eitaa logo
"برای شاهین شهر" | For_Shahinshahr
4.5هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
9.9هزار ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر : @m_moradi110 ➖➖➖➖➖ دریافت اخبار و سوژه : @hanan_hanan ➖➖➖➖ تبادل و رزرو تبلیغ : https://eitaa.com/joinchat/4175627122C259e21cd33
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍وارد میوه‌فروشی شدم. خلوت بود. قیمت موز و سیب را پرسیدم. فروشنده گفت: موز شانزده تومان و سیب ده تومان. گفتم از هر کدام دو کیلو به من بده. پیرزنی وارد میوه‌فروشی شد و پرسید: محمد آقا سیب چند؟ میوه فروش پاسخ داد: مادر کیلویی سه تومان! نگاه تعجب‌زده‌ام را به سرعت به میوه‌فروش انداختم و او که متوجه تعجب و دلخوری من شده بود، چشمکی زد و با نگاهش مرا به آرامش دعوت کرد. صبر کردم. پیرزن گفت: محمد آقا خدا خیرت بده! چند تا مغازه رفتم، همشون سیب را ده-دوازده تومن میدن! مادر با این قیمتا که نمی‌شه میوه خرید! محمد آقای میوه‌فروش، یک کیلو سیب برای پیرزن کشید و او را راهی کرد و رو به من کرد و گفت: این پیرزن به تازگی پسرش و عروسش را تو تصادف از دست داده و خودش مونده با دو تا نوه‌ی یتیم! من چند بار خواستم به او کمک کنم و به او میوه‌ی مجانی بدم اما ناراحت شد و قبول نکرد. به همین خاطر هیچ وقت روی میوه‌ها تابلوی قیمت نمی‌زنم تا وقتی این زن به مغازه میاد از قیمت‌ها خبر نداشته باشه و بتونه برای بچه‌هاش میوه بخره. راستش را بخواهی من به هر کسی که نیاز داشته باشه کمک می‌کنم و همیشه با امام زمانم معامله می‌کنم. دلم مثل آوار ریخته بود پایین و بسیار شرمنده بودم و بغضی سنگین تو گلوم نشسته بود. دلم می‌خواست روی میوه‌فروش را ببوسم، میوه‌ها را خریدم، سوار ماشین شدم و هقی زدم زیر گریه و در حال رانندگی از خودم و از امام زمان علیه السلام خجل بودم و با خودم می‌گفتم؛ ای کاش در طول سالیان دراز عمرم من هم قسمتی از درآمدم را با امام زمانم معامله می‌کردم. https://eitaa.com/joinchat/873922901Ca354eb5472
‌ 📚داستان کوتاه دوستی ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﯾﻪ ﻧﯿﺴﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﯿﺴﺎﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ! ﺑﺎ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﺶ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﺧﯿﻠﯽ ﻧﯿﺴﺎﻧﺸﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻭﺷَﻢ ﺗﻌﺼﺐ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﯾﺎﺩﻣﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﻢ، ﺍﯾﻨﻘﺪ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺧﻮﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺷﻤﺎ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟!! ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﭼﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯽ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻠﯽ ﺷﺪ؟ ﮔﻔﺖ: ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﭘﺮﺕ ﺷﺪ ﺍﻭﻟﺶ ﯾﻪ ﺗﺮﮎ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺑﻮﺩ، ﺑﻌﺪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺯﻣﺴﺘﻮﻥ ﻭ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﻭ ﺳﺮﻣﺎ ﮔﺮﻣﺎ، ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺑﺰﺭﮒﺗﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻞ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ... ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﻪ ﮐﻪ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺗﻌﻤﯿﺮﺵ ﮐﻨﻪ! ﺑﺲ ﮐﻪ ﺩﻭﺳِﺶ ﺩﺍﺷﺖ... ﻣﺎ ﺁﺩﻣﺎ هم ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﻢ...! ﻋﯿﺒﺎﻣﻮﻧﻮ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻤﯽﮐﻨﯿﻢ، ﺍﯾﺮﺍﺩﺍﻣﻮﻧﻮ ﻧﻤﯽﭘﺬﯾﺮﯾﻢ ﻭ ﺍﺻﻼﺣﺶ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻢ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺑﺰﺭگﺗﺮ ﻣﯿﺸﻦ... ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﺪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻤﻮ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺐﻫﺎ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﺑﺪﻟﯿﻞ ﺩﯾﺪ ﮐﻢ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ! ﻫﻤﯿﻦ ﻋﯿﺒﺎﻣﻮﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺎﺑﻮﺩﯾﻤﻮﻥ ﻣﯿﺸﻦ... ﻫﻤﯿﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﭘﺬﯾﺮﯾﻤﺸﻮﻥ! https://eitaa.com/joinchat/873922901Ca354eb5472
عزیزان زرنگ باشید از حضرت زهرا سلام الله علیها عیدی بگیرید..  یکی از علمای قم میفرمودند : اگر لحظه تحویل سال 2رکعت نماز ساده یا نماز حضرت زهرا (سلام الله علیها ) خوانده شود (بطوریکه در لحظه تحویل در نماز باشیم ) آن سال ؛به عنایت حضرت( علیها السلام) سالی عجیب خواهد بود ازنظر رزقهای معنوی و مادی ..🌹️ نماز حضرت زهرا (سلام الله علیها) دو رکعت است :رکعت اول یک حمد وصدمرتبه سوره قدر ورکعت دوم یک حمد وصد مرتبه سوره توحید بعداز نماز دعای کوچکی دارد که در مفاتیح الجنان در قسمت اعمال روز جمعه این نماز و دعا آمده است ☀️ تقریبا نیم ساعت طول میکشد ده دقیقه مانده به تحویل سال شروع شود که در لحظه تحویل درنماز باشید ؛ نشسته هم میشود خواند https://eitaa.com/joinchat/873922901Ca354eb5472
💠 درمان معنوی ناباروری علاج بالروح ✅ نسخه ای معنوی برای درمان صَیْمُری خدمت امام رضا علیه السلام از عقیم بودن زنش شکایت کرد حضرتش تبسمی کرده و فرمودند: انگشتری از جنس بگیر و بر روی آن بنویسند: «رب لا تذرنی فردا و انت خیر الوارثین» صَیمُری می گوید: به یک ماه نکشید که همسرم حامله شد و خداوند پسری به من عطا فرمود. مرحوم کافی در یکی از سخنرانی های خویش می گوید:«دو عدد انگشتر فیروزه با همان کیفیت ساخته شود و زن و مرد هر کدام به دست کنند سپس می گوید: «شاید به هزار نفر توصیه کرده ایم و بچه دار شده اند و مجرب است. » 📚 تحفة الرضویة صفحه ۲۸۹ وسائل الشيعه،ج3،ص406 https://eitaa.com/joinchat/873922901Ca354eb5472
🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗 خیلی زیباست🌸 کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟... خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی. کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟ اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی. کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟ فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود . کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود. خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد. کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند. او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید: خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید.. خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ... مـــ🌸ـــادر صدا کنی https://eitaa.com/joinchat/873922901Ca354eb5472
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 🌺🍃سادگى یا پیچیدگى؟ 🌺🍃امتحان پایانى درس فلسفه بود. 🌺🍃استاد فقط یک سؤال مطرح کرده بود! سؤال این بود: شما چگونه مى‌توانید مرا متقاعد کنید که صندلى جلوى شما نامرئى است؟ 🌺🍃تقریباً یک ساعت زمان برد تا دانشجویان توانستند پاسخ‌هاى خود را در برگه امتحانى‌شان بنویسند، به غیر از یک دانشجوى تنبل که تنها ۱۰ ثانیه طول کشید تا جواب را بنویسد! 🌺🍃چند روز بعد که استاد نمره‌هاى دانشجویان را اعلام کرد،آن دانشجوى تنبل بالاترین نمره کلاس را گرفته بود!! او در جواب فقط نوشته بود :«کدام صندلى؟»! ❣🍃نتیجه: مسائل ساده را پیچیده نکنید https://eitaa.com/joinchat/873922901Ca354eb5472
🌸از هفت سین قرآنی با آیاتی که باسلام شروع می شود استفاده کنید وبازعفران رقیق شده با گلاب دریک دیس چینی سفید بنویسید در سفره هفت سین قرار بدهید وبعداز تحویل سال آن را بشویید وبصورت شربت اعضای خانواده برای سلامتی میل کنند https://eitaa.com/joinchat/873922901Ca354eb5472
روش تشخیصی نیاز به جراحی دیسک کمر👇 لطفا یک دقیقه روی پنجه پا راه بروید و سپس یک دقییه روی پاشنه پا راه بروید. اگر قادر بودید هر دو را انجام بدهید نیاز به جراحی ندارید.... و فقط به ماساژ و کنترل درد و دارو نیاز دارید... 💡 افزایش اطلاعات عمومی https://eitaa.com/joinchat/873922901Ca354eb5472
*خود احیا در هنگام حمله قلبی*  لطفا دو دقیقه از وقت خود را صرف کنید و این را بخوانید: ۱) فرض کنید ساعت ۷ ونیم شب ، بعد از یک روز کاری سخت به خانه می روید (البته به تنهایی).    ۲) واقعا خسته، ناراحت و ناامید هستید و ناگهان درد شدیدی در قفسه سینه خود احساس می کنید و درد به سمت بازو و تا فک ادامه می یابد.  شما حدود ۵ کیلومتر با نزدیکترین بیمارستان به خانه خود فاصله دارید.    ۳) متأسفانه، شما نمی دانید که آیا می توانید به آنجا راه پیدا کنید یا خیر.    ۴) شما در انجام CPR آموزش دیده اید، اما فردی که دوره را ارائه کرده است به شما نگفته است که چگونه آن را روی خودتان انجام دهید.    ۵) *وقتی تنها هستید چگونه از حمله قلبی جان سالم به در ببرید؟*  از آنجایی که بسیاری از افراد هنگام حمله قلبی تنها هستند، برای فردی که ضربان قلبش اشتباه است و شروع به احساس ضعف می کند، تنها 10 ثانیه تا از دست دادن هوشیاری باقی مانده است.    ۶) با این حال، این قربانیان می توانند با *سرفه های شدید* بارها و بارها به خود کمک کنند.  قبل از هر سرفه باید نفس عمیق کشید و *سرفه باید عمیق و طولانی باشد* مانند زمانی که خلط از اعماق قفسه سینه تولید می شود.  تنفس و سرفه (باید هر دو ثانیه یکبار بدون وقفه تکرار شود) تا زمانی که کمک برسد، یا *تا زمانی که ضربان عادی قلب را دوباره احساس کنید.*    ۷) نفس های عمیق اکسیژن را وارد ریه ها می کند و حرکات سرفه بر قلب فشار می آورد و گردش خون را حفظ می کند.  عمل فشار دادن به قلب به آن کمک می کند تا به ریتم طبیعی خود بازگردد.  به این ترتیب، قربانیان حمله قلبی می توانند به بیمارستان مراجعه کنند.    ۸) تا حد امکان به افراد بیشتری بگویید.  شما می توانید زندگی آنها را نجات دهید!    ۹) یک متخصص قلب می گوید که اگر هرکسی که این نامه را دریافت می کند با مهربانی برای 10 نفر ارسال شود، احتمالاً حداقل یک بار جان افراد را نجات خواهیم داد.    https://eitaa.com/joinchat/873922901Ca354eb5472
"از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو" در زمان قدیم، مردی ازدواج کرد... در روز اول ازدواج، جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر دور هم جمع شدند. مرد سهم بیشتری از غذا را با احترام خاص به همسرش و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا داد، بدون هیچ احترامی!! در این لحظه عروس که "شخصیت اصیل و با حکمتی داشت،" وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد و گفت: شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم! ""متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند، فکر می کنند بر مادر شوهر پیروز شدند.!!" عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت و مدتی بعد با همسری که به مادر خودش احترام می‌گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد... یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند و به مادرشان بسیار احترام می گذاشتند. در مسیر به کاروانی برخوردند، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد.! مادر به فرزندانش گفت: آن پیرمرد را بیاورید. وقتی او را آوردند مادر، همسر سابقش را شناخت به او گفت: چرا هیچ کس به تو اعتنا و کمکی نمی کند؟! آنها کی هستند؟! گفت: فرزندانم هستند... گفت : من رامی شناسی؟ پیرمرد گفت: نه زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست ... "همانگونه که می کاری درو خواهی کرد..." به فرزندان من نگاه کن! چقدر به من احترام میگذارند... حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن، چون تو به مادرت اهانت کردی، این جزای کارهای خودت هست... زن با تدبیر به فرزندانش گفت: "کمکش کنید برای خدا..." ✨بدانیم؛ فرزندانمان همانگونه با ما رفتار خواهند کرد که ما با پدر و مادر خود رفتار می‌کنیم. https://eitaa.com/joinchat/873922901Ca354eb5472
👩🏻‍🏫 تکلیف‌ نوروزی یک معلم: دانش آموزان عزیزم! بهار در راه است و در تعطیلات به سر می برید، برایتان تکلیف نوروزی در نظر گرفتم، تا توان دارید در چمنزارها و گلزارها بدوید؛ اگر زمین خوردید و سَر زانوی شلوارتان پاره شد غصه نخورید، زندگی ارزش غم خوردن و فرسودگی را ندارد. با دوست و فامیل قایم موشک، اسم و فامیل، منچ و هر آنچه بازیهای سنتی است بازی کنید و تا مدتی از روز گوشی ها و تبلت هایتان را از خود دور کنید. به مارک و برند لباسهای همدیگر توجه نکرده و هرگز کفشهای خود را با هم مقایسه نکنید؛ بلکه به دست رفاقتی که صمیمانه به هم می دهید و لبخند و ذوق کودکانه‌ی بی ریای خود و خنده هایتان که در فضا می پیچد توجه کنید. هر از گاهی با صدای بلند شعر و ترانه بخوانید، اگر شعر بلد نیستید جیغ بکشید هوااااار بکشید هلهله کنید. موسیقی گوش دهید و روحتان را شاد کنید.. دست در دست هم پایکوبی کنید، لی لی راه بروید. بخندید و بخندید، اگر خنده تان نیامد همدیگر را آنقدر قلقلک دهید تا بخندید .... بزرگترهایتان را معلم واقعی خود بدانید. هر روز صبح صورت پدر و مادرهایتان را غرق در بوسه کنید. اگر خواهر برادری در کنارتان دارید آنها را ببوسید. اگر پدر و مادرتان از شما پرسیدند: پس کی تکالیفتان را می نویسید!؟ بگویید معلممان گفته؛ بوسیدن شما، تنها تکلیف ماست ..... تکلیفمان خنده و شادی و شور و نشاط است.... تکلیفمان صرف فعل" زندگی کن" است... تکلیفمان تنفس هوای تازه است .... وقت برای "بچه ها فردا امتحان است و بچه ها تمرین ها را بنویسید" زیاد است..... https://eitaa.com/joinchat/873922901Ca354eb5472
✨﷽✨ 🔴هر کس گمانش به خدا خوب باشد، ناامیدش نمی‌کند ✍مردی ثروتمند کارگرانش را برای صرف شام فراخواند. بعد از مراسم‌، جلوی آنها یک جلد قرآن و مقداری پول گذاشت و از آنها پرسید: قرآن را انتخاب می‌کنند یا پول؟! به نگهبان مجموعه تجاری گفت: یکی را انتخاب کند. نگهبان گفت: خیلی دلم می‌خواهد که قرآن را انتخاب کنم ولی قرآن خواندن را نمی‌دانم پس پول را می‌گیرم که فایده‌اش برایم بیشتر است و پول را برداشت. از کشاورزی که باغچه‌ها را آب می‌داد خواست یکی را انتخاب کند. کشاورز گفت: زنم مریض است و نیاز به پول دارم، اگر مریضی همسرم نبود حتما قرآن را انتخاب می‌کردم ولی فعلا پول را انتخاب می‌کنم. مرد ثروتمند نوبت را به آشپز داد که کدام را انتخاب می‌کند؟ آشپز گفت: من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ولی من دائم مشغول کار هستم، وقتی برای قرائت قرآن ندارم، پول را بر می‌دارم. نوبت رسید به پسری کارگر که خیلی فقیر بود. پسر گفت: درسته که من نیاز دارم، خیلی هم نیاز دارم ولی من قرآن را انتخاب می‌کنم. قرآن را برداشت و بوسید. مرد ثروتمند لبخندی زد و گفت که قرآن را باز کند. پسر قرآن را باز کرد و دو پاکت دید. با اجازه مرد ثروتمند، یکی از پاکت‌ها را باز کرد. مبلغ زیادی داخل پاکت بود. و در پاکت دوم وصیت‌نامه‌ای بود که او را وارث اموال و دارایی خودش کرده بود چون او فرزندی نداشت و همسرش نیز فوت کرده بود. مرد ثروتمند گفت: هر کس گمانش به خدا خوب باشد، ناامیدش نمی‌کند. رويگردانی و اعراض از ياد خدا عامل اصلی تنگدستی و سختی در زندگی انسان‌هاست:«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى» 📚سوره مبارکه طه، آیه ۱۱۴ https://eitaa.com/joinchat/873922901Ca354eb5472