قــــصـــه دلــبــری
-نجفچهجایقشنگیبرایتدفیناست..✨
مولا،
مسیر زندگی را تغییر میدهد...
پازل زندگیت را آنقدر زیبا کنار هم میچیند؛
که خودت حیرت میکنی.
کافیست بخواهی... .
آنگاه مانند #شهید_هادی_ذوالفقاری میشوی که میگفت:
میخواهم برای همیشه نزدیک مولایم بمانم...
و خانه ابدیش شد وادی السلام علی(علیهسلام)
#نجف
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
مسلمان نبود؛
او اصلا ایرانی نبود..
جوانی مسیحی اهل فرانسه..!
روزگار میگذراند تا اینکه متوجه گمشدهای در وجودش شد.
او به شاهکلیدی نیاز داشت که خودش را به عالم ملکوت متصل کند.
پرسیدند: چه شد که شیعه شدی؟؟!
و گفت: دعای کمیل امام علی (علیهسلام) مرا شیعه کرد..
🥀شهید فرانسوی کمال کورسل
#نجف
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
ای دل!
تو چه میکنی؟
میمانی یا میروی؟
داد از آن اختیار
که تو را از حسین
جدا کند.💔
🥀شهید سید مرتضی آوینی
کتاب فتح خون
#شهید_آوینی
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
هرقدم_به_عشق_صاحب_الزمان__اميرحسينی.mp3
3.91M
هرقدم،
دعا برای صاحب الزمان..✨💔
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
دهر بر مراد سفلگان می چرخد
تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی
و این ابتلائات نیز پیوسته می رسد؛
تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود...
پس ای دل،
شتاب کن...
تا خود را به کربلا برسانیم!
🥀شهید سید مرتضی آوینی
📍کتاب فتح خون
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
از او قطع امید کرده بودند.
مادر داغ زنده ماندن پسرش را بر جگرش گذاشته بود.
روزهای آخر برای علیرضا بسیار سخت و جانکاه بود.
روزی رسید و سیدی سبزپوش نزد پدر آمد؛
وارد مغازه شد.
رو کرد و بی مقدمه گفت:
_کار خوبی کردی که علیرضا را نذر حضرت عباس(علیهسلام) کردی.
پدر مات و مبهوت خیره شده بود!
او کیست ؟ نذر خود را به کسی نگفته بودم ؟!
_همین امروز سفره آقا ابالفضل(علیهسلام) را پهن کن.
مجلس روضهای را هم که نذر کرده بودی من انجام میدهم.!
آمدن آن سید و... بهبود علیرضا را رقم زد.
علیرضا شفا یافته مکتب حضرت عباس(علیهسلام) بود.
🥀شهید علیرضا کریمی
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
هرکه مجنون حسین است خوشا بر حالش؛
چون که لیلای دلش، لیلیِ لیلایِ خداست...♥️
روایت شهید همت از زبان حاج قاسم:
در ترک موتور نه در بنز ضدگلوله و در فضای ویژه،
همت در ترک موتور ناشناس در ضلع وسطی
جزیره مجنون شهید شد و بیش از ۲ ساعت
کسی نمیدانست آنکه افتاده همت است.
برادرها طاقت این است...
امتحان این است...
و اینگونه است که او امروز بر جانها حکومت میکند.
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
آب یعنی که سلام ای لب عطشان حسین
جان نا قابل ما باد به قربان حسین💔
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
آن شراب طهور که شنیده ای بهشتیان را می خورانند،
میكده اش کربلاست و خراباتیانش این مستانند
که اینچنین بی سرودست و پا افتادهاند.
آن شراب طهور را که شنیده ای...
تنها تشنگان راز را می نوشانند
و ساقی اش حسین است؛
حسین از دست یار می نوشد و ما از دست حسین✨
🥀شهید مرتضی آوینی
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
•به فدای عطر سیب حرمت•
بوی سیبِ کربلا دل را هوایی می کند
هر کجا باشی تو را کربوبلایی می کند
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
علاجِ دردِ مشتـاقان طبیبِ عـام نشناسَد
مگر لیـلی کنَد درمـان غمِ مجنـونِ شیـدا را ..
#اربعین
•بسم رب الشهداء الصدیقین•
وصیتنامه شهید حسین خرازی🕊️
- ما لشکر امام حسینیم،
حسین وار هم باید بجنگیم،
اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (علیهسلام) را در آغوش بگیریم،
کلامی و دعایی جز این نباید داشته باشیم:
«اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.»
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
قــــصـــه دلــبــری
•بسم رب الشهداء الصدیقین• وصیتنامه شهید حسین خرازی🕊️ - ما لشکر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم
۱ شهریور ماه...
سالگرد تولد فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (علیهسلام)
سردار بیدست، شهید حاج حسین خرازی🕊️
دل بیمار فقط از تو شفا میخواهد...
شب جمعه است دلم کربوبلا میخواهد💔🕊️
enc_16490345407640287153092.mp3
4.58M
شبای جمعه دلتنگِ حرم میشم...
به یادم باش💔
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄
خسته بود و خوشحال...
بعد یک ماه از گذشت عملیات و آرامش منطقه، موفق شد پیکر آخرین شهید جامونده رو به عقب برگردونه .
تشییع باشکوهی داخل شهر برگزار شد.
روز بعد، پیرمردی پیش ابراهیم اومد.
پدر همون شهید بود...
_آقا ابراهیم! خیلی ممنونم. زحمت کشیدی؛
اما پسرم از دست شما ناراحته...!
لبخند ابراهیم محو شد.. متعجب بود.
_دیشب پسرم رو در خواب دیدم.
می گفت: مدتی که ما گمنام و بی نشان به خاک جبهه افتاده بودیم، شبهای جمعه مادر سادات حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) به ما سر می زد.. و ما روضهی قتلگاه رو از ایشون میشنیدیم..
اما حالا! دیگه چنین خبری نیست.
پیرمرد دیگر ادامه نداد.
قطره های اشک از چشمان ابراهیم غلت می خورد.
ابراهیم هادی گمشده اش را پیدا کرده بود؛ گمنامی
📍کتابسلامبرابراهیم
#شب_جمعه
#قصه_دلبری
🕊🌹|@Ghese_delbari
┄┅═══✼✼═══┅┄