زنها و بچهها را یکی یکی
سوار محمل ها و مرکبها کرد
همه که سوار شدند
نوبت به خودش رسید ...
عقیله بنی هاشم
میخواهد سوار محمل شود
یکی باید رکاب بگیرد
یکی باید شانه هایش را
تکیهگاه دستان زینب کند
مَحرمی باید جلو بیاید ...
سر چرخاند سمت نیزهها
مَحرمها همه سرهایشان
بالای نیزهها بود ...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
@Fahma_KanoonTaha
16.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ارسالی_مخاطبان
معجون هندی درمان کرونا 😳
طرز تهیه معجون هندی برای درمان و پیشگیری از بیماری کرونا
برای دوستان و آشنایان خودتون بفرستید شاید کسی واقعاً به این مطالب نیاز فوری داشته باشه!
شاید با ارسال همین ویدیو بتونید جون خیلیارو نجات بدید ❤️👌
👤 دکتر زنده دل
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
#سلحشوران_عاشورا 🏴 حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) و به یاد آر آن زمان که هیچ یار و یاوری برای او نما
#سلحشوران_عاشورا
🏴 حضرت زینب(س) بانویی که از مردها مردتر بود...
@Fahma_KanoonTaha
۶ خصوصیت از شیرزن کربلا
🏴 از مقام صبر و رضا تا عبادت بیمثال
زینب عالم معلم ندیده...
👆🏼ورق بزنید
@Fahma_KanoonTaha
🍃 یکی از مداحان تعریف می کرد چای ریز مسجدمان فوت کرد، سر مزارش رفتم، گفتم: یه عمر نوکری کردی برای ارباب بیکفن، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام...
بیا بهم بگو ارباب برایت چه کرد...؟!
ایشان میگفت دو سه شب از فوتش گذشته بود که خوابش را دیدم و گفتم مشت علی چه خبر؟ گفت: الحمدلله جام خوبه، ارباب این باغ و قصر رو بهم داده و دیدم عجب جای قشنگی بهش دادند...
گفتم: بگو چی شد؟ چی دیدی؟ گفت: شب اول قبرم امام حسین علیه السلام آمد بالای سرم، صدا زد آقا مشهدی علی خوش آمدی، مشهدی علی توی کل عمرت ۱۲ هزار و ۴۲۷ تا برای ما چایی ریختی ...
🌿این عطیه و هدیه ما رو فعلاً بگیر تا روز قیامت جبران کنیم...!
میگفت دیدم مشت علی گریه کرد، گفتم دیگه چرا گریه میکنی؟ گفت: اگر میدانستم ارباب این قدر دقیق حساب نوکری من رو داره، برای هر نفر هم شخصاً چایی می ریختم، هم چایی می بردم...
عزیزانم: نوکری خود را دست کم نگیرید...
✖️چیزی در این دستگاه کم و زیاد نمی شود و هر کاری ولو کوچک برای حضرت زهرا سلام الله علیها و ذرّیه مطهرش انجام دهیم چنان جبران می کنند که باورمان نمی شود...
#استاد_مظاهری
#نشر_حداکثری
@Fahma_KanoonTaha
🔴 عباس بابایی؛ جوان حزباللهی که مخالفان انقلاب را هم جذب می کرد
✍ رهبر انقلاب: سال ۶۱ شهید بابایی را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکاری اصفهان.
درجهی این جوان حزباللهی سرگردی بود، که او را به سرهنگ تمامی ارتقاء دادیم.
آنوقت آخرین درجهی ما سرهنگ تمامی بود.
مرحوم بابایی سرش را میتراشید و ریش میگذاشت.
بنا بود او این پایگاه را اداره کند.
کار سختی بود.
دل همه میلرزید؛ دل خود من هم که اصرار داشتم، میلرزید، که آیا میتواند؟ اما توانست.
وقتی بنیصدر فرمانده بود، کار مشکلتر بود.
افرادی بودند که دل صافی نداشتند و ناسازگاری و اذیت میکردند؛ حرف میزدند، اما کار نمیکردند؛ اما او توانست همانها را هم جذب کند.
خودش پیش من آمد و نمونهیی از این قضایا را نقل کرد.
خلبانی بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم شهید شد.
او جزو همان خلبانهایی بود که از اول با نظام ناسازگاری داشت.
شهید عباس بابایی با او گرم گرفت و محبت کرد؛ حتی یک شب او را با خود به مراسم دعای کمیل برده بود؛ با اینکه نسبت به خودش ارشد هم بود.
شهید بابایی تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمامِ چند ساله بود؛ سن و سابقهی خدمتش هم بیشتر بود.
در میان نظامیها این چیزها خیلی مهم است.
یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایی شده بود.
شهید بابایی میگفت دیدم در دعای کمیل شانههایش از گریه میلرزد و اشک میریزد.
بعد رو کرد به من و گفت: عباس! دعا کن من شهید بشوم! این را بابایی پس از شهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد.
۸۳/۱۰/۲۳
@Fahma_KanoonTaha
📚 #معرفی_کتاب |حماسه امام سجاد(ع)
🔻همین الان چشمتان را ببندید و به این فکر کنید که در افکار عمومی چه تصویری از حضرت امام سجاد(ع) شکل گرفته است! متاسفانه بخش اعظم این تصویر، ایشان را یک شخصیت منزوی و منفعل تصور میکنند که پس از حادثه عظیم عاشورا در مدینه و گوشهای از جهان اسلام از وقایع و حوادث منتزع شده و صرفا به عبادت و نیایش مشغول بودهاند.
🔹کتاب «حماسه امام سجاد(ع)» به عنوان یک اثر در تشریح سیره امام سجاد(ع) دقیقا در نقطه مقابل این تصور نادرست است.