امیرالمؤمنین علیه السلام:
شَتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ عَمَل تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَتَبْقَى تَبِعَتُهُ وَعَمَل تَذْهَبُ مَؤُونَتُهُ وَیَبْقَى أَجْرُهُ
🔻چقدر این دو عمل با هم متفاوتند:
عملى که لذتش مى رود و عواقب سوء آن باقى مى ماند و عملى که زحمتش مى رود و اجر و پاداشش باقى است.
حکمت ۱۲۱ نهج البلاغه
🔵 مسیر زنـدگـی | یـاد مــرگ
@zendegipasazzndegi
@zendegipasazzndegi
این عکس از لحظه به اسارت در آمدن قهرمان چزابه است .
سرباز وظیفه شهید ماشاءالله_پیل_افک در ادامه عملیات چزابه ، به تنهایی شش شبانه روز در مقابل و پشت جبهه دشمن بدون وقفه برای نجات تیپ ۷۷خراسان از محاصره، با دشمنان بعثی جنگید و آنقدر از مهمات ذخیره و دپو شده دشمن استفاده کرد تا مهمات آن محدوده به پایان رسید. آنگاه با لبان تشنه و بدن خسته و گرسنه، و چشم ترکش خورده ایی که ۶ شبانه روز نخوابیده بود، در محاصره دشمن قرار گرفت و به تنهایی به اسارت دشمن در آمد .
اين قهرمان ناشناخته ایران به تنهایی دو شبانه روز گردانهای زرهی و پیاده دشمن را زمین گیر کرد تا تیپ مشهد از محاصره، رهایی یابد.
دشمنان بعثی شکست خورده، خشم خود را ، با شکنجههای متعدد بر ایشان ، از جمله بریدن دو دست توانمندش از بازو، بیرون آوردن دو چشم او، شکستن دندان هایش، کندن پوست سر و جمجمه اش و همچنین کندن محاسن شریفش با پوست و گوشت صورتش، و با نشاندن صدها گلوله در پیکر پاکش، از او انتقام گرفتند.
❌پ.ن👈اگر در دفاع مقدس پیروز شدیم به دلیل مجاهدات این گونه بود و اگر امروز در مسائل فرهنگی در حال عقب نشینی مداوم هستیم به خاطر اینه که با وجود کلی ارگان نظارتی و امنیتی فضاحتهایی مثل اتفاق کیش رقم میخوره!
┄┅═❁﷽❁═┅┄
🌿 خاطرهی خانم دکتر نسرین ف — استاد فیزیک
«شبی که عدد هفت، معنای تازهای گرفت»
راستش هیچوقت فکر نمیکردم یه روزی بشینم و بنویسم که دارم هفتمین بچهم رو باردارم.
اونم من، خانم دکتر، استاد فیزیک دانشگاه تهران، زنی که یه روز فقط به معادلههای میدان مغناطیسی فکر میکرد، نه به لجبازیهای یه نوزاد با نصف شبهای بیخوابی مادرش.
شوهرم، «حمید»، خودش هم فیزیک خونده بود. آدم شوخطبعی بود، ولی توی دلش، یه ایمان عجیب داشت — از اون مدل مردایی که وسط سختی لبخند میزنن. همیشه میگفت: «نسرین، تو جهان رو بهتر از هرکسی میفهمی، ولی هنوز راز یه نوزاد رو اندازهی یک سطرش نمیدونی.»
با دوتا بچه زندگیمون در حال حرکت بود که، شد سهتا، شد پنجتا... و هر بار من میگفتم: «دیگه بسه، مغزم به اندازه کافی مشغوله!» اما اون فقط میخندید و میگفت: «مث فیزیکه، هر بار که فکر میکنی تهش رو فهمیدی، تازه شروعشه.»
وقتی ششمین پسرم سه ساله بود، خبر دادم که دوباره باردارم.
اون لبخند زد، ولی اون بار یهکم فرق داشت... نگران بود. گفت: «امیدوارم این نوزاد بیاد و خونهمون رو پر از صدا کنه، حتی اگه من نباشم.»
همون موقع رفتم توی کارهای روزمره، فکر کردم شوخی کرده، ولی چند ماه بعد چشمم سیاه شد.
توی مأموریت امداد داوطلبانه، جنگ ۱۲ روزه رفته بود که انگار همه چیز فریز شد... موندم و یه خونهی اجارهای توی نیاوران پایین، با شش تا فرزند و یه قلب ترکخورده.
روزای اول بعد از شهادتش نمیدونستم چطور باید نفس بکشم.
صبح میرفتم دانشگاه، سر کلاس دربارهی «نظریهی کوانتوم» درس میدادم، شب میرفتم خونهای که هر دیوارش با صدای بچهها پر میشد، اما وقتی چراغا خاموش میشد، خونه خالیتر از همیشه میشد.
بچههام کوچیک بودن، معصومانه منتظر بودن باباشون برگرده.
یه شب، پسر وسطیم ازم پرسید:
«مامان، چرا خدا بابا رو زودتر خواست؟ مگه خدا نمیدونه ما بهش نیاز داریم؟»
اون لحظه یه چیزی توی دلم شکست. دستش رو گرفتم و گفتم:
«خدا گفت من بابا رو میخوام، اما شماها رو گذاشته تا من بفهمم قوی بودن یعنی چی.»
حقیقتش، بارداری هفتم مثل کوهنوردی بود. دکتر گفته بود که بدنت خستهست، احتیاط کن، ولی من با هر تقلایی، با هر بوی شیر، با هر تپش، حس میکردم حمید کنارمه.
توی همون روزایی که اجارهخونه عقبافتاده بود، توی بازار دنبال ارزونترین سیسمونی بودم.
یه مادرِ دانشجوی دکترای خودم، وقتی فهمید من باردارم، یه جعبه آورد، گفت: «خانم دکتر، این لباسای نوزاد پسرمه، کوچیک شدن، اما تمیزن. بخواین برای شما.»
اون شب زار زدم، نه از دلسوزی، از عشق؛ از اینکه دنیا هنوز دلهایی داره کوچک، ولی بزرگتر از هر عظمت فیزیکی.
الان که دارم اینو مینویسم، هفتمین بچهم، یه دختر کوچولو، خوابیده کنارم.
با صدای نفسش، دانشگاه، مقالهها، جلسهها... همه برام یه جور دیگه معنی شدن.
دیگه نه حجابم سنگینه، نه نالیدن از سختی معنی داره. من از توی سختیها یه نور دیدم.
با شش تا پسر و یه دختر توی خونهی اجارهای، شاید زندگی مرفهی نداشته باشیم، ولی خوشبختیمون قابل اندازهگیری نیست…
شاید چون فهمیدم:
بچهها فقط نعمت خدا نیستن، یادآور ادامهی زندگیان، حتی وقتی یه زندگی تموم شده.
هر وقت یکی از شاگردام توی دانشگاه میگه:
«خانم دکتر، من هنوز نمیدونم بچهدار شم یا نه، سخته، هزینه داره...»
فقط لبخند میزنم و میگم:
«سخته، ولی ببین، من هنوز زندهام، هنوز میخندم، هنوز عشق دارم. سختی آدمو نمیکُشه، بینور بودن میکُشه. و هیچ نوری قشنگتر از صدای یه بچه نیست.»
شادی روح شهدای جنگ ۱۲ روزه صلوات
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :
سه نفر هستند که هنگام دیدار با خدا از هر دری که بخواهند وارد بهشت میشوند :
کسی که خوش اخلاق باشد.
کسی که هم در خلوت هم در حضور مردم از خدا بترسد.
کسی که جر و بحث را رها کند ، حتی اگر حق با او باشد.
اصولکافیج۲ص۳۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 اگر میخواهی بگریی ... 🔸
⚪️ امام رضا (علیهالسلام):
🔵 يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلاً مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ.
🔴 ای پسر شبیب! اگر میخواهی برای چیزی بگریی، برای حسین بن علی بن ابی طالب (علیهماالسلام) گریه کن؛ زیرا همانگونه که قوچ را سر میبرند آن حضرت را سر بریدند و از افراد خانواده او هجده مرد کشته شدند که در روی زمین نظیر نداشتند.
💬 عیون أخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۹۹.
🍃 ذڪر نٻڪ❤️
@zekrenik
🌸 امام علی (ع) میفرمایند:
🍁 يَتَفاضَلُ النّاسُ بِالعُلومِ و العُقولِ، لا بِالأموالِ و الاُصولِ.
برترى مردم بر يكديگر به دانشها و عقلهاست، نه به ثروتها و تبارها.
📚 غرر الحكم، ح ١١٠٠٩
🍃 ذڪر نٻڪ❤️
@zekrenik
16.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سخنان تند و بی سابقه ابوترابی نماینده نجف آباد در نقد قوه قضاییه: باید آقای اژهای به خاطر ترک فعلهایش مجازات شود!
@ghalamestannn
3.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔥 تحرک گسترده بیش از هزاران موتورسیکلتسوار با برافراشتن پرچمهای وابسته به گروههای تکفیری از جمله القاعده و جبههالنصره در مناطق مختلف بیروت به خصوص نزدیکی ضاحیه جنوبی بیروت فضای امنیتی لبنان را ملتهب نموده است. همزمان با این تحرکات زمینی، رژیم صهیونیستی روز گذشته مناطقی از جنوب را هدف حملات هوایی قرار داد؛ حملاتی که بهطور معناداری دقیقاً در لحظه اوجگیری این جابهجاییها انجام شد. این همزمانی، از نگاه ناظران، نشانهای آشکار از نوعی هماهنگی میدانی میان تحرکات داخلی گروههای افراطی و حمایت آتش خارجی از سوی رژیم صهیونیستی تلقی میشود. این رویداد نه یک اتفاق تصادفی، بلکه میتواند در چارچوب یک پیام امنیتی یا تمرین میدانی مشترک ارزیابی شود؛ پیامی که نشان میدهد هرگونه تحرک زمینی جریانهای تکفیری میتواند با پشتیبانی هوایی دشمن خارجی همراه باشد.
✍ حسین پاک
vaghtesahar
@ghalamestannn