#شهیدانه
[نماز پر از آرامش]
عصر یکی از روز های عملیات خیبر بود، و ما در جزیره مجنون
پل را تصرف کرده بودیم.
و من مجروح شده بودم(رفیق شهید)حمید را دیدم که داشت نیرو هارو هدایت میکرد...
یادش افتاد نماز ظهرش را نخوانده
سریع وضو گرفت ،آمد قامت بست
و جایی نماز خواند که در تیررس بود و امکان داشت فاجعه اتفاق بیفتد ،اما چنان با طمأنینه
و آرامش نماز میخواند که من دردم
را فراموش کردم و به او خیره شده بودم. حتی وقتی روی برانکارد گذاشتنم تا ببرنم ،برگشته بودم و به نماز خواندن خالص حمید نگاه میکردم.
#شهید حمیدباکری
🏴 @G_IRANI
#حـرف_حساب🎈
.
.
شاید راه ظہـورٺ را بستہ باشم...
اما خدا را چہ دیدی؟→
شاید قـرار اسٺ حـر تو باشم..★
.
.
💌ʝσɨŋ
♡ :) @G_IRANI
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
روایتی که مختارنامه از ماجرای قتل حرمله نمایش داد ، بسیار عجیب و دور از ذهن بود و بیشتر شبیه فیلم ها
منهال، گوید: به او گفتم امیر! من به سفر حج رفته بودم و حال خدمت رسیدم. آنگاه همراه او به راه افتادم و از اوضاع صحبت میکردیم تا به محله «کناسه» رسیدیم مختار، در انجا ایستاد و گویی منتظر است و به نقطهای مینگریست و به او خبر داده بودند که اینجا مخفیگاه «حرمله» است، سپس تعدادی از افرادش را به جستجوی حرمله، گسیل داشت و خود همچنان آنجا ماند. دیری نپائید که مأموران با تاخت برگشتند و با خوشحالی فریاد زدند، بشارت ای امر بشارت، «حرمله» دستگیر شد. وعدهای، فردی را کشان کشان به نزد مختار آوردند. آری خودش بود، حرمله قاتل دلسنگ علیاصغر و جانی حادثه کربلا.»
تا چشم مختار به قیافه وحشتزده حرمله افتاد، به او نگاه تندی کرد و گفت: «الحمدلله الذی مکننی منک؛ خدای را شکر که به چنگ افتادی!» و بلافاصله فریاد زد: «جلّاد! جلّاد! (2) جلاد که آماده و حاضر بود گفت: بفرمائید قربان.»
مختار دستور داد: اول دو دوستش را بزن.
جلاد بلافاصله با ضربتی سخت دو دست نحس او را افکند (آری این همان دو دستی که با یکی کمان را میگرفت و با دیگری تیر را و یکبار گلوی طفل بیگناه امام حسین(ع) و یک بار، چشم اباالفضل و یک بار، قلب امام حسین(ع) را هدف قرار داده بود. آری این دو دست پلید باید قطع میشد.) سپس فریاد زد: دو پایش را نیز قطع کن! و جلاد، فرمان را اجراء کرد. جسد بی دست و پای حرمله، در خون کثیفش غوطه میخورد که باز مختار صدا زد: آتش، آتش. و بلافاصله، چوبهای نازکی را روی جسد انداختند و آتش زدند و جسد آن جنایتکار همچنان میسوخت.
قسمت2⃣
🎈ادامه دارد....
♻️ =) @G_IRANI🎈
📚نام کتاب: پرواز شماره ۲۲ ( خاطرات خلبان عراقی)
🖋نویسنده: عصام عبدالوهاب الزبیدی
📑انتشارات: سوره مهر
📓تعداد صفحات: ۸۴
📖توضیحات:
این کتاب خاطرات خلبان عراقی ، عصام عبدالوهاب الزبیدی ، از دوران کودکی تا هنگام فرودآمدن با چتر نجات در دزفول است. وی در خانواده ای مذهبی در بغداد به دنیا آمد و پس از درگذشت پدر، که مقارن شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود، به عنوان سرپرست یک خانواده دوازده نفره مجبور به کار شد. پس از پایان تحصیلات ، به علت مشکلات مالی ، وارد دانشکده نیروی هوایی شد. پس از موفقیت در خلبانی، ازدواج کرد و سعی کرد از جنگ دور باشد، با وجود این مأموریت هایی به وی داده شد.
این خلبان در اولین مأموریت، که بمباران اردوگاه های نظامی ایران در حاج عمران بود، بمب ها را دورتر از مرکز انداخت. وی در بمباران فاو، مهران و جزایر مجنون شرکت داشت که در هر سه مورد بمب ها را دورتر از هدف انداخت. در بمباران سکوی پرتاب موشک هاواک موسوم به خ ـ ۲۸ نیز سه بار بمب ها را بی هدف رها کرد و در آخرین مأموریت خود که پشتیبانی از هواپیماهای بمب افکن بود، به علت اتمام ذخیره بنزین مجبور شد که از چتر نجات استفاده کند ...
مقام معظم رهبری، در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۷۱ آن را مطالعه کردند و در تقریظی بر آن نوشتند:
«این کتاب از جهت ارائه اطلاعاتی درباره نیوری هوایی عراق و برخی مسائل جنبی خالی از فایده نیست.»
معظم له در همان تقریظ آورده اند:
«اشتباه گرفتن دزفول به جای العماره نقطه شیرین و جالب داستان است.»
#دفاع_مقدس
#معرفےڪتاب
🎈 . @G_IRANI
کتاب حسین از زبان حسین علیه السلام
" روایت دوران ولادت امام حسین (ع) تا شهادت از زبان خود حضرت "
🔺 این کتاب در هشت فصل دوران ولادت امام حسین (ع) تا شهادت آن حضرت و پس از آن را روایت می کند.
🔺 همچنین ماجرای اسارت کاروان تا بازگشت به کربلا و سپس مدینه از زبان حضرت زینب (سلام الله علیها) روایت می شود.
🔺 فصل های این کتاب عبارت اند از: «دوران رسول خدا (ص)، دوران امیرالمومنین (ع)، دوران امام حسن (ع)، امامت، آغاز مبارزه آشکار با حاکمیت اموی، از مکه تا کربلا، و تو چه می دانی کربلا چیست، پس از شهادت امام حسین (ع)».
نویسنده: حجت الاسلام محمد محمدیان
#معرفےڪتاب
💌. @G_IRANI
Do not busy your mind for petty works; it may prevent you from more important things.
ذهنت را به بـرنامههای کـم اهمیت، مشغول نساز تا مبادا از کارهای مهم بـاز بمانی.
| #انرژی_مثبت |
#موفقیت
💌. @G_IRANI
موفقيت ميدونى يعنى چى ؟
يعنى : دلسرد نشدن وسط راه ...
خيلى از ما ، براى موفق شدن
تاريخ مشخص ميكنيم و اگر سر
تاريخ مشخص موفق نشيم ،
خودمون رو بازنده و ناموفق
تصور ميكنيم ! براى موفقيت
نبايد تاريخ مشخص كرد ،
فقط بايد تلاش كرد و ادامه داد ،
بدون دلسرد شدن و خسته شدن ...
تاريخ مشخص نكن ، بيخيال باش ،
اينطورى جاده خاكى رسيدن به
موفقيت ، صاف و آسفالت ميشه ...
براى يكبار هم كه شده ، دست از
پيش بينى كردن آينده بردار و
با اميد و تلاش ، فقط ادامه بده
و كم نيار ، موفق ميشى ، قول ميدم ...⏱
#مۅفقیت
💌. @G_IRANI