eitaa logo
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
110 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
655 ویدیو
231 فایل
‌‌ ✨﷽✨‌ ‌‌‌📜از ازل خیالِ حوصله‌ی بحر می‌پزیم تا شعر بتراود؛ زندگی در جریان باشد و عشق بر لحظه ها چیره گردد. آری... شعر، نبض زندگی است. ‌ 🍃🌺🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حال این دنیای ما رو به تباهی می‌رود روز روشن بی‌شما سوی‌سیاهی می‌رود ‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه ی فرهنگ و هنر _ _ ‌‌‌「‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」 ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی • ⇢‌‎‎‌‌「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش به حالِ انارها و انجیرها دلتنگ که می شوند، می ترکند... ‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه ی فرهنگ و هنر _ _ ‌‌‌「‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」 ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی • ⇢‌‎‎‌‌「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌📜 شعر مقاومت🌷✊🌷 «چشمانِ‌تو بی‌واژه‌ترین شعرِجهان‌است» کزخوانشِ این شعر، جهانی‌نگران است ‌ ‌یک حـرفِ‌نگفــته‌نتوان‌خواند ز چشـمت گویاییِ چشمانِ تو در اوجِ بیان است ‌ ‌با نبضِ‌زمان، نظمِ‌جدیدی جریان‌یافت؛ این همّتِ‌جانانه که در پیروجوان‌است ‌ آشفـته شده خوابِ جهـودانِ زمــــانـه از بیمِ‌نهیبی که درآن چشم، نهان است ‌ ‌تا لحظه‌ی‌موعود، فراخوان زده‌چشمت کای‌اهلِ‌جهان،چهره ی‌دلدار عیان است ‌ ❀ ⃟ ⃟✍️حوصله ی بحر❁༺‌‌‌• ‌‌‌‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه ی فرهنگ و هنر _ _ ‌‌‌「‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」 ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی • ⇢‌‎‎‌‌「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini
☕⃢🍩❀ ⃟ ⃟✍️در محضر بزرگان༺‌‌‌• از زندگی آموختم ... تا با کفش کسی راه نرفته‌ام ، راه رفتنش را قضاوت نکنم ...! 🖊ویکتور هوگو ‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه ی فرهنگ و هنر _ _ ‌‌‌「‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」 ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی • ⇢‌‎‎‌‌「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini
❀ ⃟ ⃟ ☕ یک جرعه شعر ناب✓༺‌‌‌• 🍃🍓⃢🍒🌸🍎⃢🍩🌸🍒⃢🍓🍃 ‌ ‌ شبِ دوشــم جمـالی در نظر بود کـزو هـر ذرّه خورشـیدِ دگر بود تأمّــل در رُخـش چنـدانکه کـردم ملاحـت از ملاحـت ، بیشتر بود سحــر آشـفــته دیـدم شامِ زلفش عجب شامی ؟ که بر روی سحر بود مگـر دوشـینه شب بر بام بودی؟ که بحر و بر پُر از شمس و قمر بود نشسـتم تا کمــر در خونِ دیده ز مـویـی که پریشان تا کمر بود ندیدم مـادری خورشــید زایـد تو را مادر مگر خورشـید گر بود؟ چنان اندیشـه ی حسنش کند کس که از اندیشه بسیاری به در بود تهی میخانه کرد و در خمار است رضـی کـز بوی می زیر و زبر بود ✍️ «رضی‌الدین آرتیمانی» ‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه ی فرهنگ و هنر ‌‌‌「‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」 ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی • ⇢‌‎‎‌‌「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini