خیابونا .. به خودم که اومدم دیدم شب از نیمه گذشته! البته به مامان گفته بودم امشب دیر میام تا نگران نشه! مسیرو دور زدم و رفتم سمت خونه! وقتی رسیدم خدا رو شکر همهء مهمونا رفته بودن .. مامان انگاری خواب بود .. فقط نفس لم داده بود روو کاناپه و کتاب توو دستشو ورق می‌زد! نگاهی به ساعت انداختم .. از ۱ نیمه شب گذشته بود! آروم جوری که کسی نشنوه نفسو صدا زدم! +نفس! تو بیداری؟ چرا نخوابیدی دختر؟ دوباره هول و دست‌پاچه از جاش پرید و نگاه متعجبش خیره موند روو صورتم! این دختر چه‌ش بود؟ -سلام خوبید؟ هیچی خوابم نمی‌برد .. اومدم کمی کتاب بخونم .. شاید چشام خسته شه بتونم بخوابم! +مهمونا رفتن؟ -بله! شما چرا این‌قد دیر اومدید؟ یهو انگاری خودشم بابت سوالی که ازم پرسیده بود خشکش زد و چند لحظه سکوت کرد! -ببخشید یعنی منظورم اینه که شام نیومدید چرا؟ رفتاراش برام عجیب بود! حس غریب و غم‌انگیزی که خوابیده بود ته نگاهش .. ذهنمو درگیر کرد!
همیشه به‍🪷ار | Evergreen
💙💙 سینا: بعد از ساعت‌ها چرخیدن بی‌هدف توو خیابونا .. به خودم که اومدم دیدم شب از نیمه گذشته! البته
💙💙 +خوبی نفس؟ همین‌جوری کار داشتم نیومدم .. شامم یه چی خوردم بیرون! تو حالت خوبه؟ -نوش جان! خوبم مرسی! حس کردم دستاش می‌لرزه و صداش بغض داره! یه‌جور غمگینی زل زده بود بهم! یهو به خودش اومد .. نگاهشو ازم گرفت و خیره موند روو صفحهء کتاب! +ببینم کتابتو! ببینم چی می‌خونی نصفه شبی! یه نگاه انداختم به جلد کتاب! +«روش‌ها و نظریه‌های تاریخ هنر/آن دآلو» مث این‌که حسابی به هنر و کتابای هنری علاقه داری! درسته؟ -بله خیلی! همین‌طور که به نقاشی علاقه دارم! +تصمیم نداری ادامه تحصیل بدی توو همین رشته؟ -فعلن دغدغه‌های مهم‌تری دارم! به ادامه تحصیل فکر نمی‌کنم! دوباره محزون و غمناک زل زد توو چشام .. لبخند کم‌رنگ و بی‌جونی خودشو چپوند کنج لبش! -من با اجازه‌تون برم بخوابم! شب بخیر! منتظر نموند جوابشو بدم .. آروم و سلانه‌سلانه پله‌ها رو رفت بالا!
پر کن از باده ی چشمت، قدح صبحِ مرا... خود بگو من ز ِ تو سرمست شوم، یا خورشيد...؟ صبح زمستانی بخیر
میتونید پارچه های توری رو با چسب مایع به شمع بچسبونید 🎀 🌸 🎀 ✨ 💚 همیشه به‍🪷ار | Evergreen @Ever_green_n 🪷🪷🪷 منتظر روزمرگی ها و ترفنداتون هستم👇 @Helena_dd
💥 جهت ایده 💥 🎀 🌸 🎀 ✨ 💚 همیشه به‍🪷ار | Evergreen @Ever_green_n 🪷🪷🪷 منتظر روزمرگی ها و ترفنداتون هستم👇 @Helena_dd
تراس زیبا و باصفا 😍 🎀 🌸 🎀 💚 همیشه به‍🪷ار | Evergreen @Ever_green_n 🪷🪷🪷 منتظر روزمرگی ها و ترفنداتون هستم👇 @Helena_dd
تراس زیبا و باصفا 😍 🎀 🌸 🎀 💚 همیشه به‍🪷ار | Evergreen @Ever_green_n 🪷🪷🪷 منتظر روزمرگی ها و ترفنداتون هستم👇 @Helena_dd