eitaa logo
فاطمی
425 دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
168 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۲۷ ارتباط با مدیر کانال 👈 @farezva
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ قابل توجه براندازها! ♦️روزی که «ربع یقلوی» از اغتشاشگرها حمایت کرد و در ساعتی که فراخوان تجمع در اصفهان داده بود، خودش و دختراش رفته بودن سینما و تفریح! 🤴🏻 شازده با دخترای انگلیسی‌زبانش، همینطوری دارن به سختی مبارزه میکنن! @fatemi_ar
✍️ 💠 واقعاً حرف های دوستانم دلم را خالی کرده بود که کودکانه پرسیدم :«شماها واقعاً گرای بچه ها رو میدید؟؟؟» هر آنچه از حجم حرف هایم در دلش جمع شده بود با نفسی بلند بیرون داد. دقیقاً مقابلم ایستاد، کف دستش را به دیوار کنار سرم گذاشت، صورتش را به من نزدیک تر کرد طوری که فقط چشمانش را ببینم و صادقانه شهادت داد :«فرشته جان! من اگه تو دفتر میشینم واسه با بچه هاس، همین! همونطور که بچه های دیگه مناظره می کنن، نشریه می زنن، فعالیت می کنن، ما هم همین کارا رو می کنیم!» 💠 برای لحظاتی محو نگاه گرم و مهربانی شدم که احساس می کردم هنوز برایم قابل هستند، اما این چه شومی بود که پای عشقم را می لرزاند؟ باز نتوانستم ارتباط نگاهم را با نگاهش همچون گذشته برقرار کنم که مژگانم به زیر افتاد و نگاهم زیر پلک هایم پنهان شد و او می خواست بحث را عوض کند که با مهربانی زمزمه کرد :«مثل اینکه قرار بود فردا که تولد (علیهاالسلام) هستش، بیایم خونه تون واسه تعیین زمان عروسی، یادت رفته؟» 💠 از این حرفش دلم لرزید، من حالا به همه چیز شک کرده بودم، اصلاً دیگر از این مرد می ترسیدم که بیشتر در خودم فرو رفتم و او بی خبر از تردیدم، با آرامشی ادامه داد :«یه برگزار شد، من و تو هر کدوم طرفدار یه بودیم، این مدت هم کلی با هم کلنجار رفتیم، حالا یکی بُرده یکی باخته! اگه واقعاً به سطح شهر و مردم هم نگاه می کردی، می دیدی اکثر مردم طرفدار بودن.» سپس با لبخندی معنادار مقنعه سبزم را نشانه رفت و برایم دلیل آورد :«اما بخاطر همین رنگ سبزی که همه تون استفاده می کردید و تو تجمعات تون می دیدید همه هستن، این احساس براتون ایجاد شده بود که طرفدارای بیشترن، درحالی که قشر اصلی جامعه با احمدی نژاد بودن. خب حالا هم همه چی تموم شده، ما هم دیگه باید برگردیم سر زندگی خودمون...» 💠 و نگذاشتم حرفش به آخر برسد که دوباره کاسه صبرم سر رفت :«هیچ چی تموم نشده! تو هنوزم داری می گی! میرحسین نباخته، اتفاقاً میرحسین انتخابات رو بُرده! شماها کردید! شماها دروغ میگید! اکثریت جامعه ما بودیم، اما شماها مون رو دزدیدید!!!» سفیدی چشمان کشیده اش از عصبانیت سرخ شد و من احساس می کردم دیگر در برابر این مرد چیزی برای از دست دادن ندارم که اختیار زبانم را از دست دادم :«شماها میخواید هر غلطی بکنید، همه مردم مثل گوسفند سرشون رو بندازن پایین و هیچی نگن! اما من گوسفند نیستم! با تو هم سر هیچ خونه زندگی نمیام!» 💠 از شدت عصبانیت رگ پیشانی‌اش از خون پُر شد، می دیدم قلب نگاهش می لرزد و درست در لحظه ای که خواست پاسخم را بدهد صدای بلندی سرش را چرخاند. من هم از دیوار کَندم و قدمی جلوتر رفتم تا ببینم چه خبر شده که دیدم همان دوستان دخترم به همراه تعداد زیادی از دانشجوهای دختر و پسر که همگی از طرفداران و بودند، در انتهای راهرو و در محوطه باز بین کلاس ها، چند حلقه تو در تو تشکیل داده و می چرخند. 💠 می چرخیدند، دستان شان را بالای سرشان به هم می زدند و سرود "" را با صدای بلند می خواندند. اولین باری نبود که دانشگاه ما شاهد این شکل از بود و حالا امروز دانشجوها در اعتراض به تقلب در انتخابات، بار دیگر دانشکده را به هم ریخته بودند. 💠 می دانستم حق دارند و دلم می خواست وارد حلقه اعتراض شان شوم، اما این دست و پایم را بند کرده بود. دیگر حواسم به مَهدی نبود، محو جسارت دوستانم شده بودم که برای احقاق حق شان کرده و اصلاً نمی دیدم مَهدی چطور مات فرشته‌ای شده است که انگار دیگر او را نمی شناخت. 💠 قدمی به سمتم آمد، نگاهش سرد شده بود، اصلاً انگار دلش یخ زده بود که با نفسی که از اعماق سینه اش به سختی برمی آمد، صدایم کرد :«دیگه نمی شناسمت فرشته...» هنوز نگاهم می کرد اما انگار دیگر حرفی برای گفتن نداشت که همچنانکه رویش به من بود، چند قدمی عقب رفت. 💠 نگاهش به قدری سنگین بود که احساس کردم همه وجودم را در هم شکست و دیگر حتی نمی خواست نگاهم کند که رویش را از من گرداند و به سرعت دور شد. همهمه یار دبستانی من، دانشجویانی که برای به پا خواسته بودند، عشقی که رهایم کرد و دلی که در سینه ام بیصدا جان داد؛ اصلاً اینها چه ارتباطی با هم داشتند؟ 💠 راستی مَهدی کجا می رفت؟ بی اختیار چند قدمی دنبالش رفتم، به سمت دفتر بسیج دانشکده می رفت، یعنی برای می رفت؟ بهانه خوبی بود تا هم عقده حرف هایش را سرش خالی کنم هم عشقم را بگیرم که تقریباً دنبالش دویدم... ✍️نویسنده: @fatemi_ar
✍️ 💠 بهانه خوبی بود تا هم عقده حرف هایش را سرش خالی کنم هم عشقم را بگیرم که تقریباً دنبالش دویدم. دفتر چند متری با حلقه دانشجویان فاصله داشت و درست مقابل در دفتر، به او رسیدم. بی توجه به حضورم وارد دفتر شد و در دفتر تنها بود که من پشت سرش صدا بلند کردم :«چیه؟ اومدی گرای بچه ها رو بدی؟» 💠 به سمتم چرخید و بی توجه به طعنه تلخم، با چشمانی که از خشمی مردانه آتش گرفته بود، نهیب زد :«اگه خواستی بری قاطی شون، فقط با نرو!» نمی دانم چرا، اما در انتهای نهیبش، را می دیدم که همچنان نگرانم بود. هیاهوی بچه ها هرلحظه نزدیک تر می شد و به گمانم به سمت دفتر بسیج می آمدند. مَهدی هم همین را حس کرده بود که نزدیکم شد و می خواست باز هم عشقش را پنهان کند که آهسته نجوا کرد :«اینجا نمون، خطرناکه! برو خونه!» و من تشنه عشقش، تنها نگاهش می کردم! 💠 چقدر دلم برای این دلواپسی هایش تنگ شده بود و او باز تکرار کرد :«بهت میگم اینجا نمون، الانه که بریزن تو دفتر، برو بیرون!» و همزمان با دست به آرامی هُلم داد تا بروم، اما من مطمئن بودم دوستانم وحشی نیستند و دلم می خواست باز هم پیشش بمانم که زیر لب گفتم :«اونا کاری به ما ندارن! اونا فقط شون رو می خوان!» از بالای سرم با نگاهش در را می پائید تا کسی داخل نشود و با صدایی که در بانگ بچه ها گم می شد، پاسخ داد :«حالا می بینی که چجوری حق شون رو می گیرن!» 💠 سپس از کنارم رد شد و در حالی که به سمت در می رفت تا مراقب اوضاع باشد، با صدایی عصبانی ادامه داد :«تو نمی فهمی که اینا همش بهانه اس تا کشور رو صحنه کنن! امروز تا شب نشده، دانشگاه که هیچ، همه شهر رو به آتیش می کشن...» و هنوز حرفش تمام نشده، شاهد از غیب رسید و صدای خُرد شدن شیشه های آزمایشگاه های کنار دفتر، تنم را لرزاند. مَهدی به سرعت به سمتم برگشت، دید رنگم پریده که دستم را گرفت و همچنان که مرا به سمت در می کشید، با حالتی مضطرب هشدار داد :«از همین بغل دفتر برو تو یکی از کلاس ها!» 💠 مثل کودکی دنبالش کشیده می شدم تا مرا به یکی از کلاس های خالی برساند و می دیدم همین دوستانم با پایه های صندلی، همه شیشه های آزمایشگاه ها و تابلوهای اعلانات را می شکنند و پیش می آیند. مرا داخل کلاسی هُل داد و با اضطرابی که به جانش افتاده بود، دستور داد :«تا سر و صداها نخوابیده، بیرون نیا!» و خودش به سرعت رفت. 💠 گوشه کلاس روی یکی از صندلی ها خزیدم، اما صدای شکستن شیشه ها و هیاهوی بچه ها که هر شعاری را فریاد می زدند، بند به بند بدنم را می لرزاند. باورم نمی شد اینجا است و اینها همان دانشجویانی هستند که تا دیروز سر کلاس های درس کنار یکدیگر می نشستیم. 💠 قرار ما بر بود، نه این شکل از ! اصلاً شیشه های دانشگاه و تجهیزات آزمایشگاه کجای ماجرای بودند؟ چرا داشتند همه چیز را خراب می کردند؟ هم دانشگاه و هم مسیر را؟ گیج که دوستانم آتش بیارش شده بودند، به در و دیوار این کلاس خالی نگاه می کردم و دیگر فکرم به جایی نمی رسید و باز از همه سخت تر، نگاه سرد مَهدی بود که لحظه ای از برابر چشمانم نمی رفت. 💠 آن ها مدام شیشه می شکستند و من خرده های احساسم را از کف دلم جمع می کردم که جام عشق من و مَهدی هم همین چند لحظه پیش بین دستانم شکست. دلم برای مَهدی شور می زد که قدمی تا پشت در کلاس می آمدم و باز از ترس، برمی گشتم و سر جایم می نشستم تا حدود یک ساعت بعد که همه چیز تمام شد. 💠 اما نه، شعار "" همچنان از محوطه بیرون از دانشکده به گوش می رسید. از پشت پنجره پیدا بود جمعیت معترض از دانشکده خارج شده و به سمت در خروجی دانشگاه می روند که دیگر جرأت کرده و از کلاس بیرون آمدم. از آنچه می دیدم زبانم بنده آمده بود که کف راهرو با خرده های شیشه و نشریه های پاره، پُر شده و یک شیشه سالم به در و دیوار دانشکده نمانده بود. 💠 صندلی هایی که تا دقایقی پیش، آلت قتاله بود، همه کف راهرو رها شده و انگار زلزله آمده بود! از چند قدمی متوجه شدم شیشه های دفتر بسیج شکسته شده که دلواپس مَهدی، قدم هایم را تندتر کردم تا مقابل در رسیدم. 💠 از نیمرخ مَهدی را دیدم که دستش را روی میز عصا کرده و با شانه هایی خمیده ایستاده است. حواسش به من نبود، چشمانش را در هم کشیده و به نظرم دردی بی تابش کرده بود که مرتب پای چپش را تکان می داد. تمام دفتر به هم ریخته، صندلی ها هر یک به گوشه ای پرتاب شده و قفسه کتب و نشریه ها سرنگون شده بود. نمی دانستم چه بلایی سرش آمده تا داخل دفتر شدم و ردّ را روی زمین دیدم... ✍️نویسنده: @ fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این جمعه ام نیامدی یار پکر شدم جانا بیا که زهیا هوی جهان کر شدم مهدوی @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام اول هفته تون به طراوت وخوشبویی وخوشرنگی گل
🍃 یک نکته از صفحه هفتم قرآن کریم @fatemi_ar
♥️امیرالمومنین علی علیه السلام ‌ 🌸 دیروز که گذشت و به فردا هم اطمینان نیست، امروزت را با اعمال صالحه غنیمت شمار... ‌ 📚 شرح_غرر ، ج۲ ┄┅═══✼🍃💐🍃✼═══┅┄ زندگی به سبک کلام اهل بیت
اخبار مذاکرات نشست برجام 🔴 گفت‌وگوها در وین هفته آینده از سر گرفته می‌شود جلسه کمیسیون مشترک برجام در محل هتل کوبورگ وین برگزار شد. در این نشست شرکت‌کنندگان به بررسی نتایج به دست‌آمده و پیشرفت‌های صورت‌گرفته در این دور از گفت‌وگوها با توجه به متون ارائه‌شده از سوی جمهوری اسلامی ایران پرداختند. با توجه به درخواست برخی از هیأت‌ها جهت بازگشت به پایتخت هایشان جهت مشورت و دریافت دستور‌العمل‌های تازه، در این نشست مقرر شد تا در گفت‌وگوها وقفه‌ای ایجاد شده و گفت‌وگوها هفته آینده بعد از بازگشت هیأت‌ها از پایتخت‌هایشان، از سر گرفته شود. 🔴 باقری: گفت‌‌وگوها در فضای دوستانه برگزار شد/ طرف‌های اروپایی نگفتند که پیشنهادهای ایران مبنای حقوقی و قانونی ندارد. معاون سیاسی وزیر امور خارجه با بیان این‌که گفت‌‌وگوها در وین در فضای دوستانه برگزار شد، گفت: اینکه طرف‌های اروپایی خیلی در مورد برخی از پیشنهادهای ما رضایت نداشتند، درست است، ولی هیچ کدام عنوان نکرد که پیشنهادهای ایران مبنای حقوقی و قانونی مورد قبول دو طرف را ندارد. 🔴 اولیانوف: برای ناامید شدن از مذاکرات خیلی زود است نماینده دائم روسیه در وین: به نظر می‌رسد که برای ناامید شدن خیلی زود باشد. در دیپلماسی چندجانبه یک قاعده وجود دارد که می‌گوید تا زمانی که درمورد همه چیز توافق نشده باشد در مورد هیچ‌چیز توافق نشده است. توقف موقت مذاکرات وین یک وقفه فنی است و مذاکرات وین هفته آینده از سر گرفته خواهد شد. 🔴 بلینکن: خروج از برجام باعث انزوای آمریکا شد وزیر امور خارجه آمریکا: برجام یک توافق بسیار موثر بود که برنامه هسته‌ای ایران را مهار کرده بود اما آمریکا با خروج از برجام این وضعیت را تغییر داد. خروج از برجام باعث اختلاف میان آمریکا و متحدانش شد، در واقع این آمریکا بود که با خروج از برجام منزوی شد، نه ایران. اگر مسیر بازگشت به برجام به نتیجه نرسد، ما گزینه‌های دیگری خواهیم داشت. 🔴 آکسیوس: غرب متن پیشنهادی ایران را نپذیرفت پایگاه آمریکایی مدعی شد: مذاکره‌ کنندگان غربی به طرف ایرانی در مذاکرات گفتند که خواست‌های آنها «غیر قابل قبول» است. وبگاه آکسیوس به نقل از مذاکره‌ کنندگان غربی نوشته است که تیم مذاکره‌کننده ایران در جریان مذاکرات وین خواسته‌های «غیر معقول» و «یک جانبه‌ای» مطرح کرده است. اکسیوس به نقل از مذاکره‌کنندگان غربی آورده که ایران خواستار کاهش دائمی تعهدات خود در برجام شده است. مذاکره‌کنندگان غربی تاکید کردند که خواسته‌های ایران نقض توافقات شش دور پیشین از گفت‌وگوهای وین به‌شمار می‌رود. لارنس نورمن، خبرنگار روزنامه «وال‌ستریت ژورنال» به نقل از یک دیپلمات اروپایی نوشت که پیش‌نویس‌های پیشنهادی ایران «غیرقابل قبول» و «زیاده‌روی» است. 🔴 کاخ سفید: ایران پیشنهاد سازنده‌ای در وین نداده است آمریکا از مقامات تهران انتقاد کرد و گفت که آن‌ها «پیشنهاد سازنده‌ای» در جریان مذاکرات هسته‌ای در وین ارائه نکرده‌اند. جن ساکی، سخنگوی کاخ سفید گفت: «دولت جدید ایران با پیشنهادهای سازنده به وین نیامد.» 🔴 الشرق‌الاوسط: انسجام تیم مذاکره‌کننده ایران واضح است درخصوص طرف ایرانی، انسجام تیم مذاکره‌کننده واضح است و این بار از حمایت کاملی از طرف تهران برخوردار هستند، علاوه بر این، تصمیم‌گیران در ایران برای چشم‌انداز به نتیجه نرسیدن مذاکرات آمادگی دارند.از سوی دیگر، تیم آمریکایی سردرگم به‌نظر می‌رسد. این سردرگمی از اختلاف درون دولت بر سر چگونگی رسیدگی به مسائل ایران به طور کلی و به‌طور خاص برنامه هسته‌ای ایران سرچشمه می‌گیرد. 🔴 سازمان ملل: همه طرف‌های برجام تلاش خود را مضاعف کنند استفان دوجاریک، سخنگوی سازمان ملل متحد: موضع ما درمورد برجام بدون تغییر باقی مانده است و همه طرف‌های مذاکره را تشویق می‌کنیم تا تلاش‌ خود را برای حرکت با هم به سوی اجرای مجدد توافق هسته‌ای دو برابر کنند. @fatemi_ar
توجه روزنامه‌ها معطوف به عملکرد ۱۰۰ روزه دولت سیزدهم ✍ وطن امروز با تیتر "۱۰۰ روز آواربرداری و امیدواری" نوشت: رئیسی در کسب رضایت عمومی موفق ظاهر شد و به‌رغم شرایط دشوار حاکم بر کشور، افکار عمومی پیام تغییر را از سوی دولت و رئیس‌جمهور جدید دریافت کرد. ✍جام‌جم با تیتر " کارنامه ۱۰۰ روزه دولت در ۱۲ چالش ملی" نوشت: دولتی که سخنگو دارد و به شبهات و انتقادات رسانه‌ای و اجتماعی پاسخ می‌دهد، قطعاً با دولتی که سه ماه بی‌سخنگو و بدون تریبون درست‌وحسابی بوده، زمین تا آسمان فرق دارد. ✍ ایران با تیتر "۱۰۰ روز میان مردم" نوشت: رئیس‌جمهور در ادامه برنامه حضور درمیان اقشار مختلف مردم صبح جمعه به‌صورت سرزده از محله هرندی تهران بازدید کرد. ✍ جوان با تیتر "صد روز سربلند" نوشت: رئیسی برخلاف رئیس‌جمهور سابق از روزی که ردای ریاست جمهوری را بر تن کرده، ترجیح داده است به‌جای شعار، اقدام و عمل را سرلوحه فعالیت‌های دولت خود قرار دهد. ✍ فرهیختگان با تیتر "ابتکار روز صدم" نوشت: در یکصدمین روز آغاز به‌کار دولت رئیسی، ۱+۴ در مقابل پیشنهاد جدید ایران قرار گرفت، حالا توپ در زمین طرف مقابل است. ✍ همشهری با تیتر "۱۰۰ روز کار" نوشت: اقدامات ضرب‌الاجلی دولت سیزدهم طی این مدت گره‌گشایی در واکسیناسیون کرونا، تنگناهای معیشتی و دیپلماسی احیای برجام را هدف گرفتند و به دنبال کنترل اوضاع برآمدند. @fatemi_ar