3. اعتقاد به عدم دخالت در سياست
انجمن معتقد به عدم دخالت در سياست بود. در تبصره دوم اساسنامه اين انجمن تأكيد شده بود كه انجمن به هيچ وجه در امور سياسى مداخله نخواهد داشت و نيز مسئوليت هر نوع دخالتى را كه در زمينههاى سياسى از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد، برعهده نخواهد داشت اين مسئله بعدها باعث چالش اعضاى انجمن با نيروهاى انقلابى در جريان مبارزات بر عليه رژيم ستمشاهى شد.
43
انجمن براى توجيه سكوت و كنار گذاردن مبارزه عملى به بحث تقيه نيز استناد مىنمود. در حالى كه حضرت امام فرمودند:
«تقيه براى حفظ اسلام و مذهب بود كه اگر تقيه نمىكردند مذهب را باقى نمىگذاشتند. تقيه مربوط به فروع دين است اما وقتى اصول اسلام، حيثيت اسلام، در خطر است، جاى تقيه و سكوت نيست».
44
4. تمركز بر مرجعيت به جاى ولايتفقيه
انجمن مدعى آن است كه به ولايتفقيه معتقد مىباشد ليكن ولايتفقيه مورد تأييد انجمن در حقيقت همان ولايت عامه مراجع است يعنى همه مجتهدان ولايت دارند و اينكه اعلم در ميان آنان وظيفهاش نظارت بر جريان امور است بر اين اساس ولايتفقيه در ديدگاه اين انجمن به معناى ولايت عامه مراجع مىباشد.
45
در حالى كه حضرت امام مبارزه خود را با اساس رژيم استوار نموده بود، انجمن حجتيه نه تنها با امام همراه نشد كه عملًا در مسيرى حركت كرد كه مورد رضايت و حمايت طاغوت قرار گرفت.
حضرت امام مىفرمود:
«ما مكلفيم در امور سياسى دخالت كنيم و مكلفيم همانطور كه پيغمبر مىكرد
46
5. دشمنشناسى ناقص انجمن
انجمن در تشخيص دشمن و دشمنشناسى دچار انحراف و اشتباه بود زيرا پيش از انقلاب اسلامى بجاى اينكه مبارزه خود را معطوف به مبارزه با رژيم ستمشاهى و استعمار نمايد، مبارزه با بهائيت را در اولويت خويش قرار داد.
يكى ديگر از اهداف انجمن، مسئله اهل تسنن بود، آنها براى ايجاد دافعه نسبت به آنان برنامهريزى مىكردند.
47
از آنجا كه انجمن، سياست را نفى مىكرد با اين ويژگى بهائيت درگير نشد و فقط از پايگاه ايدئولوژيك به نقادى آن مىپرداخت به همين دليل هنگامى كه با هويدا نخستوزير معدوم شاه، دكتر ايادى، دكتر ثابتى، يا يزدانىها و غيره كه از مسئولان و متنفذان حكومت استبداد بودند برخورد مىكرد، با وجودى كه آنها بهائى بودند، انجمن باز هم به ديده بىتفاوتى به آنان مىنگريست زيرا درگيرى با آنان اگر چه بهائى بودند جنبه سياسى پيدا مىكرد.
48
انجمن حجتيه قبل از انقلاب اسلامى
مبارزه با بهائيت فلسفه وجودى انجمن را شكل مىداد، اين مبارزه تنها در بعد فكرى انجام مىگرفت و انجمن وارد فاز سياسى واقتصادى نمىشد، در حالى كه بهائيت يك پديده كاملًا سياسى بود و متقابلًا يكى از راههاى مبارزه با آن، برخورد سياسى بود
49
انجمنىها نه تنها در مبارزه امام با رژيم شاه شركت نكردند كه با آن مخالف بودند و مخالفتها و موضعگيرىهاى انجمن در مقابل نهضت امام بهطور عمدهناشى از همان جوهره فكرىشان بود يعنى در زمان غيبت امامعصر (عجلالله فرجهالشريف) ورود به عرصه سياست را اشتباه و موجب لطمه به دين مىدانستند و معتقد بودند كه فقط معصوم مىتواند وارد اين عرصه شود. بنابراين آنها بهطور مبنايى با شيوه مبارزاتى امام مشكل داشتند
50
انجمن به دليل مواضع غيرسياسى خود نه تنها مورد مخالفت رژيم نبود كه براساس برخى مدارك و شواهد، رژيم از آن ابراز رضايت هم مىنمود. در گزارش يكى از منابع ساواك در مورد انجمن چنين آمده است «اين انجمن يك سازمان سياسى نيست و دولت نيز آن را تأييد نموده و شاهنشاه آريا مهر هم از تشكيل آن ابراز رضايت فرمودهاند و دليل اين حمايت هم به خوبى روشن است
51
چون چنين تفكراتى موجب مىشد كه ذهن بسيارى از جوانان و افراد متدين بجاى معطوف شدن به مبارزه با رژيم به مبارزه با بهائيت متمركز شود و در عمل عدهاى از مبارزين از صحنه مبارزه خارج شوند. از طرفى اجازه فعاليت اين انجمن و صدور مجوز براى فعاليت اين انجمن توسط ساواك در شرايطى كه با گروههاى اسلامى و فعاليتهاى مذهبى به شدت مخالفت مىشد به خوبى گوياى بىخطر بودن فعاليت اين انجمن براى رژيم مىباشد.
در جريان قيام پانزده خرداد 42 در حالى كه امت مسلمان ايران به رهبرى امام مبارزه جدى خود را با رژيم فاسد شاه آغاز كرده بودند رهبر انجمن حجتيه، امام را مسئول خونهاى ريخته شده دانستند. و با تعبيرهاى تندى حركت اسلامى را محكوم نمود. جالب اين كه شاه هم همين سؤال را مطرح نمود كه اين خونهاى ريخته شده به گردن كيست؟ بدينترتيب انجمن حجتيه در قيام 15 خرداد در كنار استعمار و شاه قرار گرفت و همصدا با حزب توده، بهائيت و جبهه ملى اين قيام را محكوم كرد.
52
با توجه به همين تفكر با روند انقلاب به مخالفت برخاستند و در جريان مخالف حركت رهبرى انقلاب حركت مىكردند. بهطور مثال، در نيمه شعبان سال 1357 حضرت امام فرمان دادند كه:
«اكنون لازم است در اين اعيادى كه در سلطنت اين دودمان ستمگر براى ما عزا شده است بدون هيچگونه تشريفات كه نشانگر عيد و شادمانى باشد، در تمام ايران، در مراكز عمومى مثلًا مسجد بزرگ، اجتماعات عظيم برپا كند و گويندگان شجاع و محترم مصائب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند.
در حالى كه رژيم ستمشاهى براى مقابله با فرمان امام كوششهاى فراوانى براى برگزارى جشنهاى نيمه شعبان مبذول مىداشت، انجمن حجتيه هم همراه با رژيم #درمقابل فرمان امام ايستاد و در تهران و شهرستانها جشنهاى دلخواه خود را برگزار كرد.
53
با اوجگيرى حركت اسلامى در سالهاى 56- 57 انجمن در يك بنبست قرار گرفت و برخى از نيروهاى درون انجمن نيز انجمن را براى پيوستن به نهضت اسلامى زير فشار قرار دادند. اما انجمن حتى بيانيهاى هم در پشتيبانى از تظاهرات انقلابى صادر نكرد و به سبب همراه نشدن با حركت مردم، انجمن با يك فروپاشى تشكيلاتى مواجه گرديد، چون بخشى از بدنه انجمن به انقلاب پيوست.
انجمن حجتيه پس از پيروزى انقلاب اسلامى;
به دنبال پيروزى انقلاب اسلامى كه به نوعى پيروزى مذهبىهاى سياسى بود. انجمن به موضع انفعال افتاد و وادار به عقبنشينى شد و چارهاى جز اين كه با يك تغيير موضع تاكتيكى دوباره بتواند عرض اندام كند، نديد و از طرفى از درون تحت فشار بود كه مواضع خودش را تغيير دهد و با انقلاب اسلامى هماهنگ شود.
54