من دست بوس توام که خاکریز را لمس کردهای، خون را دیدی، مرگ را به سخره گرفتی و همچنان در انتظار شهد شهادت میسوزی!
«تقدیم به تمامی جانبازان»
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــم
@fatemi_ar
◆◇◆◇ گمنام ◇◆◇◆:
🔰 #قصه_قاسم | جانباز
📌 در شب نخست عملیات طریق القدس، براثر انفجار گلوله خمپاره، سه قسمت از شکم او دچار جراحت شدید ش . همرزمان او می گویند: قاسم آنشب درد شدیدی را تحمل میکرد و تا صبح، چند مرتبه بیهوش شد؛ اما حاضر به ترک منطقه نشد و با شکم پاراه، نیروهایش را فرماندهی کرد...
@fatemi_ar
استرس چگونه کلسترل خون را بالا میبرد؟
😣 یکی از اثرات استرس میتواند افزایش سطح کلسترول بدن باشد. این اتفاق از طریق عادتهای ناسالمی میافتد که فرد بهعنوان راهی برای غلبه بر استرس سراغشان میرود، اما گاهی پای یک ارتباط مستقیم بیولوژیکی در میان است!
#سلامتی
@fatemi_ar
⭕️📸 واکنشهای قاطع کاربران فضای مجازی به توییت نیکی هیلی که در لیست تحریم ایران قرار گرفت
🛑سفیر سابق امریکا در سازمان ملل: وقتی از طرف ایران، کشور پیشرو حامی تروریسم در جهان تحریم میشوید، میدانید که کارِتان را درست انجام دادید!
♨️پاسخ کاربران:
🔻۱. آیا کشتن صدهاهزار نفر برای حمایت از یک امپراتوری در حال شکست کار درستی است؟
🔻۲. امروز ایرانِ تحت تحریم قدرتمندتر است، ترس شما از این است
🔻۳. مطمئناً ایالات متحده در مسابقات قهرمانی حامیان تروریسم در صدر لیگ قرار دارد
🔻۴. هوم واقعا...بنظر شما این درسته که اونها یک ژنرال آمریکایی رو پس از اینکه آمریکا باعث مرگ میلیون ها نفر در خاورمیانه شد ترور کنند؟
✍ fatemi_ar
✍#نتیجه_ی_حسادت
شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا از اباصلت هروی نقل میکند: به حضرت رضا عرض کردم: آن درختی که آدم و حوا از آن خوردند چه درختی بود؟ بعضی گفته اند گندم و برخی دیگر انگور، عده ای هم میگویند شجره ی حسد بوده. حضرت فرمود: همه ی اینها درست است. عرض کردم: پس این اختلافها چگونه ممکن میشود؟ حضرت فرمود: ای اباصلت! درختان بهشت مانند درختان دنیا نیست، از یک درخت همه نوع میوه میتوان چید. هنگامی که خداوند آدم را گرامی داشت، ملائکه را به سجده ی او امر کرد و او را داخل بهشت کرد، آن گاه در خاطرش گذشت «آیا خداوند بهتر از من بشری آفریده است؟ » خداوند فرمود: ای آدم! سرت را بلند کن و ساق عرش را ببین، سرش را که بلند کرد، دید در ساق عرش نوشته شده: «لا إله إلا الله، محمد رسول الله، علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین و فاطمه سیدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سید شباب أهل الجنة من الخلق أجمعین»؛ نیست خدایی جز پروردگار جهانیان، محمد پیامبر او است و علی (ع) پیشوای مؤمنان است، فاطمه (علیها السلام) بهترین زنان عالم است و حسن و حسین علیهما السلام مهتر و بزرگ جوانان مردم بهشت اند. آدم پرسید: خداوندا! اینها کیستند؟ خطاب رسید: از ذریه و فرزندان تو هستند؛ ولی از تو و جمیع مردم بهترند. اگر آنها نبودند تو را خلق نمی کردم بهشت و جهنم و آسمان و زمین را خلق نمی کردم، مبادا به چشم حسادت به آنها نظر کنی و مقام آنان را آرزو نمایی، علی بن موسی الرضا (ع) فرمود: آدم به دیده ای که نباید بنگرد نگریست و تمنای آن مقام را نمود؛ از این رو شیطان بر او مسلط شد و از درخت نهی شده خورد و بر حوا نیز مسلط گردید و خداوند آنها را از بهشت خارج کرد و در زمین مسکن داد.
📙پند تاریخ 145/2 - 146؛ به نقل از: بحار الانوار 11 / 164.
@fatemi_ar
✋
هراسافکنی از توافق ۲۵ ساله، با طرح ادعای استعمار ایران از سوی چین
🔺 حسین امیر عبداللهیان، وزیر خارجه کشورمان که به چین سفر نموده، روز گذشته اعلام کرد با وزیر خارجه چین توافق کرده است که امروز را به عنوان روز شروع سند همکاریهای ۲۵ ساله ایران و چین اعلام کنند.
🔹 بیان اظهارات یاد شده از سوی امیر عبداللهیان با موجی از مخالفتها و انتشار اخبار منفی از سوی رسانههای بیگانه دربارهی ماهیت این توافق همراه بوده است.
🔹 وضع انعقاد توافق فوقالذکر در بحبوحهی مذاکرات، نقش بسزایی در کاهش فشارهای احتمالی ناشی از تحریمها برای ایران ایفا خواهد نمود.
🔴 اهم محورهای عملیاتی رسانههای معاند از این قرارند:
1️⃣ طرح ادعای «فروش ایران به چین» در پی آغاز بکار توافق ۲۵ ساله؛
2️⃣ متهم کردن حاکمیت به عدم اتخاذ رویکرد شفاف در زمینهی مفاد توافق؛
3️⃣ سیاهنمایی دربارهی مسئله فروش نفت ایران با چین با برجستهسازی ادعای تخفیف ویژه نفت کشورمان به پکن؛
4️⃣ طرح ادعای مخالفت اغلب ایرانیان با توافق ۲۵ ساله؛
5️⃣ تصویرسازی منفی از راهاندازی کنسولگری چین در بندرعباس با هدف القای نفوذ روزافزون پکن در کشورمان؛
6️⃣ القای متضرر شدن اقتصاد داخلی در پی وضع «تهاتر بدون قید و شرط» با طرح ادعای ورود کالای بیکیفیت چینی به بازار داخلی؛
7️⃣ اعتبار زدایی از مفاهیم بنیادین جمهوری اسلامی با برجستهسازی نگاه به شرق و رد سیاست نه شرقی نه غربی.
@fatemi_ar
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🏴 حماسه اشک
▪️ حضرت آیتالله خامنهای :«یکی از بخشهای مهم و جذابی که میتواند مصیبت ابالفضل را بیان کند، زبان حال مادر حضرت اباالفضل است؛ همان «لا تدعونّی ویک امّ البنین»
◾️ مادری است؛ صورت قبر چهار جوانش را که در کربلا شهید شدند، در بقیع میکشد و نوحهسرائی میکند و حماسه میآفریند. همهاش اشک ریختن و تو سر زدن هم نیست؛ البته اشک ریختن هست، اشکالی هم ندارد؛ بلکه حماسهآفرینی است، افتخار به این جوانهاست.» ۱۳۹۰/۰۳/۲۵
💻 @Khamenei_ir
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای مادر عباس فدای پسرت
ای همسر خورشید،فدای قمرت
ای ام البنین
مادر مردان نبرد،،،
عالم به فدای چهارنور بصرت
التماس دعای فرج
🏴شهادت حضرت ام البنین تسلیت
✋
خودزنی رسانهای اصلاحطلبان
🔺لابد دیروز
🔹نه پالایشگاه نفت خام فوق سنگین "قشم" افتتاح شد که در مرحله اول، ظرفیت پالایش روزانه ۳۵ هزار بشکه نفت را دارد و سالانه می تواند ۸۵۰ میلیون دلار ارز آوری داشته باشد؛
🔸نه خبر افزایش ۴۰ درصدی صادرات نفتی و غیر نفتی (بی اعتنا به تحریم های آمریکا) مهم بود
🔹نه سفر وزیر خارجه به پکن و آغاز اجرای سند همکاری ۲۵ ساله میان ایران و چین اهمیت خبری داشت
🔸نه سفر استانی رئیس جمهور و دیدار با مردم و فعالان اقتصادی هرمزگان اهمیت داشت،
🔹 نه آبی ماندن نقشه کرونایی کشور در مقایسه با نقشه قرمز آمریکا و برخی کشورهای اروپایی.
🔻این هم نوعی از بُخل و حسادت است. دریغ کردن رویداد های مهم و امیدوار کننده از مخاطب؛ در روزگاری که مردم از اتفاقات بی خبر نمی مانند. نوعی خودزنی رسانه ای از سر غیظ و کینه توزی!
🔸اگر قرار است روزنامه های غربگرا در عصر انفجار اطلاعات، اخبار مهم را سانسور کنند، پس کارویژه و ماموریت شان چیست؟ شاید هم خیال می کنند هنوز، دوره دولت سابق است و برخی مدیریت ها، نه فقط جمعه ها تعطیل هستند، بلکه قرار است در طول ماه و سال هم معطل باقی بمانند!/محمد ایمانی
🔻پ ن:
بطور کلی هر اتفاقی در دولت رئیسی بیفتد؛اهمیت ندارد!! درجهبندی هم نداشته و قرار نیست تلاش و کوشش دولت جهادی دیده و به چشم آید!
@fatemi_ar
💐🍃💐🍃💐
🍃💐🍃
💐🍃💐
🍃
💐
⚡️ادامه داستان واقعی ✅🌷 #آرزوی_بزرگ 🌷✅
💠#قسمت_هفتم: دست های کثیف
روپوش رو پوشیدم و دستکش دستم کردم ... همه با تعجب بهمون نگاه می کردن ... و سارا بدون توجه به اونها برام توضیح می داد باید چکار کنم ... کنارش ایستادم و مشغول کار شدم ... سنگینی نگاه ها رو حس می کردم ... یه بومی سیاه داشت به غذاشون دست می زد ...
.
چند نفر با تردید و مکث، سینی شون رو بهم دادن ... بقیه هم از قسمت من صرف نظر کردن ... دلشون نمی خواست حتی با دستکش به ظرف هاشون دست بزنم ... هنوز دلهره داشتم که اون پسرها وارد غذاخوری شدن ...
- هی سیاه ... کی به تو اجازه داده دست های کثیفت رو به غذای ما بزنی؟ ...
- من بهش گفتم ... اگر غذا می خواید توی صف بایستید و الا از سالن برید بیرون ... ما خیلی کار داریم، سرمون شلوغه ...
زیر چشمی یه نگاه به سارا انداختم ... یه نگاه به اونها ... خیلی محکم و جدی توی صورت اونها زل زده بود ...
یکی شون با خنده طعنه آمیزی سمت من اومد و یقه ام رو کشید ... مثل اینکه دوباره کتک می خوای سیاه؟ ... هر چند با این رنگ پوستت، جای کتک ها استتار میشه ... و مشتش رو آورد بالا ... که یهو سارا هلش داد ... .
- کیسه بکس می خوای برو سالن ورزشی ... اینجا غذاخوریه ...
.
- همه اش تقصیر توئه ... تو وسط سالن غذا خوری کثافت ریختی ... حالا هم خودت رو قاطی نکن ... و هلش داد ...
از ضرب دست اون، سارا تعادلش رو از دست داد ... و محکم خورد به میز فلزی غذا ... ساعدش پاره شد ... چشمم که به خون دستش افتاد دیگه نفهمیدم چی شد ... به خودم که اومدم ... ناظم و معلم ها داشتن ماها رو از هم جدا می کردن ...
سارا رو بردن اتاق پرستاری دبیرستان ... ماها رو دفتر ... از در که رفتیم تو، مدیر محکم زد توی گوشم ... می دونستم بالاخره یه شری درست می کنی ... .
تا اومدم یه چیزی بگم، سرم داد زد ... دهن کثیفت رو ببند ... و اونها شروع کردن به دروغ گفتن ... هر چی دلشون می خواست گفتن ... و کسی بهم اجازه دفاع کردن از خودم رو نمی داد ... حرف شون که تموم شد ... مدیر با عصبانیت به منشیش نگاه کرد ... زود باش ... سریع زنگ بزن پلیس بیاد... .
🔷🔷🔷🔷
💠#قسمت_هشتم: خشونت دبیرستانی
با گفتن این جمله صورت اونها غرق شادی شد ... و نفس من بند اومد ... پلیس همیشه با بومی ها رفتار خشنی داشت ... مغزم دیگه کار نمی کرد ... گریه ام گرفته بود ...
- غلط کردم آقای مدیر ... خواهش می کنم من رو ببخشید... قسم می خورم دیگه با کسی درگیر نشم ... هر اتفاقی هم که بیوفته دیگه با کسی درگیر نمیشم ... .
.
التماس های من و پا در میانی منشی مدیر فایده ای نداشت... یه عده از بچه ها، دم دفتر جمع شده بودن ... با اومدن پلیس، تعدادشون بیشتر شد ... سارا هم تا اون موقع خودش رو رسوند ... اما توضیحات اون و دفاعش از من، هیچ فایده ای نداشت ... علی رغم اصرارهای اون بر بی گناهی من ... پلیس به جرم خشونت دبیرستانی و صدمه زدن به بقیه دانش آموزها ... من رو بازداشت کرد و به دست هام دستبتد زد ... .
.
با تمام وجود گریه می کردم ... قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... 9 سال تمام، با وجود فشارها و دریایی از مشکلات به درسم ادامه داده بودم ... چهره پدرم و زجرهاش جلوی چشم هام بود ... درد و غم و تحقیر رو تا مغز استخوانم حس می کردم ...
دو تا از پلیس ها دستم رو گرفتن ... و با خشونت از دفتر، دنبال خودشون بیرون کشیدن ... من هم با صورتی خیس از اشک فقط التماس می کردم ... دیگه نمی گفتم بی گناهم ... فقط التماس می کردم همین یه بار، من رو ببخشن و بهم رحم کنن ... .
بچه ها توی راهرو جمع شده بودن ... با دیدن این صحنه، جو دبیرستان بهم ریخت ... یه عده از بچه ها رفتن سمت در خروجی و جلوی در ایستادن ... و دست هاشون رو توی هم گره کردن ... یه عده دیگه هم در حالی که با ریتم خاصی دست می زدن ... همزمان پاشون رو با همون ضرب، می کوبیدن کف سالن ... .
همه تعجب کرده بودن ... چنان جا خورده بودم که اشک توی چشم هام خشک شد ...
.
اول، تعدادشون زیاد نبود ... اما با اصرار پلیس برای خارج کردنم از دبیرستان ... یه عده دیگه هم اومدن جلو ... حالا دیگه حدود 50 نفر می شدن ... صدای محکم ضرب دست و پاشون کل فضا رو پر کرده بود ... هر چند، پلیس بالاخره من رو با خودش برد ... اما احساس عجیبی در من شکل گرفته بود ... احساسی که تا اون لحظه برام ناشناخته بود ...
⬅️ادامه دارد ....
#رمان_فاطمی
@fatemi_ar