✨﷽✨
🌼عاقبت طمع
✍مرحوم شيخ عبدالحسين خوانساري گفت : در كربلا عطاري بود مشهور و معروف ، مريض شد و جميع اجناس دكان و اثاث خانه منزل خود را به جهت معالجه فروخت اما ثمر نكرد؛ و جميع اطباء اظهار نااميدي از او كردند.
گفت : يك روز به عيادتش رفتم و بسيار بدحال بوده و به پسرش مي گفت : اسباب منزل را به بازار ببر و بفروش و پولش را بياور براي خانه مصرف كنيد تا به خوب شدن يا مردن راحت شوم ! گفتم : اين چه حرفي است مي زني ؟! ديدم آهي كشيد و گفت : من سرمايه زيادي داشتم و جهت پولدار شدن من اين بود كه يكسالي مرضي در كربلا شايع شد كه علاج آنرا دكترها منحصر به آبليموي شيراز دانستند. آب ليموگران و كمياب شد. نفسم به من گفت : قدري آب ليمو داراي چيز ديگر ممزوج به او كن و بوي آب ليمو از آن فهميده مي شد او را به قيمت آب ليموي خالص بفروش تا پولدار شوي . همين كار را كردم ، و آب ليمو در كربلا منحصر به دكان من شد و سرمايه زيادي از اين مال مغشوش بدست آوردم تا جائي كه در صنف خودم مشهور شدم به پدر پولهای هزارهزاري.
مدتي نگذشت كه به اين مرض مبتلا شدم ، هر چه داشتم فروختم براي معالجه فايده اي نكرده است ، فقط همين آخرين متاع بود كه گفتم اين را بفروشند يا خوب مي شوم يا مي ميرم و از اين مرض خلاص مي شوم.
📚يکصد موضوع ۵٠٠ داستان(سيد علي اکبر صداقت)
✅ نشر آثار استاد قرائتی
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
@fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نجات کلاس اولیها از زیر آوار مدرسهای در علیآباد کتول
😔ساعت ۹ صبح امروز در اتفاقی دردناک بخاطر ریزش دیوار یک مدرسه تو علیآباد کتول استان گلستان ۱۴ نفر مصدوم شدن که ۱۰ نفرشون دخترهای کلاس اولی بودن.
بازداشت ۲ نفر در رابطه با ریزش دیوار مدرسه
🔺دادستان علیآباد کتول میگه مالک زمین مجاور مدرسه که مشغول گودبرداری بوده و مسئول مربوط به پلیس ساختمان شهرداری علیآباد کتول الان بازداشت شدن.
@fatemi_ar
✋
ماجرای پر افتوخیز انتصاب شهرداری تهران
🔺علیرضا زاکانی شهردار تهران اول آبان ماه داماد خود را به عنوان «مشاور و دستیار ویژه شهردار در حوزه هوشمندسازی، فناوریهای نوین و نوآوری شهری» منصوب کرد. از ابتدای این انتصاب دغدغهها و نقدها و حتی برخی تخریبها شروع شد.
🔹اوج کار را گزارش بخش خبری ۲۰ و ۳۰ صداوسیما انجام داد.صداوسیما در این گزارش زاکانی را به دلیل انتصابی غیر قانونی، خلاف بخشنامه و خلاف ادعای خود در مناظرات مورد سوال قرار میدهد.زاکانی اما معتقد است هیچ کدام از این موارد صحت ندارد.
🔻شبهه غیر قانونی بودن انتصاب
🔹استناد گزارش صداوسیما به قانون منع به کارگیری بستگان بود که همان زمان تصویب در شورای شهر هم به دلیل مغایرت با قانون اساسی بارها بین شورا و فرمانداری موجب اختلاف شده بود. فرمانداری معتقد بود این بند مصوبه شورای شهر تهران خلاف قانون اساسی است که میگوید: "هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند." در هر حال این مصوبه با ورود هیات حل اختلاف به تایید رسید.
🔹اما زاکانی میگوید فرد منصوب شده هیچ رابطه استخدامی با شهرداری ندارد و نه حقوق بگیر شهرداری است و نه نیروی بیمهای، لذا از شمول این مصوبه شورای شهر خارج است.
🔻آیا انتصاب خلاف بخشنامه خود زاکانی بود؟
🔸مسئله دیگری که صداوسیما روی آن دست گذاشت همین بخشنامهای بود که چندوقت قبل خود زاکانی آن را ابلاغ کرد.
🔸آنچه از دید صداوسیما پنهان ماند این بود که در متن این بخشنامه آمده است " جذب و بکارگیری نیروی انسانی جدید تحت هر عنوان و با هر نوع وضعیت استخدامی اعم از ( تمام وقت، نیمه وقت و پاره وقت، پیمانکاری، شرکتی، مشاورهای، حق الزحمه ای، ساعتی و پروژه ای و ... حتی انجام خدمت به طور رایگان یا افتخاری ) ممنوع بوده و بر حسب ضرورت هر نوع درخواست می بایست با هماهنگی و اخذ مجوز از سوی حوزه معاونت برنامه ریزی، توسعه سرمایه انسانی و امور شورا اقدام شود."
🔸عملا صداوسیما با نادیده گرفتن بخش دوم این بخشنامه زاکانی را به تصمیم خلاف بخشنامه خود محکوم کرد.
🔻جریانانقلابی، منتقدترین گروه بود
🔹فعالان فضای مجازی جریان انقلابی اما خود منتقدترین افراد بودند. مرور توییتها و پستهای شبکههای اجتماعی نشان میدهد این جریان به هیچ وجه راضی نیست مسوولان انقلابی حتی به خطوط قرمز تعارض منافع نزدیک شوند.
🔹پیشتر انتصابات انجام شده توسط برخی سیاستمداران فضای جامعه را نسبت به چنین انتصابات خانوادگی حساس کرده است.
🔹در نهایت زاکانی با انتشار متنی اعلام کرد حکم انتصاب را لغو کرده است.
🔹در ابتدای این متن زاکانی میگوید: " هوشمندسازی کامل مدیریت شهری آنچنان اهمیت داشت که این حوزه را از ابتدا شخصا به عهده گرفتم. یکپارچهسازی و دسترسی به دادهها و اطلاعات حساس محرمانه نیازمند ایجاد تمرکز مسئولیت در فردی متخصص و کاملا مورد اعتماد و دارای فهم مشترک در کنار اینجانب بود. آنچنان که این مسئله حتی از برخی مناصب حساس و نظارتی سپرده شده به نزدیکترین بستگان مسئولان طراز اول که در ادوار گذشته توصیه و تایید شده بود هم برایم مهمتر و حیاتیتر بود."
🔻زاکانی به کدام توصیه اشاره میکند؟
🔹آنچه زاکانی از توصیه و تایید میگوید اشاره به سخنان رهبرمعظم انقلاب در تاریخ 5 شهریور 1380 دارد. رهبرانقلاب در دیدار با رئیسجمهور و اعضای هیات دولت میفرمایند: " دستگاه بازرسی شما باید همیشه مراقب باشد. دستگاه بازرسی را از نزدیکترینها انتخاب کنید. من، هم زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی این نکته را به ایشان گفتم، هم به آقای خاتمی عرض کردم. به ایشان گفتم آقای علی خاتمی - برادرتان - را برای بازرسی بگذارید، که ایشان هم گذاشتند و چقدر هم خوب بود. باید نزدیکترین آدمها - خاطر جمع و صمیمی - را برای کار بازرسی گذاشت تا انسان ببیند چه میگذرد؛ یعنی غیر از گزارشی که از طریق معمول میآید، اطّلاع دیگری هم وجود داشته باشد."
🔻مراقب افکار عمومی و حساسیت جریان انقلاب باشیم
گاهی فردی منصوب میشود و در یک مجموعه حاکمیتی امکان ایجاد فساد را دارد که حتما چنین انتصابی مغموم است ولی گاهی به مصداق آنچه رهبرانقلاب فرمودند منصوب میشود برای چشم و گوش بودن مدیر اجرایی تا آن مدیر بتواند دقیقتر عمل کند.
اما هرچه که باشد مسئله افکار عمومی مهم است. انتظار جریان انقلابی از مدیرانی که پیشانیشان به نام انقلاب گره خورده است بسیار حساس است. این جریان تیغ نقد را بر نیروهای خود بیش از دیگران تیز کرده
@fatemi_ar
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_یکم
💠 کنار حوض میان حیاط صورتم را شست، در آغوشش مرا تا اتاق کشاند و پرده را کشید تا راحت باشم و ظاهراً دختری در خانه نداشت که با #مهربانی عذر تقصیر خواست :«لباس زنونه خونه ما فقط لباسای خودمه، ببخشید اگه مثل خودت خوشگل نیس!»
از کمد کنار اتاق روسری روشن و پیراهن سبز بلندی برایم آورد و به رویم خندید :«تا تو اینا رو بپوشی، شام رو میکشم!» و رفت و نمیدانست از #درد پهلو هر حرکت چه دردی برایم دارد که با ناله زیر لب لباسم را عوض کردم و قدم به اتاق نشیمن گذاشتم.
💠 مصطفی پایین اتاق نشسته بود، از خستگی سرش را به دیوار تکیه داده و تا چشمش به من افتاد کمی خودش را جمع کرد و خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد :«بفرمایید!»
شش ماه بود سعد غذای آماده از بیرون میخرید و عطر دستپخت او مثل رایحه دستان #مادرم بود که دخترانه پای سفره نشستم و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمیرفت.
💠 مصطفی میدید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق میلرزد و ندیده حس میکرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی میکرد.
احساس میکردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد :«خواهرم!»
💠 نگاهم تا چشمانش رفت و او نمیخواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم #غیرتش را بشکافد که سر به زیر زمزمه کرد :«من نمیخوام شما رو #زندانی کنم، شما تو این خونه آزادید!» و از نبض نفسهایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت :«شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش میکنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید!»
از پژواک پریشانیاش ترسیدم، فهمیدم این کابووس هنوز تمام نشده و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه میکشید که با #وحشت در بستر خواب خزیدم و از طنین #تکبیرش بیدار شدم.
💠 هنگامه #سحر رسیده و من دیگر زینب بودم که به عزم #نماز_صبح از جا بلند شدم. سالها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت میکشیدم و میترسیدم نمازم را نپذیرد که از شرم و وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بیدریغ میبارید.
نمازم که تمام شد از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت. در #آرامش این خانه دلم میخواست دوباره بخوابم اما درد پهلو امانم را بریده و دیگر خوابم نمیبرد که میان بستر از درد دست و پا میزدم.
💠 آفتاب بالا آمده و توان تکان خوردن نداشتم، از درد روی پهلویم کز کرده و بیاختیار گریه میکردم که دوباره در حیاط به هم خورد و پس از چند لحظه صدای مصطفی دلم را سمت خودش کشید :«مامان صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم!»
دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود، چند ضربه به در اتاق خورد و صدای مادر مصطفی را شنیدم :«بیداری دخترم؟» شالم را با یک دست مرتب کردم و تا خواستم بلند شوم، در اتاق باز شد.
💠 خطوط صورتم همه از درد در هم رفته و از نگاهم ناله میبارید که زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند و مصطفی #صبرش تمام شده بود که جلو نیامد و دستپاچه صدا رساند :«میتونم بیام تو؟»
پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم :«بفرمایید!» و او بلافاصله داخل اتاق شد. دل زن پیش من مانده و از اضطرار نگاه مصطفی میفهمید خبری شده که چند لحظه مکث کرد و سپس بیهیچ حرفی از اتاق بیرون رفت.
💠 مصطفی مقابل در روی زمین نشست، انگشتانش را به هم فشار میداد و دل من در قفس سینه بال بال میزد که مستقیم نگاهم کرد و بیمقدمه پرسید :«شما شوهرتون رو دوست دارید؟»
طوری نفس نفس میزد که قفسه سینهاش میلرزید و سوالش دلم را خالی کرده بود که به لکنت افتادم :«ازش خبری دارید؟»
💠 از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس میکردم به گریههایم #شک کرده و او حواسش به حالم نبود که دوباره پاپیچم شد :«دوسش دارید؟»
دیگر درد پهلو فراموشم شده و طوری با تندی سوال میکرد که خودم برای #آواره شدن پیشدستی کردم :«من امروز از اینجا میرم!»
💠 چشمانش درهم شکست و من دیگر نمیخواستم #اسیر سعد شوم که با بغضی #مظلومانه قسمش دادم :«تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!»
یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید :«کجا میخواید برید؟» شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید :«من کی از رفتن حرف زدم؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ»
وخداست که کار ساز هر چیز است
فقط خواستم بهت یادآوری کنم که اگه خواستهای داری که بنظرت غیر ممکنه با وجود خدا حتما ممکنه😍
🌙 شبتون بخیر
@ fatemi_ar
هدایت شده از پیامکی از بهشت
شهیدانه🌹
قسمتی از وصیت نامه شهید مدافع حرم بابک نوری :
به تو حسادت میکنند، تو مکن.
تو را تکذیب میکنند، آرام باش.
تو را میستایند، فریب مخور.
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن.
مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو.
همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش… آنگاه از ما خواهی بود.
حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت (از امام پنجم علیه السلام)
#شهید_بابک_نوری🌷
یاد شهدا باصلوات🌸
🥀🥀🥀
🍃🌹#مسابقه علمی پژوهشی
با موضوع : انرژی هسته ای
💢 با محور : انرژی هسته ای چیست ؟
کاربردهای انرژی هسته ای ،
خطرات احتمالی ، انرژی هسته ای در ایران و ...
♨️ فایل ارسالی بصورت word یا pdf باشد
✅ بهترین اثر چاپ شده و جهت مطالعه در اختیار دیگران قرار میگیرد
⌛️ مهلت ارسال آثار تا ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۰
📩 ارسال آثار به آیدی @farezva در پیامرسان ایتا
🎁 جایزه ۱۵۰ هزار تومانی به بهترین اثر ارسالی
🆔 Eitaa.com/fatemi_ar
#روز_دانش_آموز
#شهید_فهمیده
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹#حسن_حسن ۲۹ 🌹
🔸ما در دو تا رحم رشد میکنیم. باید صله رحم در این دو تا رحم داشته باشیم.
🔹صله رحم این است که پدر مواظب باشد غذای ناپاک، مادر نخورد.
🔸اگر حرام باشد قطع رحم کرده است.
🔹این رحمی که الان هستیم دنیا، این رحم دوم است.
🔸نکاح ، حرف انشاء صورت انسانی است نه اطفاء شهوت حیوانی.
┈•✾• 🍂🍁🍂•✾•┈
#علامه_حسن_زاده_آملی قدّسسرّه
@fatemi_ar