- ابو حنیفه پیشوای «مذهب حنفی.» میگوید: در سفر زیارت بیت الله الحرام به قصد ملاقات و دیدار با امام صادق علیه السلام به مدینه آمدم. هنگامی كه بر در خانه آن حضرت رفته و در بیرون منزل به انتظار اجازه ورود نشسته بودم، كودكی از خانه امام صادق علیه السلام بیرون آمد. از وی پرسشی نمودم كه از پاسخ متین و عالمانهاش در شگفت ماندم. پرسیدم نامت چیست؟ گفت: موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب.
در ادامه این دیدار ابوحنیفه مسالهای دقیق از مسائل كلامی و اعتقادی مطرح میكند و با پاسخ زیبا و مستدل آن حضرت مواجه میگردد. آن گاه لب به تحسین موسی بن جعفر علیهما السلام گشوده و آیه «ذریة بعضها من بعض » را تلاوت میكند
یکی از ویژگیهای اخلاقی بسیار شاخص در وجود نورانی امام کاظم علیه السلام حلم و بردباری ایشان بوده است ببینید اصولاً هر مومنی در زندگی دینی و ایمانی خود نیازمند حل و بردباری و تحمل در مقابل مخالفان افراد نادان افراد جاهل و افراد مهره و افراد فریب خورده است چون � هر زمان و در هر دورهای طبیعتاً مومنین مخالفین و دشمنانی دارند
و در صورتی که مومنین حلم و بردباری نداشته باشند هم خود رشد نخواهد کرد و هم جلوی رشد دیانت و ایمان در میان جامعه را خواهند گرفت و با نشان دادن یک چهره زشت از دینداری باعث دفع عوام از دوردی نخواهند شد در نتیجه لازم ترین صفات اخلاقی هر مومن و شیعه این است که حلم و بردباری تحمل صبر داشته باشد
تا در ازای این اخلاق بسیار گرانبها اجر بی نهایت الهی را دریافت کند و در مسیر هدایت مردم موفق باشد امام کاظم علیه السلام به همین جهت معروف به کاظم شدهاند
و ما میتوانیم از این روش و سیلی امام کاظم در حل بسیاری از سختی های برخورد با مردم استفاده کنیم به عنوان مثال یک ماجرا از این تحمل و بردباری امام کاظم را با هم مرور
مردی از تبار عمر بن خطاب در مدینه نسبت به علی بن ابی طالب علیهما السلام سخت كینه میورزید، به آن حضرت ناسزا میگفت و بدینسان خاطر امام هفتم را میآزرد. اصحاب و یاران موسی بن جعفر علیهما السلام از آن حضرت خواستند اجازه دهد تا او را از پای درآورند، اما امام آنان را از این اقدام برحذر داشت.
یك روز كه آن شخص در مزرعهاش مشغول كار بود، امام موسی بن جعفر علیهما السلام بر مركب خویش سوار و راهی مزرعه او شد، آن مرد با دیدن امام موسی بن جعفر علیهما السلام خت برآشفت و فریاد زد كه چرا با مركب خود دست رنج مرا لگد مال میكنی؟ امام در حالی كه خنده بر لب داشت به راه خود ادامه داد تا به او رسید، از مركب پیاده شد، در كنار او نشست و با سخنان شیرین با او به گفت و گو پرداخت و از وی پرسید: چه مقدار برای زراعت خویش خرج كرده ای؟ گفت: صد دینار. فرمود: چقدر امید برداشت داری؟ گفت: من علم غیب ندارم. امام فرمود: میپرسم چقدر امیدواری؟ آن مرد گفت: دویست دینار. امام بی درنگ مبلغ سیصد دینار به او عطا كرد. آن شخص با دیدن رفتار بزرگوارانه امام در حالی كه عرق شرم وجودش را فرا گرفته بود از جای برخاست و پیشانی امام را بوسید و از وی عذر خواهی نمود.
آن شخص هنگام نماز پیش از دیگران در مسجد حاضر شد و با دیدن چهره نورانی موسی بن جعفر علیهما السلام در حضور انبوه حاضران در مسجد چنین گفت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته (13).» ؛ «خداوند داناتر است كه رسالت خویش را كجا نهد..»
امام خطاب به اصحاب خود فرمود: «كدامیك از این دو شیوه بهتر است؛ آنچه شما تصمیم داشتید یا آنچه من انجام دادم؟
سخاوت و بخشش
آن گونه كه اشاره شد، آن حضرت بخشندهترین مردم زمان خویش بود. در منابع شیعه و اهل سنت آمده است كه هر گاه از كسی بدی و ناخوشایندی به آن حضرت میرسید، با ارسال هدایایی پاسخ میداد
یکی از یکی از سیره های بسیار بسیار جالب امام کاظم این است که هر وقت ایشان می شنیدند که کسی درباره ایشان غیبت کرده است و بدی ایشان شده است �ام برای آن شخص هدایایی ارسال میکرد که این رفتار بسیار بسیار تکان دهنده است
سیره ائمه معصومین خوب دقت کنیم می بینیم که تعداد افرادی که با اخلاق و ویژگی های بسیار بسیار انسانی اهل بیت مسلمان شده اند بسیار بیشتر از کسانی هستند که با استدلال های عقلی و یا معجزات ایشان مسلمان شده اند و این لذا این مسئله نشان می دهد که اخلاق از اعجاز هم بیشتر در تبلیغ دین الهی و هدایت انسانها می تواند اثر داشته باشد و یک رمز اساسی عدم موفقیت بسیاری ازما در بحث هدایت جوانان همین دوری از تکریم اخلاقی جوان ها و عدم تاثیر به سیره ائمه است
عبادت و بندگی
در میان مناقب بی شمار امام هفتم علیه السلام خلوت با معشوق و مناجات با قاضی الحاجات، درخشندگی خاصی دارد و بدین جهت آن حضرت را «عبد صالح، راهب بنی هاشم و زین المتهجدین.» لقب داده اند. آن حضرت بسیاری از شبها را تا سپیده صبح به دعا و مناجات میپرداخت
نقل شده است كه آن حضرت در اول شب وارد مسجد النبی صلی الله علیه و آله در مدینه شد و تا سپیده دم و در حال سجده این دعا را تكرار كرد: «عظم الذنب من عبدك فلیحسن العفو من عندك یا اهل التقوی واهل المغفرة..» پس از ادای فریضه صبح تا طلوع آفتاب به تعقیبات میپرداخت و آن چنان با سوز و اشك تلاوت قرآن میكرد كه هر شنوندهای بی اختیار میگریست
عبادت و راز و نیاز آن بنده صالح خدا همگان را مجذوب خود ساخته بود، حتی زمانی كه در زندان هارون الرشید قرار گرفت، از این كه جای خلوت با دوست نصیبش شده است خدای را سپاس میگفت. فضل بن ربیع كه به دستور هارون الرشید موسی بن جعفر علیه السلام را زندانی كرده بود، در نامهای به خلیفه نوشت: اگر او را از من تحویل نگیری رهایش خواهم كرد، چون در مدت یكسال، در شبانه روز جز دعا و استغفار و طلب رحمت و مغفرت الهی كلمهای از وی شنیده نشده است
دعوت عملی
اعمال حضرت خود بهترین دعوت برای مردم به شمار میرفت و آنان را از درون منقلب میكرد.
ابن شهرآشوب از كتاب انوار روایت میكند كه: «ایامی كه حضرت امام موسی كاظم علیه السلام در حبس هارون بود، آن لعین كنیزی را در نهایت زیبایی و باكره به زندان فرستاد.
. شاید كه حضرت به او تمایل نشان دهد و قدر او در نظر مردم كم شود و برای تضییع شخصیت وی بهانهای به دست آورد. وقتی كنیز را به زندان حضرت آوردند، فرمود: من به اینها احتیاجی ندارم. اینها در نظر شما ارزشمند است. در نزد من ارزش ندارد. ، چون این خبر را برای آن لعین آوردند، خشمگین شد و گفت: بگویید كه ما او را به رضای تو حبس نكرده ایم، جاریه را نزد او بگذارید.
، وقتی جاریه را نزد آن جناب گذاشتند، آن لعین از مجلس خود برخاست. خادمی را فرستاد كه خبر آن كنیز را بیاورد. خادم برگشت و گفت: جاریه در سجده است و میگوید: قدوس سبحانك. ، هارون گفت: موسی بن جعفر او را جادو كرده است، وقتی جاریه را آوردند. اعضای او میلرزید و به سوی آسمان نظر میكرد
هارون گفت: تو را چه شده؟؛ پاسخ داد: حالت غریبی مرا روی داد. وقتی نزد آن جناب رفتم، پیوسته مشغول نماز بود و متوجّه من نبود. از نماز كه فارغ میشد، مشغول ذكر خدا میشد. به نزدیك او رفتم و گفتم: چرا درخواست خدمتی نمیكنید؟، فرمود: به تو احتیاجی ندارم؛ گفتم: مرا به سوی تو فرستاده اند كه خدمت كنم. ،
گفت: این جماعت چكاره اند و به جانبی اشاره كرد. چون من نظر كردم باغها و بستانها دیدم كه انتهای آنها به نظر نمیآمد... در آنها حوریان و غلامانی دیدم كه هرگز مثل آنها در حسن و بها ندیده بودم... چون این حال را دیدم، به سجده افتادم، هارون گفت:ای خبیثه! شاید در سجده به خواب رفتهای و اینها را در خواب دیدهای، گفت: به خدا سوگند كه اینها را پیش از سجود دیدم. ، از آن پس پیوسته نماز میخواند. از او پرسیدند: چرا این قدر نماز میخوانی؟ گفت: عبد صالح را دیدم كه پیوسته نماز میكرد، من پیروی از وی میكنم
مؤثرترین شیوهای كه حضرت به كار میبرد، بیدار كردن وجدانهای خفته بود. به این ترتیب منحرفان، خود از كردۀ خود پشیمان میشدند.
علامه حلی در منهاج الكرامه مینویسد: «روزی آن حضرت از در خانه بُشر در بغداد میگذشت. صدای ساز، آواز غنا، نی و رقص از آن خانه شنید. حضرت كنیزكی را دید كه از آن خانه بیرون آمد و در دستش خاكروبه بود. كنیز خاكروبه را بر در خانه ریخت.
حضرت از او پرسید:ای كنیزك! صاحب این خانه، آزاد است یا بنده!، گفت: آزاد است. ، فرمود: راست گفتی! اگر بنده بود، از مولای خود میترسید
كنیزك وقتی برگشت، آقایش سر سفرۀ شراب بود. پرسید: چرا دیر آمدی؟، كنیزك حكایت را باز گفت. بشر به یك باره از جای برخاست و با پای برهنه بیرون دوید. به آن حضرت رسید و عذرخواست گریه و اظهار شرمندگی كرد و از كارش توبه كرد
بنی عباس به طور اعم و هارون به طور اخص در صدد یافتن شعارهایی بودند كه براساس آن حكومت خود را مشروع نشان دهند. یكی از آنها انتساب خود به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلب انتساب خاندان عترت علیهم السلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
هارون از سویی خود را پسر عم پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی میكرد و از سویی فرزند رسول خدا بودن امام كاظم علیه السلام را زیر سؤال میبرد.
او یك بار هنگام بحث به حضرت اعتراض كرد كه شما خود را فرزند رسول الله صلی الله علیه و آله میدانید، حال آن كه شما فرزند دخترش هستید و فرزند دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله را نمیتوان فرزند او حساب كرد.
حضرت این آیه را تلاوت كرد:
«و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و كذلك نجزی المحسنین و زكریا و یحیی و عیسی....» و سپس فرمود: در این آیه حضرت عیسی علیه السلام در شمار فرزندان نوح پیامبر علیه السلام آمده است با این كه برای او پدری نبود و فقط از ناحیۀ مادرش، مریم، به نوح علیه السلام نسبت داشت. ما نیز از طرف مادرمان فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله هستیم.
مواجهة فکری و عملی امام کاظم با هارون الرشید
قبل از اینكه بخواهیم مواجهات امام كاظم را در برابر هارون الرشید ذكر كنیم، لازم است اشارهای به شخصیت عجیب و متضاد هارون داشته باشیم تا بدین وسیله علت تفاوت برخوردهای امام با این خلیفة ستمگر روشن گردد.
مهدی پیشوایی» به بررسی هارون به عنوان مرد چندشخصیتی پرداخته و پس از بحثی روانشناسی پیرامون اینكه برخی از افراد (هرچند معدود) از نظر مشی و شخصیت دارای یك شخصیت نیستند؛ بلكه دوشخصیتی و گاه چندشخصیتی هستند و به همین علت اعمال و رفتار متضادی از آنان سر میزند كه گاه موجب شگفتی میگردد، پیرامون شخصیت هارون مینویسد: «او خصوصیات عجیب و متضادی داشت كه در كمتر كسی به چشم میخورد. ظلم و عدل، رحم و خشونت، ایمان و كفر، سازگاری و سختگیری، به طرز عجیبی در وجود او به هم آمیخته بود.
او از یك سو از ظلم و ستم باك نداشت و خونهای پاك افراد بیگناه، خصوصاً فرزندان برومند و آزادة پیامبر اسلام را بیباكانه میریخت و از سوی دیگر، هنگامی كه پای وعظ علما و صاحبدلان مینشست و به یاد روز رستاخیز میافتاد، سخت میگریست! او هم نماز میخواند و هم به میگساری و عیش و طرب میپرداخت. هنگام شنیدن نصایح دانشمندان، از همه زاهدتر و با ایمانتر جلوه میكرد؛ اما وقتی كه بر تخت خلافت مینشست و به رتق و فتق امور كشور میپرداخت، از «نرون» و «چنگیز» كمتر نبود
مورخان مینویسند: روزی هارون به دیدار «فضیل بن عیاض»، یكی از مردان وارسته و آراسته و آزادة آن روز رفت. فضیل با سخنان درشت به انتقاد از اعمال ناروای او پرداخت و وی را از عذاب الهی كه در انتظار ستمگران است، بیم داد. وقتی هارون این نصایح را شنید، به قدری گریست كه از هوش رفت! و چون به هوش آمد، از فضیل خواست دوباره او را موعظه نماید. چندین بار نصایح فضیل و به دنبال آن بیهوشی هارون تكرار شد، سپس هارون هزار دینار به او داد تا در موارد لزوم مصرف کند.
هارون با این رفتار، نمونة كاملی از دوگانگی و تضاد شخصیتی را نمودار ساخت؛ زیرا گویی از نظر او كافی بود كه از ترس خدا گریه كند و بیهوش شود و بعد هرچه بخواهد، بدون واهمه انجام دهد. او دو هزار كنیزك داشت كه سیصد نفر از آنان مخصوص آواز و رقص و خنیاگری بودند. نقل میكنند كه وی یكبار به طرب آمده، دستور داد سه میلیون درهم بر سر حضار مجلس نثار شود! و بار دیگر كه به طرب آمد، دستور داد تا آوازهخوانی كه او را به طرب آورده بود، فرمانروای مصر كنند
امام هفتم با توجه به شخصیت خاص هارون، گاهی با او تندی میكرد و گاهی برخورد ملایم و همراه با تقیه داشت. در كتابهای تاریخی، مواجهات متعدد امام كاظم با هارون ذكر شده است
امام در برخی مناجات های خود ر زندان عرض می کندکه خدا من از تو یک کنج فراغت برای عبادت می خواستمطبق نقل ها امام حدود14 سال زندانی بودندونقل شده که امام در زندان مرتب درعبادت و سجده وذکر ونماز بود
تاحدی که روی هارون از بالای زندان نگاه می کد دید تکه ای پارچه افتاده پرسید آن پارچه چیست
گفتند پارچه نیست موسی بن جعفر است که در سجده است!!!
توبه زن رقاصه در زندان از عجیبترین کرامات امام است که زنی در اوج گناه را به این سرعت توبه می دهد
سلام و عرض ادب خدمت اعضای گروه و کانال فدائیان امام خامنه ای حفظه الله تعالی
روزهای دوشنبه در گروه ساعت ۱۹:۴۵ جلسه پرسش و پاسخ با حضور و روشنگری جناب دکتر حسین پور برگزار می شود
موضوع سوالات👈 مسائل سیاسی روز ، بالاخص سوالات و ابهامات انتخاباتی
برای جلوگیری از بی نظمی در زمان جلسه لطفا سوالات را تا قبل از ساعت ۱۸:۳٠ در گروه و یا به ایدی مدیر گروه ارسال فرمائید 👇👇
@HASAN_1524
از همکاری و مشارکت بزرگواران نهایت سپاسگزاری را داریم💐
خادمین گروه فدائیان امام خامنه ای عزیز