eitaa logo
فاطمی
423 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
168 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۲۷ ارتباط با مدیر کانال 👈 @farezva
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😷 استفاده از ماسک هنگام ورزش اختلالی در اکسیژن‌رسانی ایجاد نمی‌کند 💢 درست است که از زدن ماسک هنگام دویدن یا دوچرخه سواری احساس خوبی ندارید و فکر می‌کنید نفستان را تنگ می‌کند. اما محققان نتایج دو مطالعه مجزا و یک تحقیق عملی را بررسی کردند و به این نتیجه رسیده‌اند که ماسک ها جریان اکسیژن فرد سالم را محدود نمی کنند و عملکرد ریه را در حین ورزش شدید مختل نمی کنند. این در حالی است که استفاده از ماسک هنگام ورزش گسترش قطرات تنفسی ویروسی را محدود می‌کند. 💢 یافته های محققان نشان می دهد افراد می توانند در هنگام ورزش شدید ماسک بزنند ، بدون اینکه اثرات مخربی روی عملکرد بدن داشته باشد و یا حتی کوچک‌ترین اثر منفی بر اکسیژن رسانی به خون و عضله داشته باشد.
✍️ 💠 تا بیمارستان به جای او هزار بار مُردم و زنده شدم تا بدن نیمه‌جانش را به اتاق عمل بردند و تازه دیدم بیمارستان مجسم شده است. جنازه مردم روی زمین مانده و گریه کودکان زخمی و مادران‌شان دل سنگ را آب می‌کرد. چشمم به اشک مردم بود و در گوشم صدای سعد می‌آمد که به بهانه رهایی مردم مستانه نعره می‌زد :«بالرّوح، بالدّم، لبیک سوریه!» و حالا مردم سوریه تنها قربانیان این بدمستی سعد و هم‌پیاله‌هایش بودند. 💠 کنار راهروی بیمارستان روی زمین کِز کرده بودم و می‌ترسیدم مصطفی مظلومانه شود که فقط بی‌صدا گریه می‌کردم. ابوالفضل بالای سرم تکیه به دیوار زده و چشمان زیبایش از حال و روز مردم رنگ شده بود که به سمتش چرخیدم و با گریه پرسیدم :«زنده می‌مونه؟» 💠 از تب بی‌تابی‌ام حس می‌کرد دلم برای مصطفی با چه ضربانی می‌تپد که کنارم روی زمین نشست و به جای پاسخ، پرسید :«چی‌کاره‌اس؟» تمام استخوان‌هایم از ترس و غم می‌لرزید که بیشتر در خودم فرو رفتم و زیرلب گفتم :«تو پارچه فروشه، با جوونای شیعه از حرم (علیها‌السلام) دفاع می‌کردن!» 💠 از درخشش چشمانش فهمیدم حس دفاع از به کام دلش شیرین آمده و پرسیدم :«تو برا چی اومدی اینجا؟» طوری نگاهم می‌کرد که انگار هنوز عطش دو سال ندیدن خواهرش فروکش نکرده و همچنان تشنه چشمانم بود که تنها پلکی زد و پاسخ داد :«برا همون کاری که سعد ادعاش رو می‌کرد!» 💠 لبخندی عصبی لب‌هایش را گشود، طوری که دندان‌هایش درخشید و در برابر حیرت نگاهم با همان لحن نمکین طعنه زد :«عین آمریکا و اسرائیل و عربستان و ترکیه، این بنده خداها همه‌شون می‌خوان کنار مردم سوریه مبارزه کنن! این که می‌بینی با خمپاره و انتحاری افتادن به جون زن و بچه‌های سوریه، معارضین صلح‌جو هستن!!!» و دیگر این حجم غم در سینه‌اش جا نمی‌شد که رنگ لبخند از لبش رفت و غریبانه شهادت داد :«سعد ادعا می‌کرد می‌خواد کنار مردم سوریه مبارزه کنه، ولی ما اومدیم تا واقعاً کنار مردم سوریه جلو این حرومزاده‌ها کنیم!» 💠 و نمی‌دانست دلِ تنها رها کردن مصطفی را ندارم که بلیطم را از جیبش درآورد، نگاهی به ساعت پروازم کرد و آواری روی سرش خراب شد که دوباره نبودنم را به رخم کشید :«چقدر دنبالت گشتم زینب!» از صدایش دلم لرزید، حس می‌کردم در این مدتِ بی‌خبری از خانواده، خبر خوبی برایم ندارد و خواستم پی حرفش را بگیرم که نگاه برّاق و تیزش به چشمم سیلی زد. 💠 خودش بود، با همان آتشی که از چشمان سیاهش شعله می‌کشید و حالا با لباس سفید پرستاری در این راهرو می‌چرخید که شیشه وحشتم در گلو شکست. نگاهش به صورتم خیره ماند و من وحشتزده به پهلوی ابوالفضل کوبیدم :«این با تکفیری‌هاس!» از جیغم همه چرخیدند و بسمه مثل اسفند روی آتش می‌جنبید بلکه راه فراری پیدا کند و نفهمیدم ابوالفضل با چه سرعتی از کنارم پرید. 💠 دست بسمه از زیر روپوش به سمت کمرش رفت و نمی‌دانستم می‌خواهد چه کند که ابوالفضل هر دو دستش را از پشت غلاف کرد. مچ دستانش بین انگشتان برادرم قفل شده بود و مثل حیوانی زوزه می‌کشید، ابوالفضل فریاد می‌زد تا کسی برای کمک بیاید و من از ترس به زمین چسبیده بودم. 💠 مردم به هر سمتی فرار می‌کردند و دو مرد نظامی طول راهرو را به طرف ما می‌دویدند. دستانش همچنان از پشت در دستان ابوالفضل مانده بود، یکی روپوشش را از تنش بیرون کشید و دیدم روی پیراهن قرمزش کمربند به خودش بسته که تنم لرزید. ابوالفضل نهیب زد کسی به کمربند دست نزند، دستانش را به دست مرد دیگری سپرد و خودش مقابل بسمه روی زمین زانو زد. 💠 فریاد می‌زد تا همه از بسمه فاصله بگیرند و من می‌ترسیدم این کمربند در صورت برادرم منفجر شود که با گریه التماسش می‌کردم عقب بیاید و او به قصد باز کردن کمربند، دستش را به سمت کمر بسمه برد. با دستانم چشمانم را گرفته و از اضطراب پَرپَر شدن برادرم ضجه می‌زدم تا لحظه‌ای که گرمای دستش را روی صورتم حس کردم. 💠 با کف دستانش دو طرف صورتم را گرفت، با انگشتانش را پاک کرد و با نرمی لحنش نازم را کشید :«برا من گریه می‌کنی یا برا این پسره که اسکورتت می‌کرد؟» چشمانش با شیطنت به رویم می‌خندید، می‌دید صورتم از ترس می‌لرزد و می‌خواست ترسم تمام شود که دوباره سر به سر حال خرابم گذاشت :«ببینم گِل دل تو رو با پسر برداشتن؟ پسر قحطه؟» 💠 با نگاه خیسم دنبال بسمه گشتم و دیدم همان دو مرد نظامی او را در انتهای راهرو می‌برند. همچنان صورتم را نوازش می‌کرد تا آرامم کند و من دیگر از چشمانش شرم می‌کردم که حرف را به جایی دیگر کشیدم :«چرا دنبالم می‌گشتی؟»... ✍️نویسنده: @fatemi_ar
🍃🌹 علمی پژوهشی با موضوع : انرژی هسته ای 💢 با محور : انرژی هسته ای چیست ؟ کاربردهای انرژی هسته ای ، خطرات احتمالی ، انرژی هسته ای در ایران و ... ♨️ فایل ارسالی بصورت word یا pdf باشد ✅ بهترین اثر چاپ شده و جهت مطالعه در اختیار دیگران قرار میگیرد ⌛️ مهلت ارسال آثار تا ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۰ 📩 ارسال آثار به آیدی @farezva در پیامرسان ایتا 🎁 جایزه ۱۵۰ هزار تومانی به بهترین اثر ارسالی 🆔 Eitaa.com/fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام وصبح بخیر آغاز هفتهای پراز خیرو برکت داشته باشید امروز ۱۵ ابان ۱۴۰۰ مقارن با ۳۰ ربیع الاول ۱۴۴۳
ربایش دو مامور امنیتی رژیم صهیونیستی 🔺شبکه تلویزیونی الجزیره قطر در برنامه معروف ما خفي أعظم، از ربوده شدن شهروند رژیم‌ صهیونیستی در خارج از فلسطین اشغالی خبر می‌دهد. 🔹بر اساس این گزارش گروهی که نام خود را «الحریة» گذاشته اند و مسئولیت ربایش این دو را برعهده گرفتند. 🔹بر اساس آنچه در این برنامه گفته شده این دو نفر که برای یک ماموریت مهم امنیتی به خارج از فلسطین اشغالی سفر کرده بودند ديويد بيري ودیويد بن روزي نام دارند. 🔹در این برنامه همچنین همه کارت‌های هویتی این دو نفر نشان داده شده که صحت ادعای این گروه را اثبات می‌کند. 🔹تا این لحظه رژیم صهیونیستی نسبت به انتشار این گزارش و این خبر هیچ موضعی نگرفته است. 🔹سازمان جهنمی و خونریز موساد که تقریباً همه شهرک‌نشینان صهیونیست در فلسطین اشغالی به نوعی سابقه عضویت، همکاری، همراهی و خبرچینی را برای آن برعهده دارند سالانه صدها مأمور خود را برای ترور و خرابکاری به کشورهای مختلف جهان می‌فرستند. @fatemi_ar
✅توصیه امام علی (ع) نسبت به صبر دربرابر حرف مردم 🍂حضرت امیر علیه‌السلام بعد از توصیه فرزند خود به بی‌اعتنایی نسبت به حرف مردم، می‌فرماید: 🍂تو چه توقعی از مردم داری؟! مردم این‌گونه‌اند که؛ 🍃اگر تو انسان عالمی باشی، به تو حسد می‌برند و برای این‌که تو را از چشم دیگران بیاندازند، درصدد عیب‌جویی و خرده‌گیری از تو برمی‌آیند. 🍃 اگر مطلبی را ندانی و بخواهی از دیگران استفاده کنی، همّت ندارند که تو را راهنمایی و ارشاد کنند. 🍃 اگر به دنبال دقایق و ظرایف علمی باشی، طعنه می‌زنند که آدم بیکاری است که در پی چنین مسایلی است؛ 🍃 اگر طلب علم را رها کنی،‌ تو را کودن و کم‌استعداد می‌خوانند. 🍃 اگر نسبت به انجام عبادات اهتمام داشته باشی، می‌گویند: این، آدمِ ظاهرساز و ریاکاری است. 🍃اگر سکوت پیشه کنی، می‌گویند: لال است؛ 🍃 و اگر صحبت کنی، می‌گویند: چه قدر پرحرف است. 🍃 اگر پول خرج کنی، می‌گویند: آدم ولخرجی است، 🍃 اگر اقتصاد داشته باشی، تو را بخیل می‌نامند. 🍃 اگر به پول‌شان نیاز داشته باشی و از آنها درخواست کمک کنی، رابطه‌شان را با تو قطع می‌کنند؛ 🍃 اگر نسبت به آنها بی‌اعتنا باشی، حتی ممکن است تو را کافر و خارج از دین معرفی کنند! آری مردم این‌چنین‌اند. 📚 بحارالانوار @fatemi_ar ‎‌‌‌‎‌‌
🔹فلاحی، عضو کمیسیون آموزش‌ مجلس: پیری جمعیت کشور بحران اقتصادی به دنبال خواهد داشت. 🔹ژاوی، سرمربی سابق باشگاه السد با قراردادی تا سال ۲۰۲۴ به عنوان سرمربی جدید بارسلونا انتخاب شد. 🔹رئیس‌جمهور پنجشنبه به زنجان می‌رود. 🔹مختاری، عضو کمیته علمی کشوری کرونا: تعداد مرگ‌ومیر را بعد از واکسیناسیون در یک سیر کاهشی مشاهده می‌کنیم. @fatemi_ar