eitaa logo
قرارگاه منتظران
468 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3هزار ویدیو
71 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
23.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه فضیلتی بالاتر از زیارت سیدالشهدا در روز اول رجب؟! از امام صادق «علیه اسلام» نقل شده: هر کس در روز اول رجب امام حسین «علیه السلام» را زیارت کند حتما آمرزیده گردد. عتبه حسینی به نیابت از شما در اولین شب جمعه ماه رجب زیارت سیدالشهدا انجام میدهند. برای ثبت اسم خود به لینک زیر مراجعه نمایید: https://imamhussain.org/arabic/message ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در همین حین صدای چند هواپیما سکوت منطقه را در هم شکست برادران اسیری که در گودال بودند خوشحال شدند. فکر میکردند هواپیماهای خودی اند که برای آزاد کردن ما آمده اند. گفتم:« سید تو تکاوری همه منتظر تو هستند. اینجا که عراق نیست اینجا خاک ایران است. تا چند ساعت دیگر نیروهای خودی میآیند و همه ی ما آزاد میشویم و برمی گردیم و خبر پیروزی را خودت به سمیه و مادرش میدهی. دوباره گفت:« لعنت بر صدام.» برادری که از ناحیه ی چشم آسیب دیده بود وقتی شنید سید به صدام نفرین میفرستد. گفت: «سید اینا میفهمن چی میگی، تقیه کن.» اما سید این بار با صدایی بلندتر از عمق وجودش گفت:«لعنت بر صدام» حوله ی سفید دور کمرش پر از خون شده بود. جابه جا کردن حوله به سختی انجام میشد، تقریباً سه ساعت طول کشید تا آمبولانس آمد ابتدا به طرف گودالی که برادرها در آن بودند، رفت. چند نفر از آنها را که از ناحیه ی سر و صورت و دست و پا مجروح شده بودند سوار کرد و بعد از همه سراغ سید تکاور آمدند تقاضای برانکارد کردم. گفتند خودش باید سوار شود. نمیدانستم مجروحی که قدرت باز نگهداشتن پلک هایش را نداشت چگونه می توانست با پای خودش سوار آمبولانس شود. هرچه میگفتم برانکارد بیاورید توجهی نداشتند. آمبولانس بدون برانکارد و بدون هیچ گونه وسایل کمکهای اولیه و پزشکیار آمده بود. آن موقع هنوز دشمن را نمیشناختم. دست به کمر ایستاده بودند و میگفتند بگذاریدش توی آمبولانس. من و خواهر بهرامی هرچه تلاش کردیم نتوانستیم بلندش کنیم هر پنج مجروح داخل آمبولانس با دیدن این صحنه پیاده شدند و به کمک ما آمدند. هرکس گوشه ای از بدنش را گرفت و او را داخل آمبولانس گذاشتند. دوباره حوله را جابه جا کردم و به برادری که کنارش بود گفتم این تکاور سید است به خاطر خدا دستت را روی زخمش بگذار و فشار بده تا شدت خونریزی کمتر شود و به بیمارستان برسد. برای آخرین بار دستم را بر زخمش گذاشتم و «أَمَّن يُجِيبُ المُصْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكشِفُ السُّوءَ» خواندم. چشمانش را باز کرد و گفت: «خواهر! این راه زینب و سید الشهداست .» خون توی بدنم خشکید؛ خیلی به موقع بود. در آن ساعات بهت و ناباوری احتیاج داشتم که کسی متذکر شود این راه زینب و سیدالشهداست، صبوری کنید. خیلی تلاش کردم از آمبولانس پیاده نشوم و تا بیمارستان با آنها همراه شوم اما به زور اسلحه ی عراقی ها و اصرار برادرها پیاده شدم اصرارم برای حمل مجروحی که از ناحیه ی چشم آسیب دیده بود بی فایده ماند. وقتی پیاده شدم دوباره سرباز با لوله ی تفنگش ما را به سمت آنکه چشمش مجروح شده بود هل داد. در این چند ساعت از بس لوله ی تفنگشان را به تن و بدنمان کوبیده بودند استخوانهایمان درد گرفته بود. آخرین صحنه ای را که در لحظه ی پیاده شدن و بسته شدن در آمبولانس دیدم به خاطر سپردم. پسری را در آمبولانس دیدم که بیست ساله به نظر میرسید. کتف چپش تیر خورده بود و زیرپوش سفید رکابی به تن داشت محاسن مشکی و قامتی متوسط داشت بر بازوی دست راستش که آن را با کمربندش به گردن آتل کرده بود خالکوبی رستم و مار زنگی جلب توجه میکرد سعی میکردم قیافه ها را به خاطر بسپارم اما آنقدر در آن چند ساعت قیافه های خودی و غیر خودی و درهم و برهم دیده بودم که نمیتوانستم همه ی آنها را به ذهن بسپارم. دوباره پیش خواهر بهرامی و آن مجروح برگشتم. صورت و چشمهای آن مجروح پر از خون شده بود. وقتی سرش را پایین میگرفت خونریزی همراه با درد بسیار زیاد شدت میگرفت جایی را نمیدید. من و خواهر بهرامی کنارش نشستیم. گفتم:« امن یجیب بخوان تا دردت تسکین پیدا کنه چرا جلو نیامدی و تلاش نکردی سوار آمبولانس شوی و با آنها به بیمارستان بروی؟ ممکن است چشمهایت را از دست بدهی. - صلاح نبود. تعجب کردم. - چی؟ از اینجا ماندن که بهتر بود. اینجا حتی وسایل کمکهای اولیه هم نداریم و با فشار دست میخواهیم خون ریزی را بند بیاوریم پرسیدم:« شما با هم اسیر شدید؟» گفت:« من و میرظفر جویان و مجید جلالوند و عبدالله باوی با هم بودیم.» به آرامی گفت:« عراقی ها کجا هستند؟» - آن طرف ایستاده اند. - صدای ما را میشنوند؟ چند نفرند؟ - چرا می پرسی؟ در یک فرصت مناسب کیفم را از جیب شلوارم بیرون بکشید و آن را از بین ببرید. اگر آن را از بین ببرید راحت میشوم و درد چشمانم را تحمل میکنم. -مگر شما را تفتیش نکردند؟ مگر جیبهای شما را خالی نکردند؟ شما اسلحه دارید؟ گفت:« نه چند تا ماشین را با هم گرفتند. چون مجروح بودم فقط دستهایم را بستند و اینجا انداختند.» کفشهای خواهر بهرامی کفشهای سفید تابستانی پرستاری بود که روی سطح آن سوراخ های ریزی داشت. بانوان_بهشتی ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
10.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ أین الرجبیون ... 🔹 امام باقر(علیه‌السلام): 💠 خداوند عزوجل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمى‏رسد، حفظ مى‏کند و کوردلى و نادانى را از او دور مى‏نماید. ✨ولادت باسعادت دریای بینش و شکافنده دانش امام محمد باقر(علیه‌السلام) و حلول ماه رجب خجسته باد.✨ ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | مهمترین دعای شب آرزوها ... شب آرزوها نه ! شب مهندسی رغبت‌ها ! بلدی چجوری رغبت‌هات رو مرتب کنی؟ 👤 "استاد شجاعی" ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
🔸از روشني طلعت رخشنده باقر 🔸شد نور علوم نبوي بر همه ظاهر 🔸در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز 🔸گرديد عيان ماه تمام از رخ باقر 🌸🍃ولادت با سعادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام و حلول ماه رجب مبارک باد. ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
🌸🍃 🍃 مهربان پروردگارم ...‌ کمکمان کن آخرین غم ها را پشت سربگذاریم آخرین کینه ها و آخرین حسرت‌ها را فراموش کنیم آخرین ناامیدی ها را از ذهنمان پاک کنیم آمیـــن ای فرمانروای حق و آشکار 🍃 🌸🍃 ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran