دسته ی سنتی اسلام سیاسی در حقیقت افرادی هستند که تفکر آنها از سالیان سال قبل از انقلاب و شاید صدها سال قبل از انقلاب اسلام را از مسائل سیاسی جدا کردند و ریشه و اصل و اساس آن ها به ماجرای سقیفه برمیگردد که در ماجرای سقیفه و قبل از آن در ماجرای صحیفه ملعونه در کتب اهل سنت به آن اشاره شده است عدهای در صدد بر آمدند که حکومت بر مسلمانان را از دسته جانشین حقیقی رسول الله یعنی امیرالمومنین بگیرند و همین کار را هم کردند
9
فرهنگ اسلامى و به ويژه شيعى به هيچ روى سكولاريسم را برنمىتابد، از ديگر سو تفكر دينى اسلامى- شيعى به لحاظ نظرى همه توانايىهاى لازم براى مقابله با موج سكولارسازى را داراست.
ولى با اين همه نمىتوان نسبت به خطر سكولارسازى جوامع اسلامى بهطور كامل آسوده خاطر بود. از طرف ديگر عرفىسازى و گسستن پيوند دين و دنيا داراى مراتب و درجاتى است كه درجاتى از آن در عمل و در طول تاريخ دامنگير جامعه اسلامى شده است.
10
استاد مطهرى در اين باره مىنويسد: «... حكومت به نام خدا و پيغمبر محفوظ بود اما معنى، يعنى تقوى و راستى و عدالت و احسان و محبت و مساوات و حمايت از علوم و معارف در آن وجود نداشت. خصوصاً در دوره اموى كه با علوم و معارف مبارزه مىشد تنها چيزى كه ترويج مىشد عادات و آداب جاهلى و مفاخرت به آباء و انساب بود. اين جا بود كه سياست از ديانت عملًا جدا شد. يعنى كسانى كه حاصل و حافظ مواريث معنوى اسلامى بودند، از سياست دور ماندند و در كارها دخالت نمىتوانستند بكنند و كسانى كه زعامت و سياست اسلامى در اختيار آنها بود از روح معنويت اسلام بيگانه بودند ...»
11
همو مىگويد: «اهتمام اسلام به امر سياست و حكومت و جهاد و قوانين سياسى براى حفظ مواريث معنوى يعنى توحيد و معارف روحى و اخلاقى و عدالت اجتماعى و مساوات و عواطف انسانى است. اگر اين پوست از اين مغز جدا باشد، البته مغز گزند مىبيند و پوسته خاصيتى ندارد، بايد سوخته و ريخته شود.
12
از طرف ديگر عرفىسازى و گسستن پيوند دين و دنيا داراى مراتب و درجاتى است كه درجاتى از آن در عمل و در طول تاريخ دامنگير جامعه اسلامى شده است. عوامل تهديد كننده جوامع اسلامى و نيز
جامعه اسلامى ايران نيز كم نيستند، پارهاى از اين عوامل عبارتند از:
1-. ظاهرگرايى
استفاده ظاهرى و ابزارى از دين و بازى با الفاظ و تشريفات و فرونهادن لُب و مغز عقلانى و اخلاقى دين، از آفات بزرگى است كه در طول تاريخ در عمل بين دين و حكومت، جدايى افكنده است.
13
2. غربگرايى
رشد و گسترش غربگرايى و الگوگيرى از روند توسعه سياسى، اقتصادى، مديريتى، علمى و فنى غرب مبانى نظرى و عرفى گرايانه تمدن غربى را نيز به طالبانش القاء مىكند. هم اكنون بسيارى از جوامع اسلامى بر سر دو راهى تاريخى بزرگى قرار دارند: يكى تداوم انفعال و الگوپذيرى از مدرنيته غربى و درپى آن فاصله گرفتن از مكتب اسلام به مثابه «مكتب راهنماى عمل» است و ديگر طراحى و به كارگيرى الگوى مناسب توسعه و پيشرفت خويش.
14
3 عصرىكردن دين
عصرى نمودن و ارايه قرائتهاى عصرى از دين به دگرگونى ماهيت دين و پيدايش تكثر بىسرانجام منتهى شده و تأثير بارزى بر عرفى شدن دارد. برخى گمان مىكنند كه اديان الاهى به يكسان از برداشتهايى كه به نحوى نقش بشرى را در صورت بخشى آن پررنگ كنند، حساس و ضربه پذيرند. اين مسئله نخستين بار در مسيحيت رخ نمود و اكنون نيز برخى از نوانديشان، آن را براى اسلام تجويز مىكنند. «1» در عين حال بايد توجه داشت كه اسلام توانمندى فراوانى در برابر موج عصرى كردن دارد
15
4. ناكارآمدى حكومت و جامعه دينى
ناكارآمدى حكومت دينى و ناكامى در پياده كردن الگوى اصيل و كارآمد نظام اسلامى و عمل نكردن به تعهداتى كه در برابر جامعه دارد نقش مهمى در واگرايى جامعه دينى و مجاليابى انديشههاى عرفى گرايانه دارد. اين مسئله به ويژه در انقلاب اسلامى ايران كه تنها نظام سياسى مبتنى بر اسلام در پانزدهمين قرن حيات اسلام مىباشد از حساسيت بالايى برخوردار است
16
از طرف ديگر تلاشهاى فراوانى در جهت ناكارآمد معرفى كردن حكومت دينى وجود دارد. اين مسئله دو مسؤوليت بزرگ را هم بر دوش مسؤولان نظام و هم جوانان انديشمند و همه كسانى كه دغدغه سرافرازى حكومت دينى دارند، قرار مىدهد: يكى تلاش مضاعف در جهت تقويت كارآمدى نظام اسلامى و ديگرىشناخت و تبيين درست و واقعبينانه از كارآمدى اين نظام و مقابله هوشمندانه با تبليغات نادرست.
17
بهطور خلاصه مىتوان گفت:
تئورى سكولاريزاسيون به عنوان نظريهاى عام و جهانشمول هيچ تأييد علمى ندارد و روند جارى در جهان كنونى شكست آن را به اثبات رسانده است.
اسلام با سكولاريسم تعارض بنيادين دارد. از سوى ديگر هيچ يك از عوامل عرفىسازى كه در مسيحيت وجود داشت در اسلام وجود ندارد، و اسلام از توانمندى بالايى براى مقابله با سكولارسازى برخوردار است.
18
بنابراين سكولاريسم مانند بسيارى از ديگر پديدههاى تاريخى در بستر فرهنگى، تاريخى و اجتماعى خود روييده و باليده است. مهمترين عوامل تأثيرگذار در اين رويكرد عواملى است كه با مسيحيت و كليسا ارتباط دارد. برخى از آموزههاى مسيحى بهطور مستقيم زاينده و پرورنده سكولاريسم است و برخى بهطور غيرمستقيم و با ايجاد بىاعتمادى نسبت به آموزههاى دينى
19
در تاريخ معاصر و در مقابل موج سکولاریسم (عرفی گرایی یا کنار زدن اسلام از سیاست)، عالمان بزرگ شيعه از عصر مشروطه تا امروز از نظر تئورى در پى حاكميت اسلام بوده و هستند. آنان با تئورى پردازى در حوزه فقه سياسى زمينههاى تحقق حاكميت دينى را عملى وآن را با مقتضيات زمان تطبيق دادهاند. اين تلاش در عصر مشروطه دستاورد مهمى براى فقه شيعه داشت. نائينى و شيخ فضل الله نورى دو عالم عصر مشروطه در اين بحث اشتراك نظر داشتند كه چگونه ولايت فقيه را سنگ بناى حقوق اساسى و قانون اساسى آن زمان قرار دهند
20