قورباغه پر حرف
خانه ی خاله قورباغه مهمان آمده بود. یک مهمان قورباغه ای.
قوری قوری، دختر صاحبخانه پیش مهمان آمد و با ادب سلام کرد.
مهمان از قوری قوری خوشش آمد و گفت: به به چه قورباغه ی مۆدبی، بیا ببینم عزیزم تو کلاس چندمی چند سالته ...
قوری قوری جواب همه سوالهای مهمان را داد.
مهمان گفت: آفرین صد آفرین عزیزکم قورقورکم ...
قوری قوری گفت: من شعر هم بلدم قور قور کنم .
مهمان گفت: راست می گی بقور ببینم.
قوری قوری شروع کرد به شعر قوردن.
قور قور و قور قور....
شعرش که تمام شد مهمان با خستگی گفت: آفرین.
قوری قوری گفت: ده تا شعر دیگر هم بلدم بقورم.
مهمان کمی دستپاچه شد و گفت: خوب باشه فقط زودتر بقور.
ده تا شعرش رو هم قور قور کرد .
بعد گفت: امروز توی کلاس یک عالمه قور قور جدید یاد گرفتم.
مهمان خیلی خسته شده بود.
اما قوری قوری دیگر حواسش به این چیزها نبود و پشت سر هم قور قور می کرد.
وای قوری قوری آنقدر قور ... قور... قور ... کرد که مهمان بیچاره حالش قَری قوری شد.
سرش گیج رفت و چشماش قاری قوری شد. جفت پا از خونه ی قوری قوری پرید بیرون.
اما قوری قوری هنوز داشت قور ... قور... قور... می کرد.
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موشن گرافی
#ایجادانس_بانمازبرای_کودکان قسمت ۳
ویژه والدین عزیز
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان_نماز
◾️ آیا میدانید #شهید_نماز در ظهر عاشورا چه کسی بود و چگونه شهید شد؟ ◾️
#استاد_بهشتی
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
#داستان_نماز؛ اثر فوری نماز
با رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به انتظار وقت نماز در مسجد (نشسته ) بوديم . در اين بين مردى برخاست و گفت : اى رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)! من گناهى كرده ام . (براى آمرزش آن چه بايد بكنم ؟)
پيامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روى از او برگرداند (و چيزى نگفت و مشغول نماز شد) هنگامى كه نماز تمام شد همان مرد برخاست و سخن خود را تكرار كرد.
پيامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پاسخ فرمود: آيا هم اينك با ما نماز نگزاردى، و براى آن بخوبى وضو نگرفتى ؟
عرض كرد: بلى چنين كردم .
فرمود: همين نماز، كفاره و سبب آمرزش گناه تو خواهد بود.
📚 بحار، ج 82، ص 319
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
#داستان_نماز
منجی می آید:
🌹👈 حتما بخونید:🌹👇
فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند...
که ناگهان نامش خوانده شد...
"چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟
دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند...
او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد...
نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و...
التماس میکرد ولی بی فایده بود.
او را به درون آتش انداختند.
ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید.
پیرمردی را دید و پرسید:
"کیستی؟"
پیرمرد گفت:
"من نمازهای توام".
مرد گفت:
"چرا اینقدر دیر آمدی؟
چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟
پیرمرد گفت:
چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی!
آیا فراموش کرده ای؟
در این لحظه از خواب پرید.
تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.
*نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی.
خدا ميفرماید:
من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ایجادانس_بانمازبرای_کودکان قسمت (4)
ویژه والدین عزیز
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
💌 #داستان_نماز
🌹 بهتر و مفیدتر و جذاب تر و تاثیرگذارتر از این داستان تو عمرم نخوندم
مطمئن باش شما هم بخونی ب همین نتیجه میرسی پس یاعلی👌
📂 روزی
👨 مردی از همسرش پرسید نمازت را خوانده ای⁉️
🧕همسرش گفت: نه❌
👨شوهر پرسید: چرا؟
🧕همسر گفت: خیلی خسته ام تازه از کار برگشتم و کمی استراحت کردم.
👨شوهر گفت: درست است خسته ای اما نمازت را بخوان قبل از اینکه بخوابی!
🚗فردای آن روز شوهر به قصد یک #سفر بازرگانی شهر را ترک کرد
📞همسرش چند ساعت پس از پرواز با شوهر اش تماس گرفت تا احوال اش را جویا شود اما شوهر به تماس اش پاسخ نداد چندین بار پی در پی زنگ زد اما شوهر گوشی را برنداشت همسر آهسته آهسته نگران شد و هر باری که زنگ میزد پاسخ دریافت نمیکرد نگرانی اش افزون تر میشد. اندیشه ها و خیالات طولانی در ذهن اش بود که نکند اتفاقی برای او افتاده باشد.چون شوهر اش به هر سفر که میرفت همزمان با فرود آمدن اش به مقصد تماس میگرفت اما حالا چرا جواب نمیداد؟🤔
💢خیلی ترسیده بود📞 گوشی را برداشت ودوباره تماس گرفت به امید اینکه صدای شوهر اش را بشنود، اما این بارشوهر پاسخ داد و شوهر اش گوشی را برداشت.
🧕همسر اش با صدای لرزان پرسید: رسیدی؟
👨شوهر اش جواب داد: بله الحمدلله به سلامت رسیدم.
🧕همسر پرسید: چه وقت رسیدی؟
👨 شوهر گفت: چهار ساعت قبل،
🧕 همسر با عصابنیت گفت: چهار ساعت قبل رسیدی و به من یک زنگ هم نزدی؟😡
👨شوهر با خون سردی گفت: خیلی خسته بودم و کمی استراحت کردم.
🧕 همسرگفت: مگر میمردی که چند دقیقه را صرف میکردی و جواب منو میدادی؟مگه من برایت #مهم نیستم؟😞
👨شوهر گفت: چراکه نه عزیزم تو برایم مهم هستی.
🧕همسر گفت: مگر صدای زنگ را نمیشنیدی؟
👨شوهر گفت: میشنیدم.
🧕زن گفت: پس چرا پاسخ نمیدادی؟🤔
👨شوهر گفت: دیروز تو هم به زنگ پروردگار پاسخ ندادی، به یاد داری؟ که تماس پروردگار(اذان) را بی پاسخ گذاشتی؟😳
🧕چشمان همسر از اشک حلقه زد😭 و پس از کمی سکوت گفت: بله یادم استممنون که به این موضوع اشاره کردی......معذرت میخواهم!
👨شوهر گفت: نه عزیزم از من معذرت خواهی نکن، برو از پروردگار طلب #مغفرت کن....
📖《بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَ أَبْقَی》
شما دنیا را ترجیح می دهید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است.
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
4.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موشن گرافی
#ایجادانس_بانمازبرای_کودکان قسمت (5)
ویژه والدین عزیز
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موشن گرافی
#ایجادانس_بانمازبرای_کودکان قسمت (6)
ویژه والدین عزیز
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
52.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧚♀✨امیدوارم کودک دلبندتون از دیدن این #کارتن لذت ببره.
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob