eitaa logo
فضائل‌امیرالمومنین‌ و بقیه‌ الله
14.2هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
7.3هزار ویدیو
304 فایل
@admin_onlin110 پل 📣 فضیلت مولا کانال نشر فضایل👇 @FAZAYELL110 🤲اللهم احینی علی ما احییت علیه علی بن ابی طالب و امتنی علی مامات علیه علی بن ابی طالب علیه السلام. واحشرنا معه ، انّک سمیع الدّعاء🤲 👌لعن الله قاتلک ، حتی ترضی زهرا سلام الله علیها
مشاهده در ایتا
دانلود
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): قَتَلُوهُ وَ ضَيَّعُوهُ وَ عَرَضُوهُ لِلسِّبَاعِ وَ مَنَعُوهُ شُرْبَ مَاءِ الْفُرَاتِ الَّذِي يَشْرَبُهُ الْكِلَابُ وَ ضَيَّعُوا حَقَّ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ وَصِيَّتَهُ بِهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِهِ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: او (امام حسین علیه السلام) را كشته و بدن مباركش را در آن بيابان انداخته و در معرض درندگان گذاردند، از نوشيدن آب فرات كه سگ‏ها از آن مى‏آشاميدند او را منع كردند و بدين ترتيب حق رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را ضايع نموده و عمل به وصيّت و سفارشى كه آن وجود مبارك راجع به حضرتش به ساير افراد اهل بيتش نموده بود را ترك نمودند.. کامل الزیارات / باب صد و هشتم https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 از الان تا آخرت عمرت این کار رو ترک نکن عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): قَتَلُوهُ وَ ضَيَّعُوهُ وَ عَرَضُوهُ لِلسِّبَاعِ وَ مَنَعُوهُ شُرْبَ مَاءِ الْفُرَاتِ الَّذِي يَشْرَبُهُ الْكِلَابُ وَ ضَيَّعُوا حَقَّ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ وَصِيَّتَهُ بِهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِهِ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: او (امام حسین علیه السلام) را كشته و بدن مباركش را در آن بيابان انداخته و در معرض درندگان گذاردند، از نوشيدن آب فرات كه سگ‏ها از آن مى‏آشاميدند او را منع كردند و بدين ترتيب حق رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را ضايع نموده و عمل به وصيّت و سفارشى كه آن وجود مبارك راجع به حضرتش به ساير افراد اهل بيتش نموده بود را ترك نمودند.. کامل الزیارات / باب صد و هشتم https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
♻️مسیر طغیان و اطمینان♻️ «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ» (فجر، ۱۵) 🔰 «داستان انسان این گونه است که گاهی ربّش او را با نعمتی که به او می‌دهد، امتحان می‌کند.» 🔰 از همین‌جا طغیان شکل می‌گیرد. انسان ساده می‌گوید، خدا مرا تحویل گرفته‌است؛ اما خدا به او نعمت می‌دهد که با آن نعمت، او را امتحان کند. ❇️ نعمت‌هایی مثل پول، سلامتی، کسب و کار و زیبایی برای ورود به امتحان است. ⚠️ این‌ها ریشه‌های پنهان طغیان است. 🔰 علامه طباطبایی می‌فرمایند: «این آیات درباره طغیان مشرکین و بت‌پرستان نیست، این‌ها درباره طغیان مومنین است.» 🔰 فرد مومن، خدا را قبول دارد، تقدیر و رزق خدا را قبول دارد؛ ولی گمان می‌کند این نعمت‌ها پاداش است، درحالیکه اینها امتحان است، جزا نیست. ❇️ هم وقتی که نعمت دارد، «فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ» امتحان است و هم وقتی که «فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ.» این خاصیت انسانی است که به اطمینان نرسیده است و در امتحان طغیان می‌کند‼️ 💠 جبهه مقابل امام حسین علیه‌السلام، جبهه اهل طغیان و جبهه طاغوت است. 💠 جبهه سمت امام حسین علیه‌السلام جبهه اطمینان است و دل‌ها، گرم به خداست. ❇️ وقتی اهل طغیان نبودی، مظلوم و تنها می‌شوی، مثل مسلم ابن عقیل. 🔰 مسلم، اهل اطمینان و راضیه مرضیه بود. 🔰 نه روزی که سی هزار نفر با او بیعت کردند خودش را گم کرد و نه آن روزی که تنها شد. در هیچکدام طغیان نکرد، اینها اهل اطمینان بودند. 📌 برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات» برای دریافت صوت کامل این مبحث، اپلیکیشن تعالی را دانلود کنید. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): قَتَلُوهُ وَ ضَيَّعُوهُ وَ عَرَضُوهُ لِلسِّبَاعِ وَ مَنَعُوهُ شُرْبَ مَاءِ الْفُرَاتِ الَّذِي يَشْرَبُهُ الْكِلَابُ وَ ضَيَّعُوا حَقَّ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ وَصِيَّتَهُ بِهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِهِ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: او (امام حسین علیه السلام) را كشته و بدن مباركش را در آن بيابان انداخته و در معرض درندگان گذاردند، از نوشيدن آب فرات كه سگ‏ها از آن مى‏آشاميدند او را منع كردند و بدين ترتيب حق رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را ضايع نموده و عمل به وصيّت و سفارشى كه آن وجود مبارك راجع به حضرتش به ساير افراد اهل بيتش نموده بود را ترك نمودند.. کامل الزیارات / باب صد و هشتم https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali ✅عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): قَتَلُوهُ وَ ضَيَّعُوهُ وَ عَرَضُوهُ لِلسِّبَاعِ وَ مَنَعُوهُ شُرْبَ مَاءِ الْفُرَاتِ الَّذِي يَشْرَبُهُ الْكِلَابُ وَ ضَيَّعُوا حَقَّ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ وَصِيَّتَهُ بِهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِهِ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: او (امام حسین علیه السلام) را كشته و بدن مباركش را در آن بيابان انداخته و در معرض درندگان گذاردند، از نوشيدن آب فرات كه سگ‏ها از آن مى‏آشاميدند او را منع كردند و بدين ترتيب حق رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را ضايع نموده و عمل به وصيّت و سفارشى كه آن وجود مبارك راجع به حضرتش به ساير افراد اهل بيتش نموده بود را ترك نمودند.. کامل الزیارات / باب صد و هشتم https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
🔺🔺 در اعمال قبل و بعد از نماز ظهر و عصر جمعه...... 🙄☝️☝️☝️☺️☺️ نماز دو رکعتی مابین نماز ظهر و عصر جمعه برای رفع فتنه و بیماری و شر در طول هفته ☝️☝️☝️☝️🙄☺️☺️🌹 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): قَتَلُوهُ وَ ضَيَّعُوهُ وَ عَرَضُوهُ لِلسِّبَاعِ وَ مَنَعُوهُ شُرْبَ مَاءِ الْفُرَاتِ الَّذِي يَشْرَبُهُ الْكِلَابُ وَ ضَيَّعُوا حَقَّ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ وَصِيَّتَهُ بِهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِهِ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: او (امام حسین علیه السلام) را كشته و بدن مباركش را در آن بيابان انداخته و در معرض درندگان گذاردند، از نوشيدن آب فرات كه سگ‏ها از آن مى‏آشاميدند او را منع كردند و بدين ترتيب حق رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را ضايع نموده و عمل به وصيّت و سفارشى كه آن وجود مبارك راجع به حضرتش به ساير افراد اهل بيتش نموده بود را ترك نمودند.. کامل الزیارات / باب صد و هشتم https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
والله از هرکسی بجز آیه الله العظمی بهجت این جمله را میشنیدم،حس میکردم شاید غلو کرده باشد این کیست ... عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): قَتَلُوهُ وَ ضَيَّعُوهُ وَ عَرَضُوهُ لِلسِّبَاعِ وَ مَنَعُوهُ شُرْبَ مَاءِ الْفُرَاتِ الَّذِي يَشْرَبُهُ الْكِلَابُ وَ ضَيَّعُوا حَقَّ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ وَصِيَّتَهُ بِهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِهِ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: او (امام حسین علیه السلام) را كشته و بدن مباركش را در آن بيابان انداخته و در معرض درندگان گذاردند، از نوشيدن آب فرات كه سگ‏ها از آن مى‏آشاميدند او را منع كردند و بدين ترتيب حق رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را ضايع نموده و عمل به وصيّت و سفارشى كه آن وجود مبارك راجع به حضرتش به ساير افراد اهل بيتش نموده بود را ترك نمودند.. کامل الزیارات / باب صد و هشتم https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
◾️به خدا سخت است بر من که ببینم تو از عطش بال‌ بال می‌زنی... در نقلی آمده است: ظهر عاشورا وقتی که سیدالشهداء علیه‌السلام به جهت وداع به خیمه مخدّرات قدم گذاشتند، هر یک را به نوعی تسلی می‌دادند؛ در آن اثناء، دختر سه ساله آن حضرت از شدت عطش فریاد بر آورد: يا أبتاه العطش العطش... آن حضرت از بی تابی آن طفل،به گریه در آمد و او را در آغوش کشید و صورتش را بوسید وفرمود: اِصبري يٰا بُنيّة حتّى أتيكِ بِالماء ▪️ای دختر من! صبر کن تا من بروم و برای تو آبی بیاورم. پس آن حضرت وداع کرد و پا به سوی میدان گذاشت ؛ آن دختر بر در خیمه به انتظار نشست؛ چون آن حضرت از میدان برگشت و به خیمه‌ها رسید، آن دختر مضطر همینکه چشمش به بابای خودش افتاد، بی‌اختیار خود را بر دامن آن بزرگوار انداخته و عرضه داشت: يا أبَتاه لعَلّكَ اٰتَيتَنی بِالماء! ▪️ای پدرجان! امیدوارم از برای من جرعه آبی آورده باشی؛ در اینجا بود که سیدالشهداء علیه‌السلام دیگر نتوانست جلوی گریه خود را بگیرد و صدای گریه حضرت بلند شد؛ آن دختر هم با گریه پدر گریه‌اش گرفت. سیدالشهداء علیه‌السلام او را در برگرفت و روی او را بوسید و اشک چشمش را پاک کرده و فرمود: وَاللّه‌ِ يَعِزُّ عَلَىَّ تَلهّفُكِ ▪️به خدا قسم، بر من سخت است ببینم که از عطش، بال بال می‌زنی! پس آن حضرت انگشت خود را در دهان آن صغيره تشنه‌کام گذاشت و او را تسلی داد. 📚مخزن البکاء ص۶۴۳ 📚بحرالمصائب،ج۵ ص۹۹ https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
◼️ همه آمدند استقبال الّا زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها... وقتی که سیدالشهدا علیه السلام ، نعش مطهر عون و محمد علیهماالسلام،را از میان میدان به خیمه‌گاه آورد، مخدرات همگی به استقبال آن دو شهید بیرون دویدند مگر زینب کبری علیهاالسلام؛ که از خیمه ها بیرون نمی‌آمد ( تا مبادا برادر از روی او خجل باشد) و فقط در همان جا نشسته و اینگونه دعا می‌نمود: ای خداوند محمود! این طایفه عاد و ثمود را در دنیا و آخرت به بدترین بلا مبتلا گردان و انتقام آل محمد صلی‌الله علیهم اجمعین را از ایشان بگیر. 📚 بحرالمصائب ج٣ص١٧٢ https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
◼️ من شما را همانند اسماعیل ذبیح، قربانی برادرم خواهم کرد ... نقل کرده‌اند: وقتی که ظهر عاشورا، حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها، مشاهده نمود که برادرش لحظه‌به‌لحظه تنها تر می شود، خطاب به دو جوان خود فرمود: بروید و به یاریِ دایی غریب‌تان بشتابید. 🔻دو برادر دست هم را گرفتند و به حضور امام مشرّف شدند و اجازه میدان طلبیدند. اما سیدالشهدا علیه السلام چون نگاهش به آن تو گل رعنا افتاد، فرمود: ای نور دیدگان من! پدر شما عبدالله، چشم انتظار و مادر دل شکسته شما، بعد از من بی پناه خواهد شد. یک داغ بس است برای قبیله‌ای! اکنون من شما را مرخص نمودم که تا نزد مادر خود باشید و بعد از من در گرفتاری ها و بلاها او را یاری و غمخواری نمایید. ▪️عون و محمد تا اینگونه سخنان دایی خود را شنیدند، ناله و شیون سر دادند که زمین و زمان را به لرزه درآورد. در آن هنگام زینب کبری علیهاالسلام، بی اختیار از خیمه ها بیرون آمد و دست بر گردن دو جوان خود انداخت و اشک از چشمانش جاری شد و فرمود: شتاب و اضطراب نکنید! اگرچه برادرم به خاطر من به شما اجازه میدان نمی دهد اما من شما را همانند اسماعیل، همان قربانی کوه منا، شهید راه برادرم خواهم کرد. پس آنها را به خیمه ها آورد و کاکل و موی آنها را پریشان کرد گریبان آنها را چاک داد و اشک چشمانش را به موی پریشان آن دو جوانش مالید و لباس رزم بر تن آنها کرد و آنها را به خدمت برادر آورد. سیدالشهدا علیه السلام، تا حال خواهر و دو نوگل خواهرش را دید، ناله ای کشیده و از چشمانش اشک سرازیر شد و فرمود: ای خواهر من! بعد از من این دو جوان باید بمانند و انیس و غمگسار تو باشند. اما آنقدر زینب کبری علیهاالسلام، اصرار کرد تا در نهایت سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام به فرزند بزرگ آن مظلومه یعنی محمد اجازه میدان داد. 📚 بحرالمصائب ج٣ ص١۶٩ https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
◾️ بابا نمی‌دانم... از جان من این زجرِ زجرآور چه می‌خواهد؟! ⚡️ مصیبت جانسوزِ جاماندن سه‌ساله آل الله از قافله و اذیت‌های زجر ملعون... راوی گوید: چون اسراء را به سمت شام می‌بردیم، در نزدیکی شهر «عسقلان» هوا بسیار گرم شد؛ لشکر پیوسته به اسبان خود آب می‌دادند و بقیه آب را بر روی زمین می‌ریختند و به اسراء نمی‌دادند. دختر خردسال حسین علیه‌السلام که فاطمه صغری (رقیه سلام‌الله‌علیها) نام داشت، خود را به سایه بوتهٔ خاری رسانید و در زیر همان سایه خوابش برد. وَ تَرکُوها وَ ارْتَحَلوا عَنها ▪️لشکر از آن وادی کوچ کرده و آن دختر را فراموش کردند. در مسیر، ناگهان زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها متوجه شد که آن نازدانه از قافله جا مانده است، فَبَکتْ و نادَت: ▪️لذا صدای گریه‌ آن بانو بلند شد و فریاد برآورد: یٰا قَوم! بِاللّهِ عَلیکم إصبِروا هُنَیئةً، فَقَد افتَقَدَتْ إبنَةُ أخی و قُرّةُ عَینی ▪️ای قوم! شما را به خدا قسم می‌دهم که کمی صبر کنید؛ دختر برادر و نور چشمم گم شده است. همهمه در بین لشکر بالا گرفت؛ در آن اثنا ، ملعونی به نام «زجر بن قیس» صدایش را بلند کرد و گفت: من می‌روم و هر گونه باشد آن دخترک را می‌آورم. 🔻 راوی گوید: من همراه زجر به عقب قافله به راه افتادیم؛ از همان دور، نگاهم به آن دخترک افتاد؛ از جای برخاسته بود و دست بر روی سرش گذاشته بود؛ گاهی به اطراف نگاه می‌کرد و گاه می‌نشست؛ گاه می‌دوید و بر روی زمین می‌افتاد و فریاد می‌کشید: یٰا عمّاه! یٰا عَمّتاه! یا أبتاه! یا أُختاه! یا أخاه.... گاه دیگر نمی‌توانست راه برود و بر روی ریگ‌های گرم بیابان می‌غلطید و پاهایش را با دست می‌گرفت. دیدم که تکه‌ای از لباسش را پاره کرد و از شدت حرارت ریگ‌ها، به کف پای خود پیچید. 🔻در همین حال بود که زجر به او رسید و با تازیانه‌اش بر تن آن دختر زد و بر سر او فریاد کشید: برخیز که اسبم هلاک شد تا تو را پیدا کردم! بعد دیدم که بر صورت آن دختر سیلی زد و آن دختر ناله « وا أبتاه! وا علیاه!» سر می‌داد. در آخر آن دخترک را بر عقب اسب خود انداخت و حرکت کرد. چون به قافله رسید آن دختر را از همان بالای اسب ، در عقب قافله بر روی زمین انداخت. 📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۹۹ 📚سرورالمومنین (نسخه خطی) ص۱۶۳ https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
◼️ وقتی که فرمانده سپاه ابن زیاد لعین، صورت بر پای ذوالجناح می‌نَهَد و سر تعظیم در برابر سیدالشهدا علیه‌السلام فرود می‌آورد... در نقلی چنین آمده است: اِنَّ الْحُرَّ لَمّا دَنَیٰ نَحوَ الْحسینِ، نَزَلَ عَن جَوادهِ و قَبَّلَ رِکابَه ثُمَّ وَضَعَ وَجْهَهُ عَلیٰ سُنْبُکِ فَرَسِهِ فَبَکیٰ و جَزَعَ ▪️وقتی که حرّ نزدیک امام حسین علیه‌السلام رسید از اسب پیاده شد و رکاب آن حضرت را بوسید و صورت به سُم اسب آن حضرت گذاشت و شروع کرد به گریه و بی تابی و عرض کرد: یابن رسول الله، برایم تمرّد و طغیان و عصیان لشکر شیطان روشن شد. اَتَیتُکَ نادِماً و أنتَ مَعدَنُ الْجُودِ وَ الْاِحْسانِ، فَاقْبَلْ عُذرِی وَ تَجاوَزْ ع‍‌‍َنِ الَّذِی صَنَعتُ بِکَ. اَلْاَمان بِما صَدرَ عَنِّی اِلَیکَ مِنَ الرُّجُوعِ مِن هٰذَا الْمَکانِ ▪️حال پشیمان آمده‌ام و شما معدن جود و احسان هستید. عذر مرا بپذیر و از کاری که انجام داده‌ام درگذر. امانم بده از کاری که از من سر زد و نگذاشتم از اینجا بروید. 📚 مقتل الحسين و مصرع اهل بیته ص٨٢ 📚 بحرالمصائب ج۴ ص۴٧ https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
◾️ محبّت بی‌نظیر سیدالشهدا علیه‌السلام به حرّ بن یزید ریاحی... ⚡️تو مهمان مایی و برای جنگ، کمی صبر کن... نقل کرده‌اند: وقتی که سیدالشهدا علیه السلام، سر حرّ را بالا گرفت و از توبه او استقبال نمود، حر عرض کرد: ای مولای من! فدای تو گردم! مرا رخصت ده تا جانم را در پیش پای مبارکتان فدا نمایم. سیدالشهدا علیه السلام فرمودند: تو مهمان مایی! هنوز رایحه راحت از جانب ما به مشامت نرسیده است؛ پس کمی صبر کن تا ابتدای جنگ از جانب غیر از تو باشد. 🔻حرّ گفت: چون اول من بر سر راه شما آمده‌ام، می‌خواهم که اول کسی باشم که در راه محبت شما کشته می‌شود. شاید بدین عمل رتبه کسانی را يابم که با جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله مصافحه می‌کنند. پس امام علیه‌السلام به او اذن میدان دادند. 📚ریاض المصائب(خطی) ص١٧٩ 📚محرق القلوب ص٣۵۵ 📚بحرالمصائب ج۴ص۴٩ https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
◾️ محبّت بی‌نظیر سیدالشهدا علیه‌السلام به حرّ بن یزید ریاحی... ⚡️تو مهمان مایی و برای جنگ، کمی صبر کن... نقل کرده‌اند: وقتی که سیدالشهدا علیه السلام، سر حرّ را بالا گرفت و از توبه او استقبال نمود، حر عرض کرد: ای مولای من! فدای تو گردم! مرا رخصت ده تا جانم را در پیش پای مبارکتان فدا نمایم. سیدالشهدا علیه السلام فرمودند: تو مهمان مایی! هنوز رایحه راحت از جانب ما به مشامت نرسیده است؛ پس کمی صبر کن تا ابتدای جنگ از جانب غیر از تو باشد. 🔻حرّ گفت: چون اول من بر سر راه شما آمده‌ام، می‌خواهم که اول کسی باشم که در راه محبت شما کشته می‌شود. شاید بدین عمل رتبه کسانی را يابم که با جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله مصافحه می‌کنند. پس امام علیه‌السلام به او اذن میدان دادند. 📚ریاض المصائب(خطی) ص١٧٩ 📚محرق القلوب ص٣۵۵ 📚بحرالمصائب ج۴ص۴٩ https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali