هدایت شده از بهانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای اینکه بدخواهان از مراسم شبهای قدر سوءاستفاده نکنند ...
فراخوان حجت الاسلام والمسلمین قمی(رئیس سازمان تبلیغات اسلامی) از گروه های جهادی برای برگزاری مراسم شبهای قدر
@bahanealiahmadimehr
هدایت شده از قرارگاه منتظران ظهور
11.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #کلیپ
💠 از کریمان
با نوای حاج مهدی رسولی
پیشنهاد دانلود👌
➡️ @aaleyaseen
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید یه روز کاری کارگران سر گذر در مشهد...
7️⃣0️⃣3️⃣0️⃣ سامانه «هفتاد سی» کاربران را در ۷۰ درصد سود بازار بزرگ محصولات اعتباری از جمله شارژ و بسته های اینترنت و قبض و… شریک می کند.
✅ شما روی خرید تمام کسانی که از طریق شما با سایت و اپ ۷۰۳۰ آشنا شده اند، سود مشخص خواهید داشت.
✅ از طریق لینک زیر در چند ثانیه عضو شوید و شروع به درآمدزائی کنید.
🌐https://7030.ir/r/09106685487
💌 شناسهی معرف هنگام ثبت نام: 09106685487
هدایت شده از قرارگاه منتظران ظهور
می شود فرصت دیدار مهیا حتما
بد به دل راه نده می رسد آقا حتماً
ای که دنبال دوای غم هجران هستی
می شود درد نهان تو مداوا حتماً
اگر امروز نشد بوسه به دستش بزنیم
وعده ما همه افتاده به فردا حتماً
ثمر گریه ما خنده روز فرج است
آن زمان می شکفت خنده به لب ها حتماً
دوری غیبت طولانی و تأخیر ظهور
امتحانی است برای همه ما حتما
کار ما منتظر آن چیست؟ امید و تقوا
غمنخور میشود آخر گره ها وا حتماً
هر که در زمره ما منتظران میباشد
میکند تا به ابد پشت به دنیا حتماً
انبیا منتظر آمدنش می باشند
می رسد پشت سرش حضرت عیسی حتما
زره شیر خدا بر تن و شمشیر به دست
می رسد منتقم حضرت زهرا حتماً
➡️ @aaleyaseen
یکی از اعمال مهم دهه اول از این ماه (ذی الحجه): خواندن دو ركعت نماز ما بين مغرب و عشا در تمام شبهاي اين دهه
در هر ركعت بعد از حمد بخواند يك مرتبه توحيد و آيه:
وَ وَاعَدْنَا مُوسَي ثَلاثِينَ لَيْلَهً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَهً وَ قَالَ مُوسَي لأَِخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ تا با ثواب حاجيان شريك شود.
#بسیارآموزنده
حتما بخوانید
🌹🌹تلنگر 20🌹🌹
دانشگاه تهران که بودم یه دوستی داشتم که رتبه هم اتاقیش تو کنکور تک رقمی بود و برق دانشگاه شریف میخوند و باباش نماینده یه جایی بود.! برا فوق لیسانس رفت کانادا، بعد از مدتی به باباش گفت می خوام ول کنم و یا برم قم درس حوزه بخونم، یا تو دانشگاه های خودمون مدیریت بخونم.
باباش هرچند دکتر و نماینده است ولی تو فضای غیر متفکرانه جامه ما زندگی می کرد و بیش از سطح تفکرعوام، به چیزی نمی تونست توجه کنه. بنابراین این کار پسرش رو خیلی احمقانه دونست و بهش گفت: تو معتبرترین دانشگاه دنیا داری درس می خونی، اونم در بالاترین رشته! دو روز دیگه که برگردی ایران میشی استاد دانشکده مهندسی برق
دانشگاه صنعتی شریف، با کلی درآمد و عزت و احترام؛ چرا همچنین تصمیم گرفتی؟
گفت: بابا یه روز که اینجا از تنهایی دلم گرفته بود به فکر فرو رفتم و در احوال هم کلاسی هام دقت کردم که ظاهرا جزو نوابغ درجه یک دنیا بودن، دیدم همشون یا افغانی هستند یا ایرانی، یا پاکستانی، یا هندی و ... و به طور کلی همشون مال این کشورای استعمار زده هستن. از خودم پرسیدم .
مگه اینجا بهترین دانشگاه و این رشته، بهترین رشته نیست؟ پس نابغه های انگلیسی و اسرائیلی و آمریکایی کجان؟بالأخره همشون که خنگ نیستن واونام چهارتا نابغه دارن. رفتم تحقیق کردم و فهمیدم چه کلاه گشادی سرم رفته. دیدم اونا نابغه هاشونو میفرستن تو رشته هایی که به شاهرگ حیاتی بشریت مربوط میشن؛ این کارو میکنن تا بتونن بشریت رو چپاول کنن. نابغه هاشونو میفرستن تو رشته هایی که برای امورات سخت افزاری و نرم افزاری بشری، مثل منابع انسانی، نفتی، کشاورزی، معادن، نوابغ، ادارات، شهرداری ها، وزارت خونه ها، نظام آموزشی، نیروهای نظامی و انتظامی و...، حکم ویندوز رو داره تا بتونن همه اینها رو به بهترین وجه با همدیگه هماهنگ کنن .
نابغه های اونا در رشته های علوم انسانی مثل فلسفه، حقوق، مدیریت، جامعه شناسی یا کشاورزی، اقتصاد و امثال اینا درس میخونن. اونجا بود که فهمیدم اونا به من به چشم به کارگر فریب خورده نگاه می کنن، نه دانشمند فرهیخته. همون طور که ما اگه لوله آب خونه مون بترکه، زنگ میزنیم لوله کش بیاد و طبق نظر ما اتصالات لوله رو تعمیر کنه، اونا میخوان ماهواره و موشک پرتاب کنن، زنگ میزنن کارگر از ایران یا چند تا کشور عقب مونده بیاد و برای اونا و زیر نظر و تحت مدیریت اونا موشک هوا کنه. با این تفاوت که این کارگر بر خلاف لوله کش، باید حتما نابغه باشه. و همون جور که ما نجّار و کارگرها رو تحویل می گیریم و دمشو می بینیم تا کارمون رو درست و خوب انجام بده، اونا هم کارگرای نابغه شون رو تحویل می گیرن تا کارشون پیش بره و بتونن به هدفشون برسن. فهمیدم که تو کشور اونا، ارزش واقعی رشته های مهندسی و پزشکی، در حد بنا و معمار ساختمون و نجّار، یا یه ذره بیشتره، ولی تو کشورای استعمارزده ارزش علوم رو جابه جا کردن؛ رشته هایی که ارزششون برابر ارزش انسانه و اصل موضوعشون سعادت انسان و جامعه است، تو کشور ما خوار و ذلیل شده، ولی رشته های مهندسی و تجربی به کاخ آرزوها تبدیل شده.
یه زمانی یکی از رؤسای جمهور کشور در جمع دانشجویان ایرانی مقیم اروپا سخنرانی کرد و اونجا با افتخار گفت: ما افتخار می کنیم که چهل درصد دانشمندان ناسا، و بزرگترین استادان دانشگاه اروپا، ایرانی هستند؛ ما افتخار می کنیم معتبرترین پزشکان اروپا، متخصصان ایرانی اند و... من تو دلم بهش گفتم: استاد! تو فکر کردی اون شصت درصد که ایرانی نیستن، آمریکایی هستن؟! اون شصت درصد هم مال چهار تا کشور بدبخت استعمارزده هستن که مسؤولین شون مثل تو نفهمیدن چه کلاهی سرشون رفته؛ اون شصت درصد هم مال افغانستان و مالزی و پاکستان و سوریه و عراق و چین و هند و لبنان و ژاپن و... هستن. نابغه تراز اول آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی و اسرائیلی هرگز وقتش رو تو این رشته ها تلف نمیکنه. سیستم مدیریتی شون به گونه ای طراحی شده که نابغه اونا به رشته ای بره که شاهرگ حیات بشریته، به رشته ای بره که بتونه نابغه ما رو مثل یه برده به کار بگیره .
یه زمانی اروپا و آمریکا برای ساخته شدن نیاز به برده هایی داشت که کارهای بدنی خیلی سخت رو انجام بدن. با کشتی حمله کردن به آفریقا و کشتن و غارت کردن؛ زنها و مردهای سیاه پوست، از بچه هفت هشت ساله، تا پیرمرد هفتاد ساله رو بار کشتی کردن و آوردن به اروپا و آمریکا تا براشون بردگی کنن.
امروز هم اروپا و آمریکا برای ساخته شدن نیاز به برده داره، منتهی نه اون برده سیاه پوست دیروزی که کارهای بدنی طاقت فرسا انجام میداد؛ برده امروزی باید نابغه باشه تا بتونه موشک و ماهواره و رادار و تجهیزات پزشکی عجیب غریب بسازه. برده دیروز رو به زور با کشتی بار میزدن و میبردن اما برده امروز رو با برنامه ای به نام المپیاد ریاضی و زیست و شیمی و نجوم شناسایی میکنن و میبرن؛
دکترعبدالرسول کشمیری
"قربانی"
«قربانی» را قُربِ آنی گفتهاند.
چه تعبیر لطیفی..
درست است، با قربانی، به آنی نزدیک میشوی.. نزدِ “یک” میشوی.. میرسی.. واصل میشوی.
قربانی، یک عبادت تمام است. هر که به جایی رسید با قربانی رسیده است.
آن تصور ابتدائی را از قربانی کنار بگذار. بهدنبال سر بریدن گاو و گوسفند نباش.
مفهوم قربانی در قرآن، بسیار فراتر از این حرفهاست. اگر نکته را بگیری راه رشد را بر خود آسان کردهای.
در این جهان آفرینش، ورود به مرحلۀ فراتر ممکن نیست؛ مگر اینکه مرحلۀ قبل قربانی شود.
بدست نمیآوری؛ مگر آنکه از دست بدهی.
پُر نمیشوی؛ مگر آنکه خالی شده باشی.
جوانه نمیزنی؛ مگر آنکه دانهات در خاک مضمحل شده باشد.
پیر نمیشوی؛ مگر آنکه جوانی را تقدیم کرده باشی.
این روند قربانی گرفتنِ طبیعت است.
نخود، تا در دیگ نجوشد و در دل انسان جای نگیرد، تبدیل به اندیشه نمیشود.
تا ندهی، نگیری..
کسانی را میبینم که بر سر دروازۀ وصلند؛ اما هرگز وارد نمیشوند، چون حاضر به دادن چیزی نیستند.. حاضر به قربانی دادن نیستند، پس نمیرسند، هر چند که بر دروازهاند.
هر چند قدمی بیش نمانده است. آنگاه که تعلقی را قربانی میکنی، به واقع جا را برای آمدن چیزی فراتر خالی کردهای...
برگرفته از مقاله "قربانی"
دستهايت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاري دلش راضي به اين اسلام شد
دستهايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مومنين! ( يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت:)
خوب ميدانيد در دستانم اينک دست کيست؟
نام او عشق است، آري ميشناسيدش : علي ست
من اگر بر جنگجويان عرب غالب شدم
با مددهاي علي ابن ابي طالب شدم
در حُنين و خيبر و بدر و اُحُد گفتم: علي
تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علي
با خدا گفتم: علي، شب در حرا گفتم: علي
تا پيام آمد بخوان «يا مصطفي»! گفتم: علي
هر چه ميگويم علي، انگار اللّهي ترم
مرغ «او ادني»ييم وقتي که با او ميپرم
مستجار کعبه را ديدم، اگر مُحرِم شدم
با «يَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَيديهِم» شدم
تا که ساقي اوست سرمستند «اصحابُ اليمين »
وجه باقي اوست، «اِنّي لا اُحبُّ الافِلين»
دست او در دست من، يا دست من در دست اوست
ساقي پيغمبران شد يا دل من مست اوست
يکصد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار ـ
ساغر آوردند و او پر کرد با چشمي خمار
آخرين پيغمبر دلدادهام در کيش او
فکر ميکردم که من عاشقترينم پيش او
دختري دارم دلش درياي آرامش، ولي
شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم علي
کوثري که ناز او را قلب جنت ميکشيد
ناگهان پروانه شد دور سر حيدر پريد
روزگارش شد علي، دار و ندارش شد علي
از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علي
رحمتٌ للعالمينم گرد من ديو و پري
ميپرند و من ندارم چاره جز پيغمبري
بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوي علي است
ريسمان رستگاري تارِ گيسوي علي است
من نبياَم در کنارم يک «نبأ» دارم «عظيم»
طالبان «اِهدنا» اينهم «صراطَ المستقيم»
چهرهاش مرآتِ «ياسين»، شانههايش «مُحکمات»
خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعاديات»
هر خط قرآنِ من، توصيفي از سيماي اوست
هر که من مولاي اويم، اين علي مولاي اوست
هدایت شده از بهانه
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انگاری هیئت پر ویروسه
روضه ناقلُ و شفا تو جاده چالوسه...
شعر زیبای حاج مجتبی رمضانی
@bahaneee