💢حسن روحانی گفت که مدل قرنطینهی چینی و مدل محدودیتهای اروپایی درباره covid_19 رو قبول نداره و بر اساس توصیههای وزارت بهداشت، معضل کرونا رو مدیریت میکنه!
♦️خب همین الان وزیر بهداشت نظرش اینه که کسبوکارها نباید بازگشایی شوند و اینطور که نمکی نامهی علنی زده، یعنی حرفش رو قبول نکردن!
خدا ادامه روند ویروس کرونا رو ختم بخیر کنه با این دستفرمون دولت...
✍ #علی_قلهکی
@GOOLLEYAS
🔻ماجرای داروی ژاپنی درمان کرونا/ تولید یک میلیون دوز «فاویپیراویر» در کشور
رئیس سندیکای تولید کنندگان مواد اولیه دارویی:
▪️این دارو تاییدیه FDA نداشته و ساخت شرکت فوجی ژاپن است و در کشور چین با شیوع کرونا تاییدیه آن در چین نیز صادر شد که نتیجه مثبتی هم دریافت شده است.
▪️ همان موقع ۱۵هزار دوز از این دارو در اختیار کشورمان قرار گرفت. با گذشت زمان تجربه این که این دارو در بهبود وضعیت بیماران میتواند نقش مثبتی ایفا کند درحال آشکار شدن است.
▪️یک میلیون دوز از داروی فاویپیراویر توسط صنایع دارویی تولید شده است و پس از تایید تستهای بالینی به صورت انبوه به بازار عرضه خواهد شد./فارس
@GOOLLEYAS
13.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توجه شما را به این همخوانی فوق العاده زیبا جلب میکنم 👍
@GOOLLEYAS
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♻️ تبلیغ حجاب در صفحه پولی نژاد
🔰 حمید رسایی: از شیوههای موفق تبلیغ و انتقال یک مفهوم به دیگران، استفاده از ابزار تشبیه است. این شیوه در قرآن کریم و زبان معصومین بارها بکار رفته و تاثیرگذار هم بوده است.
گاهی دیدهاید که برای نشان دادن اهمیت حجاب نیز از این شیوه استفاده شده. حالا نادانی بزعم خود، خواسته مثالهایی که برای این موضوع استفاده میشود را به تمسخر بگیرد اما دقت نکرده که همین مثال هم درجای خود صحیح است.
سیمی که لخت است را حتما باید مطابق عقل پوشانند تا به دیگران آسیب نزند یا سیم لخت، آماده است تاهمه از او استفاده کنند!
قصه زمانی جالب میشود که دلقکی به نام #پولینژاد، فیلم او را درصفحهاش گذاشته تا حجاب را به سخره بگیرد، غافل از اینکه ناخواسته در حال تبلیغ حجاب است آن هم با زبان تمثیل...
پولینژاد که رسما از دولت آمریکا خواسته به هیچ وجه بخاطر کرونا از #تحریم های ملت ایران کم نکند، اخیرا فقط دریک مورد، مبلغ قرارداد سالانه اش با صدای آمریکا را بابت چند ساعت برنامه در هفته از ۴۰ هزار دلار به ۱۰۲ هزار دلار (یک و نیم میلیارد تومان) افزایش داد تا با احکام دینی و فرهنگ ملی ملت ایران مبارزه کند.
@GOOLLEYAS
⚘﷽⚘
#خنده_حلال
😄😂خاطره ای زیبا و خنده دار ازجبهه و جنگ...😃😀
👤بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش
🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!!
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
:پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!
رفتیم کنار تختش ؛
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟
یهو همه زدیم زیر خنده
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد !
عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
- وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت. چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم...
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
- یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... 😂😂
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!!
عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂😂😂
منبع: کتاب" رفاقت به سبک تانک"
@GOOLLEYAS
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...
خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔
🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ....
🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷
🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.....
🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....
🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....
🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه....
🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم....
🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....
🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد....
🔹شهیدسیدمرتضیدادگر...🌷
فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من....
🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم.....
🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند....
🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم....
🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم....
🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... »
🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...
🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم :
🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟
🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد....
🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات....
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟
🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم....
🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...
وسط بازار ازحال رفتم...
🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹
@GOOLLEYAS
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر انقلاب: صدا و سیما را رهبری اداره نمی کند
🔹برخی میگویند اگر صدا و سیما را نقد کنید بر خلاف صدا و سیما نظر رهبری عمل کرده اید ! چرا؟ چون رهبری رئیس صدا و سیما را رهبری انتخاب می کند
🔺رهبری هم در موارد زیادی اعتراض دارد
#صداوسیما
@GOOLLEYAS
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 تاثیرات گناه بر انسان
#استاد_عالی✅
@GOOLLEYAS
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعالیتهای بانوان حافظ قرآن و نهج البلاغه ی کاشانی در مقابله با شکست کرونا
کارگاه تولید ماسک 😷😷😷
💐 به همّت #هیئت_حافظان_قرآن_و_نهجالبلاغه از
مؤسسه فرهنگی قرآنی امیرالمؤمنین علیهالسّلام و
با همکاری گردان حضرت امام حسین علیهالسلام و گروه جهادی شهید حاج احمد کاظمی
شروع به فعالیت ویژه در قرارگاه جهادگران سلامت کرده اند.
✅ تنها مرکز تولید کننده تخصصی ماسک سه لایه با جنس مِلْت بلون(فیلتر) با مجوز رسمی از معاونت غذا و دارو که عرضه آن ویژه افرادیست که در معرض بیشتر ابتلا ویروس کرونا هستند
اعم از بیماران کرونایی، جامعه پزشکی و کادر درمانی،. مأموران پلیس و...
کادر حدود 30 نفره
در دو شیفت خدمت جهادی
مشغول به کار میباشند
🔵 پویش «چراغی برافروز»
با هدف تهیه و توزیع اقلام بهداشتی و غذایی برای نیازمندان و بیماران کرونایی
🔹شماره شبا
340170000000107134181002
🔹شماره کارت:
6037997156921943
بنام مجتبی حسن زاده
مدیرعامل موسسه امیرالمومنین کاشان
#کاشان_پایتخت_نهج_البلاغه
#در_خانه_بمانیم
#منتظر_کمکهای_نقدی_شما_هستیم
پیج گزارشات،👇
http://Instagram.com/mojtaba_hasanzadeh14
هدایت شده از مؤسسه فرهنگی تربیتی منتظران مصلح عج گیلان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕پوتین به سیم آخر زد! صحبتهای افشاگرانه پوتین در میدان سرخ مسکو، در حضور خیل عظیمی از نیروهای مسلح، خطاب به رهبران جهان که شنیدنی و تماشایی است!
🔴وزیر بهداشت از کمک بسیجیان به طرح ملی مبارزه با کرونا قدردانی کرد
🔹 وزیر بهداشت طی نامهای به سردار سلیمانی از کمکهای سازمان بسیج مستضعفین و زحمات جهادی بسیجیان در اجرای طرح بسیج ملی مبارزه با ویروس کرونا تشکر کرد.
@GOOLLEYAS