مثل نیمکت نشین ها
اگر خوب بازی نکنی تعویضت می کنند
#سبک_زندگی
@Fahma_KanoonTaha
♥️ #یا_محـمد(ص)
واژهای برای همیشهست نام تو
«ثبت است بر جریدۀ عالم دوام تو»
🦋 مبعث پیامبر مهربانی ها بر شما مبارک
@Fahma_KanoonTaha
امشب قلم زدند پریشانی مرا
با تو رقم زدند مسلمانی مرا
قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده
توحید را نشان زمین و زمان بده
قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات
این مردههای روی زمین را تکان بده
قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر
اندازه شعور پرم آسمان بده
آخر چه قدر قوم پسر دار میشوند
دختر به دست دامن این مادران بده
جز با صدای عشق مسلمان نمیشوم
پس لطف کن خودت درِ گوشم اذان بده
قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس
هر که ادلّه خواست علی را نشان بده
تو آسمان مکهای و ماه تو علی ست
تنها دلیل روشنیِ راه تو علی ست
مکه گرفته بوی خدا از دعای تو
پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو
پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند
دست توسل همگان بر عبای تو
امشب فرشتهها همه پرواز میکنند
اطراف آستانه غار حرای تو
از این به بعد چشم تمام قنوتها
ایمان میآورند به یا ربّنای تو
از این به بعد شمس و قمر روی دست تو
از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو
پرواز با دو بال میسر شود، بلی
قرآن برای توست، علی هم برای تو
احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی
حالا تمام دار و ندار خدا شدی
علی اکبر لطیفیان
@Fahma_KanoonTaha
⭐️ بزرگترین رحمت برای بشر
🔺 رهبر انقلاب: فرستادن پیامبران، ارسال پیغمبران برای هدایت انسان، برای رساندن انسان به نقطهی اوج، بزرگترین رحمت پروردگار در حقّ بشر است و اوج این حرکت در بعثت پیغمبر اکرم بود. ۱۳۹۷/۰۱/۲۵
🌷 #بعثت_رحمت
@Fahma_KanoonTaha
بت و بتخانه همه ذڪر خدا مے گویند
سخن از اقرأ و از غار حرا مے گویند
حمد حق، مدح رسول دو سرا مے گویند
خلق عالم همه تبریک به ما مے گویند
مبعث رسول اڪرم (ص) بر همگان مبارک باد
@Fahma_KanoonTaha
📚 کوه حرا
در کشور عربستان و در شهر مکّه، کوهی وجود دارد که نام آن «حَرا» است. در بالای این کوه، غاری کوچک قرار دارد که قسمتی از آن را نور خورشید روشن می کند و قسمت های دیگرش، تاریک است. کسانی که به زیارت خانه خدا و سفر حج می روند، یکی از جاهایی که حتماً به دیدنش می روند، غار حرا است؛ چون آن مکان، جایی است که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله روزها و شب های زیادی به آن جا می رفت و به راز و نیاز با خدا مشغول می شد.
💌 راز آن شب
سالیان دور در یکی از شب های پایانی ماه رجب، در گوشه ای از شهر مکه و در قله کوهی به نام حرا، اتفاق بزرگی افتاد؛ اتفاقی که سرنوشت انسان ها را عوض کرد و مژده بزرگی برای آدم ها آورد. در آن شب، حضرت محمد صلی الله علیه و آله که ۴۰ ساله بود، در غار حرا مثل شب های دیگر مشغول عبادت و راز و نیاز با خدای مهربان بود. ناگهان دید فرشته ای زیبا وارد غار شد. فرشته نزدیک و نزدیک تر می شد. از چهره اش پیدا بود که خبر مهمی دارد. نام آن فرشته جبرئیل بود.
💌 پیامبر و فرشته
«جبرئیل امین»، فرشته پیام رسان خداوند، به غار حرا نزد پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله رفت تا خبر مهمی را به او بگوید. جبرئیل نوشته ای به همراه خود آورده بود و از حضرت محمد صلی الله علیه و آله می خواست تا آن را بخواند. پیامبر فرمود: «نمی توانم بخوانم.» فرشته دوبار دیگر از پیامبر خواست تا نوشته را بخواند و سرانجام لب های آسمانی پیامبر مشغول خواندن شد. چه جمله های زیبایی بود!
💌 بخوان به نام خدا
شب مبعث یعنی شبی که فرشته بزرگ «جبرئیل» به دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله در غار حرا رفت، شب آغاز یک مأموریت بزرگ و مهم بود. فرشته آمده بود تا به حضرت محمد صلی الله علیه و آله خبر پیامبر شدنش را از سوی خداوند اعلام کند. او از پیامبر خواست تا اولین کلمه های دین جدید، اسلام، را بخواند. آن کلمه ها، آیه های اولین سوره قرآن بودند: «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید…»
💌 آغاز راه
وقتی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله اولین آیه های قرآن را خواند، فرشته مهربان نگاهی به پیامبر کرد و گفت: «ای محمد! تو فرستاده خدایی و من جبرئیل هستم» او با این جمله، آغاز یک مأموریت مهم را به پیامبر اعلام کرد. پیامبر مأمور شده بود تا مردم را از گمراهی و بدبختی نجات دهد و به سوی سرزمین ستاره ها و خوشبختی راهنمایی کند.
💌 دین دانش و پاکی
اولین سخنانی که جبرئیل از سوی خداوند برای پیامبر آورد، نشان می داد که انسان ها به یک دین و برنامه جدید که کامل ترین و آخرین دین خدا بود، دعوت شده اند. دینی که دانایی و پاکی از مژده های آن بود. دینی که از مردم می خواست تا از گمراهی و نادانی دست بردارند و به خواندن و یادگیری و دانایی روی بیاورند و تلاش کنند تا پاک ترین انسان ها شوند. این برنامه برای همه انسان ها بود و پیامبر مأمور شده بود تا آن پیام را به گوش همه مردم برساند.
💌همیشه با خدا
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله از همان کودکی به یاد خدا بود و با او صحبت می کرد. زمانی که چهارساله بود و در صحرا پیش دایه خود حلیمه زندگی می کرد، روزی از مادر خواست که همراه برادران خود، به گردش برود. حلیمه لباس های محمد صلی الله علیه و آله را مرتب کرد و او را آماده گردش ساخت. پیش خود فکر کرد که نکند دیوهای صحرا به او آسیب برسانند؛ به همین خاطر، مهره ای را با نخ به گردن پیامبر آویزان کرد تا از او محافظت کند؛ چون فکر می کرد آن مهره ها توانایی این کار را دارند. محمد صلی الله علیه و آله مهره را از گردن بیرون آورد و به حلیمه گفت: «نیازی به این مهره ها نیست؛ مادر جان! خدای من، همیشه با من است و از من مواظبت می کند.»
💌 پیامبر خوبی ها
مردم در زمان پیامبر، کارهای زشتی می کردند؛ مثلاً بت هایی ساخته بودند و آن ها را داخل کعبه گذاشته بودند. آنها فکر می کردند که بت ها خدایند و به آنها کمک می کنند. همچنین بچه های دختر را همین که به دنیا می آمدند، زنده زنده در خاک می کردند. به بهانه های کوچک با هم جنگ می کردند و تعداد زیادی کشته می شدند، دزدی می کردند، همدیگر را اذیت می کردند و کارهای زشت دیگر.
خداوند، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به سوی مردم فرستاد تا به آنها کارهای خوب یاد دهد. به آنها بگوید که بت هایی که خودشان ساخته اند، هیچ قدرتی ندارند. به آنها یاد بدهد که دخترها با پسرها فرقی ندارند، از آنها بخواهد که با هم مهربان باشند، جنگ و دزدی نکنند. پیامبر آمده بود که خوبی ها را کامل کند و مردم را به انجام آنها تشویق کند».
@Fahma_KanoonTaha