سلام مولاجانم!
خوش آن دمی که به یمن وجود تو عید می آید...
#امام_زمان
#انتظار
#آل_یاسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Gharargahemontazeran
#کتاب_خوب
#لیلی۱۰۰۳
#زینب امامی_نیا
📖 لیلی ۱۰۰۳ (زینب امامی نیا)
داستان از روزهایی آغاز میشود که هنوز آنهایی که انقلاب بزرگ اسلامی را به سرانجام رساندند، در گهواره بودند. ماجرا از اولین روزهای سال ۱۳۴۲ و ماجرای #مدرسه_فیضیه #قم شروع میشود.
ماجرایی که از دیدگاه مورخین جرقهی شروع #انقلاب_اسلامی ایران بود.
#حس_خوبِ_خواندن
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
از دست دادن حاجت بهتر از درخواست کردن از نااهل است.
#حکمت_های_نهج_البلاغه #قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
@Gharargahemontazeran
🔸استاد فاطمینيا:
☝️🏻مشکل كارهای ما از کجاست؟!
مشکل اکثر ما از ناحیه زبان است!
وقتی در خانه، سر یک موضوع ساده، دل فرزند يا همسرت را میشکنی و با او تندی میکنی، آیا متوجه هستی که خودت را از برکات الهی محروم میکنی؟!
🍃پناه میبریم به خدا از این زبان!
🌺 قرارگاه منتظران
@gharargahemontazeran
🔸 روایتی از هـمسر
#شهـید_مصطفی_صدرزاده
یک روز بہ میدان شهدایِ گمنام
در فـاز ۳ اندیشہ رفتیم ...
چند تا پله میخورد و آن بالا
پنج شهید گمنـام دفن بودند ...
من از پلہهـا بالا رفتم و دیدم کہ
مصطفی حتی از پلہهـا هم بالا نیامد !!
پایین ایستادہ بود و با لحن تندی گفت :
« اگر شما کار اعزام مرا جور نکنید ،
هرجا بروم میگویم که شما کاری نمیکنید
هرجا بروم میگویم دروغ است که
شهـدا عند ربهـم یرزقــون هـستند ،
میگویم روزی نمیخورید و
هیچ مشکلی از کسی برطرف نمیکنید
خودتان باید کارهای من را جور کنید».
دقیقا خاطرم نیست
که ۲۱ یا ۲۳ رمضان بود
من فقط او را نگاہ میکردم ...
گفتم من بالا میروم تا فاتحه بخوانم
او حتی بالا نیامد که فاتحهای بخواند؛
فقط ایستادہ بود و
زیر لب با شهدا دعوا می کرد !!
کمتر از دہ روز بعد از این ماجرا
حاجتــش را گرفت ...
سه روز بعد از عید فطر بود که
برای اولین بار اعــزام شد.
مصطفی اصلا برای ماندن نبود
نمی توانست بمــاند ...
آن زمانی هم که اینجا بود، اینجا نبود
گمشدہ خودش را پیدا کردہ بود ...
#شهیدانه
@gharargahemontazeran
📝 روایت دختر سوری در محاصره داعشیها
❌پدرم اسلحه آورد خانه گفت: اگر اتفاقی
افتاد و من نبودم خودتان را بکشید
از پدرم پرسیدم چرا ؟؟
گفت چون اگر خودتان را نکشید
داعشیها بلایی سرتان میاورند.
که ارزو میکنید بدنیا نیامده بودید.
فردای انروز چند خانواده از خانواده های
منطقه به دست داعش اسیر شدند
که پسرها و مردها و پیرمردها و پیرزنها
را سربریده و دختران و زنان را برده
بودند.اینجا بود که مجبور شدیم یکی از
خانواده را انتخاب کنیم که اگر اتفاقی
افتاد همان همه ما را بکشد و در بعد هم
خودش را بکشد..و در اخر برادرم که 12
سال داشت به اصرار مادرم قبول کرد که
این کار را انجام دهد و ما نه شب
داشتیم و نه روز و واقعا در شدیدترین
و سختترین شرایط روحی بودیم و مادرم با
گریه به برادرم میگفت که اسلحه را از خودت
جدا نکن چون هر لحظه ممکن است
که اوضاع جوری شود که از ان استفاده
کنی و نگذاری که ما زنده به دست این
داعشیهای کافر بیافتیم و میگفت پسرم
نکنه دلت به رحم بیاید که اگر دلت به رحم
امد و ما را نکشتی انها به طرز فجیعی
ما را میکشند..چند روزی را با این اوضاع
بد و استرس شدید گذراندیم و چند روز
بعد داشتم نماز صبح میخواندم که شلیک
گلوله در روستا شروع شد و درگیری خیلی
شدید بود همه بیدار شدیم و برادرم اسلحه
را به دست گرفته بود مادرم گفت هر وقت
بهت گفتم اول من رو بکش بعد سه خواهرت
بعد هم خودت..درگیری تقریبا سه ساعت طول کشید ما دیگه ناامید شده بودیم و گفتیم که دیگه کار تمومه.در همین لحظه پدرم در را باز کرد و وارد شد مادرم گفت چی شده.پدرم گفت ما درگیر نشدیم ایرانیها امدند و با داعشیها
در گیر شدند میخواهند محاصره روستا را
بشکنند تا ما را از این کفار نجات بدهند.
یکساعت بعد محاصره شکسته شد.
خدا را شاهد میگیرم تمامی اهالی
روستا با دیدن نیروهای ایرانی از
خوشحالی گریه شوق میکردیم و
بالاخره این کابوس حقیقی تمام
شد.
آنروزها را هیچ وقت فراموش
نمیکنیم که چگونه شب را به صبح
و روز را به شب میرساندیم..
برای شادی روح ســـــردار سلیمانی و یاران با وفایش پنج صلوات محمدی بفرست اینو فرستادم تا اینکه قدر شهدا و مرزداران و رزمندگان را بدانیم،،،،،
#سردار_دلها
#قرارگاه_منتظران
@gharargahemontazeran