eitaa logo
『دختران‌فاطمی|پسران‌علوی』
544 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
311 فایل
اینجا‌خانھ #عشق است خانھ‌بۍ‌بۍ‌زهراو موݪا‌امیراݪمؤمنین{؏‌‌}♥️ آهستہ‌وذڪرگویان‌واردشو.....😌✋🏻 📡راه‌ارتباطی‌با‌ما پاسخ‌به‌ناشناس‌ها🔰 ♡➣ @nazar2 📩راه‌های‌ارتباطی⇩ ♡➣zil.ink/asheghe_shahadat.313 ♡➣zil.ink/building_designer
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ 🌿⃟🌸 [•.°خندھ‌اٺ‌ طرح‌لطیفیسٺ‌ ڪہ‌دیدن‌دارد°.•] 👤|‌ | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
{💌📝} ✋ 👌یه خبࢪ فوق‌العاده خوب داریم براتون☝️ توجه توجه توجه‼️❕‼️ ساخت✍️👇 ۵۰۰۰تومان ۲۰۰۰تومان ۴۰۰۰ هزارتومان ۶۰۰۰تومان ۴۰۰ برای سفارش بہ آیدی پیام بدید⇩ @Yahasaann ارزونتر از جاهای دیگه🙂🌹👌 اصلاً پشیمان نمی شید😉🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡ ❤️ 📱 ✨ 📚 شالمو کشیدم جلو و موهامو پوشوندم در و آروم باز کردم و وارد رستوران شدم نگاهی به اطراف انداختم تا آقای دارابی رو پیدا کنم چندبار نگاه کردم اما دارابی نبود دوباره نگاه کردمهیچکس نبود رفتم سراغ گوشیم و شماره دارابی رو گرفتم و گذاشتم کنار گوشم یه آقایی با لباس گارسون اومد سراغم و گفت _شما مهمون آقای دارابی هستین؟ گوشیو قط کردم و گفتم: +بله با دست به راه پله گوشه سالن اشاره کرد و گفت -بفرمایید طبقه بالا از پله بالا رفتم و سلام کردم _سلام ،خوشحالم که می بینم تیپت برای همیشه اینجوری شده +برا چی باید خوشحال باشین؟ _پوووف...بیخیال بفرما بشین غذا سفارش بدیم +میشه بگین چی میخواستین راجب پدر و مادرم بگی؟ _نمیشینی؟نمیخوای چیزی سفارش بدی؟ با کلافگی نشستم و گفتم: +نشستم ،حالا میشه بگید؟ _پوففف...دختر مگه روزه ای!!!چرا یه جوری رفتار میکنی انگار تا حالا با هیچ مردی بیرون نرفتی +میشه بس کنید.من به این خاطر اومدم که شما گفتین قراره راجب خانوادم حرف بزنین -باشه خب.....امممم...راستش نمیدونم چه جوری بگم. +هرجوری که مایل هستید فقط بگین -خب راستش من پدر و مادرت و خوب میشناسم.قراره ببرمت پیش اونا با بهت به دارابی نگاه میکردم یعنی چی آخه؟!! +مگه اونا کجان؟ -جای خاصی نیستن +اصلا از کجا میدونین من می خوام اونا رو ببینم؟ -نمی خوای؟ با کمی مکث گفتم: +نه -ولی مجبوری بیای +چی؟!!! ..... :✍ و کپی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده‌ها‌مشکلی‌ندارد🙂‼️ 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
♡ ❤️ 📱 ✨ 📚 «عرفان» چند تا از پرونده های شرکت رو آورده بودم خونه تا کامل حساب ها رو چک کنم مشغول کارم بودم که بابا صدام زد +عرفان -جانم بابا +عرفان تو کسی به اسم دارابی میشناسی؟ -اره بابا رییس شرکتی هس که منو آرمی.. چیز یعنی ارمیتا خانوم توش کار میکنیم _پاشو منو باید برسونی یه جایی +کجا؟ -عرفااان! لباس پوشیدیم و راه افتادیم بعد از حدود ۳۰دقیقه رانندگی رسیدیم به همون جایی که آرمیتا آدرس داده بود بابا نگاهی به رستوران کرد گفت: -حواست باشه هروقت اومدن بیرون بگو +باشه بابا بعد از چند دقیقه نشستن از بابا پرسیدم: +مربوط به پروندس؟ -آره + این دارابی خلاف کاره؟ -بود +دیگه نیست؟ -خیلی سال پیش محاکمه شده دیگه فقط الان می خوام‌ببینم به این دختر چی می خواد بگه نگاهم افتاد به در رستوران که ارمیتا رو دارابی اومدن بیرون +بابا اومدن -صبر کن اون مرده بره ما بریم جلو داشتن باهم صحبت می کردن معلوم نیست چی بهش می گفت ..... باهم به سمت ماشین دارابی رفتن وای ارمیتا می خواست سوار ماشین اون بشه نه +بابا داره سوار ماشین اون میشه -ماشین روشن کن عرفان بریم دنبالشون وای ارمیتا برا چی آخه سوار شدی +اون قابل اعتماد نیست -از کجا میدونی؟ +اون باعث شد ارمیتا این شکلی بشه -اره ولی تنها دلیلشم این مرد بود؟ +یعنی چی؟ -بعد صحبت میکنیم الان حواست باشه گمشون نکنیم +چشم یه ماشین فقط بینمون بود نگاهم به ماشین دارابی بود ،بازم خوبه ارمیتا عقب نشسته بود اه عرفان چه فرقی میکنه برا تو؟ تو فکر بودم که ماشین دارابی زد کنار و ارمیتا از ماشینش پیاده شد از ماشین اونا رد شدیم اما سریع راهنما زدم و ماشین و کنار نگه داشتم ....... ..... :✍ و کپی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده‌ها‌مشکلی‌ندارد🙂‼️ 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
♡ ❤️ 📱 ✨ 📚 «ارمیتا» با دارابی از رستوران خارج شدیم.در حقیقت دارابی بود که ازم خواست از رستوران بریم جایی که می خواست . +تا نگید دقیقا کجا قراره بریم‌نمیام -تا نیای تو ماشین نمیگم +اصلا مهم نیست نه حرف شما نه پدر و مادرم -گفتم بیا ...وقتی بشنوی میفهمی که مهمه کلافه در عقب و باز کردم و خواستم‌سوار بشم -بیا جلو +اصلا سوار نمیشم -بشین دختره لجباز نشستم روی صندلی عقب و در بستم +می شنوم ماشین و روشن کرد و گفت: -قراره ببرمت پیش مادر و پدرت +هه اون وقت کی از شما خواسته؟ -شنیده بودم تورو گم کردن وقتی اومدی شرکت از روی شباهتت به مادر هم اسم و فامیلیت با یکم تحقیق فهمیدم خودشی +خب -الانم می خوام بهشون خبر بدم که تورو.. پریدم وسط حرفشو گفتم: +گفتین همکار بودین؟ -آره +اهان اون وقت قراره خبر بدین منو پیدا کردین و مژدگونی بگیرین مثلا -خب صد درصد هرکاری یه قیمتی داره +هه باید بگم متاسفانه اونا در قبال من نه تتها هیچ پولی بهتون نمیدن بلکه شاید بدبختتونم کردن -چی میگی؟ با صدای بلند داد زدم و گفتم: +یعنی این که اونا دروغ گفتن من و گم کردن فهمیدین؟ هیچ اهمیتی براشون ندارم وگرنه میدونستن کجام میومدن دنبالم -بشین سر جات دروغ نگو +دلیلی نمی بینم دروغ بگم میزنی کنار پیاده بشم یا خودمو پرت کنم پایین؟ -اروم باش بچع داد نزن +نگه میداری یا نه؟ -باشه باشه دختره دیوونه زد کنار و سریع پیاده شدم از ماشین‌...... بطری اب و از تو کیفم در آوردم و یکمشو خوردم ،یه ماشین جلو پام ترمز کرد نگاه کردم دیدم بابای عرفانه و عرفانم پشت فرمونه +سلام -سلام دخترم بیا سوار شو ....... ***** +خیلی ممنون .شب بخیر -شبت بخیر دخترم‌ -خداحافظ از ماشین عرفان پیاده شدم و رفتم سمت در که فاطمه رو دیدم -سلام +سلام .اینجا چیکار میکنی؟.... ..... :✍ و کپی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده‌ها‌مشکلی‌ندارد🙂‼️ 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
♥ ❣ 📱 ✨ -داداشم داشت میومد تهران منم باهاش اومدم +خوش اومدی بیا تو با فاطمه رفتیم بالا کلید و از تو کیفم در اوردم و در و باز کردم و رفتیم تو -میگم آرمیتا +بله _میدونی فرداشب چه شبیه؟ یکم فکر کردم و گفتم: +نه -شب اوله محرمه +یادم نبود -گفتم بیام یه چند شب بریم روضه باهم به یاد پارسال +آره خوبه ولی -چی؟ +هیچی چایی میخوری؟ -آره دستت درد نکنه +باشه پس تا تو کتری رو روشن میکنی منم برم لباس عوض کنم کیفشو به طرفم پرت کرد و گفت: -یعنی خاک تو سرت به من میگی چای بزارم +باشه بابا خودم میزارم تنبل به سمت اتاق رفتم و فکر کردم که به جز شوخی الان چقدر رفتار فاطمه عوض شده با من دیگه خبری از شوخیای همیشگی نبود و ارتباطمون سرد تر شده بود کاش فاطمه دست از این کاراش بر میداشت و ظاهر آدم براش مهم نبود... ** -آرمیتا +بله -یادته بهت قول داده بودم ببرمت مشهد؟ +آره پارسال همین موقع تو روضه گفتی -خب جور شد دیگه +جدی؟ -آره احساس شرمندگی می کردم جلوی فاطمه به خاطر اینکه این همه خوب بود و در حق من خوبی می کرد ،بعضی وقتا دلم می خواست برای فاطمه هم که شده مثه گذشته بشم اما نه.... من باید در جلوی خدا شرمنده باشم نه فاطمه باید شرمنده اونی باشم که امشب اومدم محلس روضش و کلی دلم آروم شده پس چرا نیستم‌؟ یعنی انقدر بد شدم که خوبی های خدا رو نمی بینم و شرمنده نمیشم؟ -ارمیتا آرمیتا +بله؟ -حواست کجاس دختر،پاشو می خوان در مسجد و ببندن +باشه بریم ...... :✍ و کپی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده‌ها‌مشکلی‌ندارد🙂‼️ 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
⁴پـــــ📖ـــــارت‌تقدیــ👆ـــم نگاهاتـــ👀ــون
『دختران‌فاطمی|پسران‌علوی』
〖🕊•••〗 خدایاعاشق ... ‌آنقدربہ‌معشوق‌عشق‌میورزدتابمیرد! من‌آنقدرعاشق‌توهستم " کہ‌میخواهم‌درراه‌ِتوتکہ‌تکہ‌شوم (:"💔 -🕊 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
عزیران ما ازساعت۱۶:۰۰تاساعت۱۸:۰۰گستࢪده میزاریم🌿 لطفا صبوࢪ باشید و لفٺ ندید✨ دراین مدت از مطاݪب قبلے ڪانال استفادھ کنید🙂 +
4_5967649052525855639.mp3
7.38M
{• 🌱 •} چگونھ یك نمازِ خوب بخوانیم؟!🧐 اگھ اهل رِفق ومدارا بامردم نیستے! اگھ دلت براۍ مشکلات دیگران، شور نمیزنھ! اگھ دلت براۍ محبت دیگران جانداره، یعنی نمازت،قدرت پرواز نداره! به دادِخودت برس:)‼️ ⛔️ 🍃 •⏱• 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa @heiyat_majazi