eitaa logo
قرارگاه منتظران
468 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3هزار ویدیو
71 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
از این شب به بعد با داستان دنباله دار خاکریز اسارت هرشب ما را دنبال کنید☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا خاتم النبیین ‍ ❤️ 🌹آن چشمه جوشنده اکسیر حیـات ❤️انگیزه خلقت است و آییــنه ذات 🌹بشنو که فرشتگان همه می گویند ❤️بر خاتـــم انبیـا محـــــمّد صلوات 🌹اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي ❤️مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌹وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 🌹❤️🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Maher Zain - Asalamo Alaik Ya Rasoulolah (320).mp3
4.87M
ـ صلی‌الله‌علیک‌یارسول‌الله🌱🌸 ـ ‹ رقت عینای شوقا ولطیبه ذرفت عشقا › 🦋 || 🍂💚🍂 قرارگاه منتظران🍂💚🍂
اگر می‌خواهید شجاعان را بیابید،کسانی را جست و جو کنید که قادر به بخشیدن هستند و اگر می‌خواهید قهرمان را بیابید،کسانی را بجویید که قادرند در مقابل نفرت عشق بورزند. https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
✏️ روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید.آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود، ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به استاد پیرش تقدیم کرد. پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد. مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت. اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد. شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: "آب بسیار بد مزه است."ظاهرا آب به علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید:"آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گوارا است؟" استاد در جواب گفت:"تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم.این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد." 🌹قرارگاه منتظران https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
🔴💭 | سلحشور: دخترکان افغان را ندیدید که مبادا گرین کارتتان مشکل پیدا کند 🌹قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
💠 انقلاب تا قیام ‏دنباله این فتنه چه می‌شود؟ ممکن است به مو برسد اما قطعا پاره نمی‌شود؛ زیرا اتصال انقلاب به قیام، تضمین شده و اگر بنابر انقطاع بود، با تفضلات حضرت تا اینجا ادامه پیدا نمی‌کرد وظیفه ما چیست‌؟ توسل و صدقه تبعیت از رهبری روشنگری حضور در راهپیمایی‌ها و در صورت لزوم دفاع از کوی و برزن 🌹قرارگاه منتظران https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
قرارگاه منتظران
مجموعه داستانی ✫⇠#خاکریز_اسارت ✍نویسنده:قهرمان آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت اول: #شوق_عملیات 🔹️منط
خاکی که به قیمت جان به دست آمد❤️ ✫⇠ ✍نویسنده:قهرمان آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت دوم:تبلیغ بهترین بهانه بود 🔹️رزمنده ها برای رفتنِ جبهه باید به یکی از پایگاهای بسیج مراجعه می کردند و بعد از طی مراحل ثبت نام ، منتظر می موندند تا خبر اعزام به آنها داده بشه. گاهی از ثبت نام تا اعزام چند روز و حتی چند هفته طول می کشید. از آغاز عملیات کربلای پنج ۱۷ روز گذشته بود و اگه منتظر اعزام بعدی می موندم احتمال داشت عملیات تمام بشه و نتونم به ادامه عملیات برسم. راه میان بُر این بود که بصورت نیروی رزمی-تبلیغی از طرف حوزه علمیه روانه اهواز و شلمچه می شدم. تعدادی از طلبه ها جمع شدیم و با اصرار از مدیریت حوزه علمیه خواستیم که با اعزام ما بعنوان روحانی مبلغ موافقت کنند. 🔸️بالاخره موفق شدیم موافقت مسئولین رو جلب کنیم و کاروان روحانیون و طلاب مبلغ متشکل از هفده یا هیجده نفر در تاریخ ۲۵ دیماه ۱۳۶۵ به سرپرستی شهید حجت الاسلام صالحی-که بعدا تو عملیات مرصاد به شهادت رسید- روانه اهواز شدیم و خودمون رو به مرکز اعزام مبلغ اهواز معرفی کردیم. یکی دو روز تو این مرکز موندگار شدیم تا هماهنگیای لازم با یگانای مختلف انجام شد و هر کدوم از ما رو به یگانی معرفی کردند. همه معرفی نامه ها برای مراکز و یگانای پشت خط بود و منطقه عملیاتی اصلا مجالی برای تبلیغ نبود. 🔹️دقیقا یادم نیست که  به کدوم یگان معرفی شدم، اما همین که معرفی نامه رو دستم دادند بشدت ناراحت شدم و رفتم پیش شهید صالحی و گفتم: استاد شما که می دونی من برای تبلیغ نیومدم، بهانه ای بود که خودمو زودتر به عملیات برسونم. خلاصه با اصرار و التماس تونستم ایشون رو متقاعد کنم. سماجت منو علاقه اون شهید بزرگوار به حقیر که از شاگردای درسخونش بودم نتیجه داد و ایشان شفیع و واسطه من شد پیش مسئولین مرکز که با مسئولیت خودم به یگان رزم اعزام بشم. معرفی نامه را عوض کردند و منو به لشکر هشت نجف اشرف و گردان فتح که آماده اعزام به عملیات بود معرفی کردند. 🔹️از خوشحالی تو پوست خود نمی گنجیدم. در ادامه عملیات منو از خودم بیخود کرده بود. زمانی که به گردان معرفی شدم فقط یک دست لباس بسیجی و یک عمامه داشتم که برای خالی نبودن عریضه که مثلا من به عنوان روحانی گردان آمده ام به سرم گذاشتم... 🌹قرارگاه منتظران https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا