دوران مدرسه که گذشت مشغول خوندن دروس طلبگی شدم📚
صبح های جمعه دعای ندبه ام ترک نمیشد و پای ثابت هیئت بود☺️
ماه رمضان همکلاس های قران شرکت میکردم و جز شاگردهای زرنگ کلاس بودم
وهمیشه از خانوادمم میخواستم که شرکت کنن😊
┄┅═══✼🌸✼═══┅┄
داداش بزرگم مخفیانه برای دفاع راهی سوریه شد
منم بعد مدتی عزم رفتن کردم اونممخفیانه تا مامانم متوجه نشه ☺️خلاصه رفتمو بعد سه ماه تماس گرفتم البته داداشم میدونستو گفته بود اما مامانمباور نمیکرد 😐
خیلی حساس بود حتی اجازه نمیداد تنها از شهر خارج بشم چه برسه برم یه کشور دیگه😔
┄┅═══✼🌸✼═══┅┄
🌸بخشی از مصاحبه مادر شهید سید مصطفی موسوی
💠مصطفی عاشق مبارزه با صهیونیستها بود
مصطفی هم آهنگ رفتن زد و گفت که میخواهد به سوریه برود.
"همیشه دلش میخواست علیه صهیونیستها در فلسطین بجنگد .
بعد که ماجرای سوریه و رفتنش پیش آمد سر به سرش میگذاشتیم که غزه را رفتی حالا میخواهی سوریه بروی؟!
اجازه که خواست گفتم نه میخواهم که بگویم نرو، و نه می توانم که بگویم برو"
.
┄┅═══✼🌸✼═══┅┄