🟢✨🟢
🔹وتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ
🔸و بر خدای توانای شکست ناپذیرِ مهربان توکل کن!
🔸And put your trust in the All-mighty, the All-merciful
📗سوره شعراء، آیه 217
🟢✨🟢
@fath5913 | زندگی رویایی✨
🟢✨🟢
#همسرداری
💪 مرد مثل ستون خانه هست :
😔اگه یه نفر با تبر و چکش بیفته به جون ستون خانه و هی بهش ضربه بزنه چه اتفاقی میفته ؟
🙄 آیا اون ستون محکم تر میشه ؟
🤔 آیا دیگه به اون ستون میشه تکیه کرد ؟
👌قطعا خیر
✅ مرد زمانی میتونه تکیه گاه زن باشه که توسط زبان و رفتار زن محکم و قوی شده باشه
🟢✨🟢
@fath5913 | زندگی رویایی✨
♦️✨♦️
کشیش شیعه شده آمریکایی: نام مبارک علی و محمد بارها در کتاب مقدس آمده است
🔰 اگر در ترجمه و تفسیر منظوم دکتر «توماس مک اِلوِین» از کتاب مقدس به زبان انگلیسی، نام «محمد» و «علی» را جستوجو کنید، دهها بار چشمتان به نام مبارک این دو محبوب خدا روشن خواهد شد. این کشیش و استاد دانشگاه آمریکایی که پس از مسلمان شدن نام «علی حیدر» را برای خود برگزیده است، با ما از ذکر امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان میگوید. دو کتاب محققانهی «اسلام در کتاب مقدس» و «عقاید شیعه در کتاب مقدس»، حاصل سالها تلاش او در بررسی تطبیقی اسلام، مسیحیت و یهودیت است.
♦️✨♦️
@fath5913 | زندگی رویایی✨
🌱✨🌱
اميرالمومنين (ع) فرمودند:
🔖کسى که نزديکانش رهایش کنند، غريبهها او را میپذيرند.
👌از خانواده خود در زندگی صیانت کنید.
🌱✨🌱
@fath5913 | زندگی رویایی✨
🟢✨🟢
🔸وقتی «چارلی چاپلین» در ۵۳ سالگی از «اوانا اونیل» ۱۸ ساله خواستگاری میکرد، به او گفت:
🔹باهام ازدواج کن تا بهت یاد بدم چطور زندگی کنی و تو بهم یاد بدی چجوری بمیرم؟
🔸نامزدش در جواب گفت:
-نه... من باهات ازدواج میکنم که بهم یاد بدی چجوری رشد کنم و بهت یاد بدم چجوری جوان بمونی...
🌿آنها ازدواج کردند... ۳۴ سال باهم زندگی کردند... و ۸ فرزند داشتند.
🟢✨🟢
@fath5913 | زندگی رویایی✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصور همسرم از آشپزی کردن من!😁😂
🟢✨🟢
@fath5913 | زندگی رویایی✨
🟢✨🟢
#داستانک
اردوگاه صحرایی
به مدت چندين سال همسرم به یک اردوگاه در صحرای ماجوی کالیفرنيا فرستاده شده بود. من برای اینکه نزدیک او باشم، به آنجا نقل مکان کردم و این درحالی بود که از آن مکان نفرت داشتم.
همسرم برای مانور اغلب در صحرا بود و من در یک کلبه کوچک تنها می ماندم. گرما طاقت فرسا بود و هیچ هم صحبتی نداشتم. سرخ پوست ها و مکزیکی های آن منطقه هم انگلیسی نمیدانستند. غذا و هوا و آب همه جا پر از شن بود. آنقدر عذاب می کشیدم که تصمیم گرفتم به خانه برگردم و حتی قید زندگی مشترک مان را بزنم.
نامه ای به پدرم نوشتم و گفتم یک دقیقه دیگر هم نمی توانم دوام بیاورم.
میخواهم اینجا را ترک کرده و به خانه شما برگردم.
پدر نامه ام را با دو سطر جواب داده بود، دو سطری که تا ابد در ذهنم باقی خواهند ماند و زندگی ام را کاملا عوض کرد:
«دو زندانی از پشت میله ها بیرون را می نگریستند؛ یکی گل و لای را می دید و دیگری ستارگان را!»
بارها این دو خط را خواندم و در فکری عمیق فرو رفته و به دنبال حل مسئله ام رفتم.
تصمیم گرفتم به دنبال ستارگان باشم و ببینم جنبه مثبت در وضعیت فعلی من چیست؟
با بومی ها دوست شدم و عکس العمل آنها باعث شگفتی من شد.
وقتی به بافندگی و سفالگری آنها ابراز علاقه کردم، آنها اشیایی را که به توریست ها نمی فروختند، به من هدیه کردند.
به اشکال جالب کاکتوس ها و یوکاها توجه می کردم. چیزهایی در مورد سگهای آن صحرا آموختم و غروب را مدام تماشا می کردم. دنبال گوش ماهی هایی می رفتم که از میلیون ها سال پیش، وقتی این صحرا بستر اقیانوس بود، در آنجا باقی مانده بودند.
چه چیزی تغییر کرده بود؟
صحرا و بومی ها همان بودند.
این نگرش من بود که تغییر کرده و یک تجربه رقت بار را به ماجرایی هیجان انگیز و دلربا تبدیل کرده بود.
من از زندانی که خودم ساخته بودم به بیرون نگریسته و ستاره ها را یافته بودم.
🔔 اگر به فرزندان خود رویارویی با سختی های زندگی را نیاموزیم در حق آنها ظلم کرده ایم.
🟢✨🟢
@fath5913 | زندگی رویایی✨