1_1772890323.mp3
17.28M
#حسین_طاهری
باز مدینه امشب می بینه امام باقر برا کی گل میچینه..🌷🌼😍
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#خادم_ارباب
#رسول_مهربانی
#صادق_آل_عبا
#صلوات
@Gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«جشن بزرگ پیامبر مهربانی»
سخنران:
حجت الاسلام شیخ مصطفی کرمی
مداحان:
حاج منصور ارضی
حاج محمود کریمی
حاج سید مجید بنی فاطمه
حاج محمدرضا طاهری
حاج سعید حدادیان
کربلایی محمدحسین حدادیان
کربلایی حسین طاهری
همراه با دیگر برنامه های شاد کودکان و برپایی موکب های جشن
جمعه ساعت ۱۵:۳۰
تهران_میدان ولیعصر (عج)
قرارگاه منتظران
رمان به وقت هرشب 💖 خاکی که به قیمت جان به دست آمد‼️ ✫⇠#خاکریز_اسارت ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سل
خاکی به قیمت جان به دست آمد ‼️
✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت چهاردهم:تجسم عالم برزخ
🔻تو لحظات کوتاهِ خواب و بی هوشیای گاه و بیگاه، تمامی صحنه های زندگی از زمانی که کودک بودم تا امروز که بیست سال از عمرم گذشته بود تا وقایع ریز و درشتِ عملیاتای گذشته و خاطرات تلخ و شیرین، همه و همه مانند یه سریال طولانی و مستند جلوی چشمام مجسم میشد. رفتارای خوب و بدم. تلخیها و خوشیهای زندگیم. پدر و مادر ، همسر و یگانه طفلم تا دوستان باصفای حوزه علمیه و وقایع پرماجرای چند روز گذشته. اینجا بود که بیاد روایتی میفتادم که در لحضات آخر عمر و سکرات مرگ همه ی وقایع گذشته ی زندگی برای انسان مجسم میشه.
🔻دیگه داشت باورم میشد که لحظه رفتن فرا رسیده و باید خودمو برای#شهادت آماده کنم. اما در عین حال برای زنده موندن تلاش می کردمو حاضر نبودم دست از#تلاش بردارم و تسلیم بشم.
✅التیام زخم ها با...
🔻سینه خیزای متوالی روی نیزارا و سیم خاردارا ، دستامو تا آرنج شیار شیار و زخمی کرده بود و بشدت می سوخت. نمک شوره زار که وارد زخما شده بود ، سوزش رو چند برابر کرده بود. آبی هم در اختیار نداشتم کمی بریزم رو دستام و سوزشش کمتر بشه. از مرهم و پماد هم خبری نبود. با خودم گفتم شاید تو این اتاقا از این چیزا پیدا بشه نگاهی تو اتاقا کردم . چند کسیه پلاستیکی به میخ آویزون بود با خوشحالی رفتم سراغشون. یکی از نایلکسا رو پایین کشیدم و باز کردم دیدم همونیه که میخواستم. اینجا چه خبره؟ همه چی هست. داخل یکی از کیسه ها وسایل اصلاح صورت و بهداشتی بود.
🔻یه قوطی ازین تیوپیا داخلش بود. شک نکردم که کِرِم هستش بی معطلی درشو باز کردمو و مقدار زیادیشو مالیدم به دستام. چشمتون روز بد نبینه انگار یه شیشه اسید ریختن رو دستم. چی بود این. چرا اینجوری شد؟
نه تنها دستام نرم و اروم نشد که درد و سوزشش صدبرابر شد. جلز ولز می کرد و می سوخت و من از کرده خودم نادم که چرا اولش خوب نگاه نکردم ببینم چیه! حالا خر بیارو باقلی بار کن. آبی هم که نبود بشورمش. کِرِم نبود ، خمیر ریش بود.! راستش تا اون زمان خمیر ریش ندیده بودم و بعدشم اینقد دستام میسوخت که اصلا نگاه نکردم روشو بخونم و با خیال اینکه کِرمه زدم به دستام و عجب کِرِمی!گذشته از ماجرای خمیر ریش ، بقیه کارا خوب پیش می رفت. کم کم به فکر تهیه آب و غذا افتادم و با سرک کشیدن به اتاقای مختلف و نگا کردن لابلای خرابه ها پی قمقمه و دبه آب میگشتم. ولی چیزی پیدا نکردم...
🌹قرارگاه منتظران
@Gharargahemontazeran
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولادت پیغامبرنور ورحمت محمدمصطفی صلوات الله علیه وامام جعفرصادق علیه السلام برهمه عاشقان و مومنان مبارک باد.
🌹✨️🌹✨️🌹✨️🌹✨️🌹✨️🌹✨️🌹
@Gharargahemontazeran